رفتن به محتوای اصلی

آقاي خاتمي بايدي وجود ندارد. متاسفيم

آقاي خاتمي بايدي وجود ندارد. متاسفيم

مواضع اخیر مهندس موسوی و آقایان کروبی و خاتمی گرچه ظاهرا خبر از تشابه نظری این سه پیرامون اوضاع حال می دهد اما به نظرم با اندکی تامل در قیاس آنها می توان به افتراقی مشخص میان مواضع مذکور نیز پی برد.

همه آنچه در بیانیه هفدهم مهندس موسوی و بیانیه اخیر آقای کروبی عیان است، دلالت بر ترسیم برنامه سیاسی برای بهینه سازی حرکت جنبش دارد و مشخصا هشداریست خیر خواهانه به حاکمیت که این گوی و این میدان، اگر اصل بحران از سوی زعمای نظام قبول گردد و از این رهگذر وزن و نقش و اهمیت خیل انبوه معترضان به وضع موجود پذ یرفته شود و برای رسیدن به نوعی تفاهم که اقبال عمومی را پشت سر خود داشته باشد، شروط مشروع و مشخص جنبش به رسمیت شناخته شود و توجه به به فعلیت در آوردن آن نیز همچنین.

در هیچ سطری از سطور این بیانیه ها نشانه از تحلیل رفتن و عقبگرد آقایان کروبی و موسوی به چشم نمی خورد و آنان که بر این گمان یا افتادند یا هل داده شدند، دچار اشتباه استراتژیکی در تحلیل خود از کیفیت مواضع مذکور شده اند.

نتیجتا سقل رفتار این دو ارائه برنامه سیاسی از سویی و دادن هشدار به حاکمیت از دیگر سوست.

اما آیا موضع گیری اخیر آقای خاتمی را می توان در امتداد مشی مهندس موسوی و آقای کروبی تلقی کرد.

از نظر من خیر. از مجموع سخنان آقای خاتمی نه آنچنان نشانی از ارائه برنامه مشخص سیاسی جهت نیل به اهداف جنبش دیده می ود و نه آنچنان بویی از هشدار به حاکمیت استشمام.

هم مهندس موسوی و هم حجت الاسلام کروبی صراحتا از مطالبات مشخص جنبش که البته اشلی حداقلی را پی گرفته در چارچوب یک پلاتفرم سیاسی سخن بمیان آورده اند. هر دو از لزوم درک حقیقی شرایط از سوی حاکمیت و کرنش در قبال خواست عمومی ملت گفته اند و هر دو صراحتا نظام و رفتارش را مسئول حادتر شدن وضعیت دانسته اند و هشدار داده اند. هر دو از ماهیت و شکل حرکت اعتراضی ملت دفاع کرده اند و هر دو کیفیت واکنش حاکمیت به اعتراض ممتد و موکد جامعه خاصه در حوادث عاشورای خونین ایران محکوم کرده اند و عکس العمل مردم که اغلب ساختار شکنانه است، معلول برخورد شنیع نظام با اعتراض آرام ملت ارزیابی کرده اند و از اینرو موضع هردو عزیز بر یک خط مماس مانده است و آن دفاع بی کم و کاست و مدون از حقوق ملی مردم معترض است. در ضمن هر دوی این عزیزان بارها موکدا بر برسمیت شناختن تکثر و تنوع نظری در عرصه اجتماعی تاکید کرده اند. البته صرف نظر از پرداخت آقاي كروبي به مسئله ولايت فقيه كه محل مناقشه وسئوال را از ايشان باز مي گذارد.

در این حال اما، آقای خاتمی حسب معمول، منطبق با آنچه به محتوای روحیات ایشان مربوط است و قابل انتظار، زبان بر شماتت نعل و میخ سپرده اند و از واژه این روز ها مظلوم تندروی از هر دو سو سخن رانده اند.

من نمی توانم از واژه مذکور در تعریف و تفسیر رفتار حاکمیت در قبال معترضان استفاده کنم چرا که شهادت ده ها تن از فرزندان راستین این خاک پاک توسط گزمگان حاکمیت آنهم به سبیعانه ترین شکل ممکن، تجاوز به نوامیس ملت در ابوغریب های ایران و بسیاری دیگر از نمونه های مهوع همرده، نفس قلم منصف را از بکارگیری واژه تندرو در وصف رفتار حاکمان و متولیان امور عاجز می سازد و خوش بختانه ادبیات پارسی و مفاهیم ادبی چون دناعت و توحش و شقاوت در زبان زیبای مان می یابم و مطمئن هستم واژگانی منطبق تر از این جنس، نمی توان در معارفه نوع رفتار حاکمیت بکار برد.

تندروی همچون هر اصطلاح و مفهومی در زبان سیاست تعریفی دارد که در چارچوبی مشخص می گنجد و معنا می یابد، نه در توحش سیستماتیک.

بنابراین پرسش این حقیر از آقای خاتمی اینست که به نظرتان در قیاس میان رفتار معترضان و حاکمیت، کمی دچار بی انصافی نشده اید؟

جناب آقای خاتمی، آیا صیانت از جان و نوامیس مردم در مقابل هجمه وحشیانه گروهی معلوم الحال از گماردگان نظامی امنیتی، را می توان تندروی تلقی کرد؟

آیا بهتر نبود نوع واکنش مردم به این وحشی گری ها را کمی هم منطقی می انگاشتید؟

نمی دانم چرا اما نخستین واکنش من به این ترم از سخنان شما، رجعت به خاطره مالوف تاریخی بود، خاطره ای که حکایت از اعتدال شگرف شما! در نوشتن آن مقاله معروف در اطلاعات، علیه مرحوم مهندس مهدی بازرگان داشت.

بهتر نبود و نیست که نصایحی اینچنین را نخست با بررسی و نقد رفتار اسبقتان و سپس در قالب یک ارزیابی خیر خواهی مطرح سازید؟

خاتمی عزیز، راقم این قلم از ارادتمندان شخصیت گران رتبه شماست، اما مدتهاست از شما نا امید گشته است.

راقم این نوشته نه رهرو راه گرو های به اصطلاح ضد انقلاب است و نه آرزومند آنچه شما نکوهیده اش می انگارید اما پرسشش اینست، بر اساس کدام معیار، میزان حق و تکلیف برای جامعه دل آزرده تعریف می نمایید و ساختارشکنی و ساختار شکنان را از حق زیست سیاسی محروم می دانید؟

آقای خاتمی ، براستی آیا جامعه ای که با این شکل شنیع از رفتار رژیم سیاسی حاکم مواجهست، منطقا حق ندارد از ریشه با سازمان ورشکسته ای به نام نظام جمهوری اسلامی سر ناساز گاری داشته باشد؟

این حقیر و ا... قسم اگر روزی اصلاح این ساختار را به نظاره نشستم یا حتی کور سویی از امید به فعلیت یابی این مهم را، وا... قسم در تحسین و تصدیق و تاییدش اندکی تامل نخواهم ورزید (فرض محال، محال نیست)، اما آیا من و شما و هر شخص ونظرگاهی می تواند، بخشی از جامعه را که تعدادشان هم اندک نیست، جبرا وادار به تصدیق و تایید کلیت نظام نماید؟

این همه خون در راه مطالبات ملت داده شد و این هم هزینه های معنوی و مادی را این جامعه مظلوم پرداخت، که شما نوع دیگری از بی اخلاقی منقسم کردن جامعه به ساختار نشکن و ساختارشکن را مرتکب شوید و بگوييد همه بايد جمهوري اسلامي را قبول اشته باشيم؟

كدام همه؟ كدام جمهوريت؟ كدام اسلام؟

باور بفرمایید به همان اندازه که به استحکام اقدام و افعال مهندس موسوی و حجت الاسلام کروبی یقین داشتم و دارم و خواهم داشت، به همین اندازه از سلابت سیاسی شما نا امید بوده و هستم و خواهم بود.

باور بفرمائید تفاهم با سازش متمایز است و نگرانم شما به سمت سازش حرکت کنید.

و جمله آنكه باور بفرمائيد، بايدي وجود ندارد.

قلبا متاسفم.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید