رفتن به محتوای اصلی

بحران عمیق اجتماعی در ایران

بحران عمیق اجتماعی در ایران

- اهد ا ف و چشم انداز سیاسی -

- ابعاد گونا گون مبارزه -

پیشگفتار

بسیاری از ما هنوز نیاموخته ایم که دلایل واپسگرائی و ناکامی های کنونی جامعه ایران را از جمله در ارتباط با گسست های تاریخی – اجتماعی و فرهنگی گذشته ، بطور علمی توضیح بدهیم. و برای اینکه از قبول مسئولیت اجتماعی طفره برویم، به عرب ها، آمریکائی ها و انگلیسی ها فحاشی میکنیم و خودمان را" فرزندان کوروش بزرگ" می نامیم و سپس زیر چطر اعتبار "کوروش بزرگ" ،" فاشیست مآبانه" با دگر اندیشان برخورد میکنیم.

درباره خصائل برجسته" کوروش بزرگ" و از جمله رفتار انسا ندوستانه اش با " دگر اندیشان" سخن گفتن هنگامی ازنظر سیاسی وفرهنگی ارزشمند و اثربخش هستند که دمکرات منشی وانساندوستی خود را"امروز" نیز به اثبات برسانیم، نه اینکه عامدانه و" فاشیست مآبانه ای" با دگر اندیشان برخورد کنیم.

همچنین ، در زندگی روزمره مشاهده میکنیم که بسیاری ازما ایرانیان، برای اینکه ضعف ها ، کمبود ها و غفلت های خودمان و اجدادمان را پرده پوشی کنیم، فقط " دخالت های خارجی" را عامل اصلی ناکامی جامعه ایران قلمداد میکنیم؛ در حالیکه ارزیابی های علمی از رویداد های تاریخی نشان میدهند که " تسلط عوامل و نیروهای خارجی " نیز در اثر" ضعف ها، بی تدبیری ها ، و فروپاشی های درونی ایرانیان" روی داده اند.

بنابراین، باید این واقعیت هارا بپذیریم وعامدانه فراموش نکنیم که در این جامعه زشتی ها ، پلیدی ها و جنایات بیشماری نیز روی داده اند و هنوز روی میدهند که ناشی از فرهنگ ، بینش و منش و غفلت ما ایرانیان بوده است .

فرهنگ " خودیاری و انسان دوستانه " ای که از نظر تاریخی در ایران وجود داشت و به آن افتخار میکنیم ، اکنون در درون جامعه و از همه مهمتر در میان " فرهیختگان " ایران بطرز شرم آوری نزول کرده است و اغلب اوقات و در اکثر محافل بر پایه دروغ ، فرصت طلبی ، ریاکاری ، تفرق افکنی و ضد انسانی جریان دارند.

در شرایطی که هنوز مردم اروپا در مناسبات ابتدائی و بسیار عقب مانده و با توحش زندگی میکردند، در ایران نظام اداری – سیاسی و قضائی پیشرفته ایجاد شده بود. اکنون باید از خودمان بپرسیم که چه غفلتهائی در طول تاریخ مرتکب شده ایم که اکنون در قرن بیستم مشتی آخوند شیاد و جنایتکار بر ما حکومت میکنند؟ و دستگاه اداری– نظامی کشور برپایه دزدی، فساد وجنایت عمل میکنند؛ از همه مهمتر چگونه عده ای از" فرهیختگان" جامعه ، هنوز بخودشان اجازه میدهند که با چنین عناصر و محافل ارتجاعی و جنایتکار همکاری کنند؟

این مطالب را از این لحاظ مطرح میکنم تا بخودمان بطور انتقادی بنگریم و خطاها ئی که اجداد ما و خودمان مرتکب شده ایم بطور واقع بینانه مورد ارزیابی قرار دهیم و در انتخاب راهکارهای اجتماعی و سیاسی کنونی و آینده، بیش از گذشته احساس مسئولیت کنیم و هشیارانه با چشم انداز روشن و دراز مدت و با اتخاذ تدابیر همه جانبه در صدد جبران کمبود ها و کاستی خودمان و جامعه بر آئیم..

ابعاد بحران کنونی در ایران:

اعتقاد دارم که بحران کنونی در ایران ، تنها "حکومت جمهوری اسلامی" نیست ، بلکه شرایط فرهنگی ، مناسبات سیاسی و اقتصادی که موجب شکل گیری " جمهوری اسلامی" و حکومت آخوندها در ایران شده اند، مشکل اساسی جامعه ما میباشند.

آنچه که هم اکنون در جامعه ما حاکم است ، تنها یک دستگاه دیوان سالاری - نظامی فاسد و جنایتکار ، نیست؛ بلکه حکومتی است فاشیستی که با یاری جستن از فرهنگ ارتجاعی و قرون وسطائی جامعه ما را به تخریب و نابودی کشانده است.

جمهوری اسلامی پدیده ای است که با اتکا به بستر فرهنگ ارتجاعی رایج در جامعه و با" ایدئولوژیزه" کردن مذهب ، سلطه خودش را تاکنون حفظ کرده است.

بنابراین ، جامعه ما با بحران عمیقی روبرو است که حکومت آخوند- پاسدار- بسیج ،" نماد" این بحران هستند.

و لذا تنها با "سلب قدرت سیاسی " از این " نماد" ، مشکل اساسی جامعه حل نمیشود. بلکه، برای مقابله با بحران عمیق اجتماعی که ابعاد ایدئو لوژیکی ، اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی واپسگرایانه و تخریبگرانه دارند، نه تنها " نماد" ارتجاعی باید بطور بنیادی متلاشی شود، بلکه ضروریست که تدابیر همه جانبه و دراز مدتی طرح و برنامه ریزی شوند تا بسترهای فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی این پدیده ارتجاعی ریشه کن شوند.

" اصلاح حکومت " یا " جابجا کردن رهبران سیاسی" ، اشتباه تاریخی و انحراف سیاسی نابخشودنی دیگری خواهد بود. بنظرم ، ضروری است که با چشم انداز دراز مدت، گام های گوناگونی در پیوند با همدیگر برداریم تا بتوانیم غفلتها و کمبودهای گذشته را جبران کنیم:

گام اول : متلاشی کردن تمام عیار"ماشین قدرت نماد ارتجاعی" است که باید دردستورکار مبارزاتی هر آزاد اندیش ایرانی قرار بگیرد.

هرگونه سیاست مصالحه جویانه و تعامل با پدید ه ی ارتجاعی و ضد انسانی حاکم در ایران ، گناهی نابخشودنی است.

گام دوم : برنامه های مرحله ای گوناگون و همه جانبه ای است که پس از متلاشی کردن"ماشین قدرت" نماد ارتجاعی ، باید برای باز سازی و شکل گیری یک "جامعه نوین" ، بر مبنای سکولاریسم ، دمکراسی خواهی ، برابری طلبی ، انساندوستی و تکامل بخشیدن مناسبات اقتصادی و اجتماعی میباشند ، پیش بینی شوند و باجرا در آیند.

اگر با چنین اندیشه و سیاستی عمل نکنیم ، خطاها و کمبودهای های گذشته را تکرار خواهیم کرد و هر بار با دادن قربانیان دیگر، واپسگرائی و ندانم کاری های گذشته، باز تولید خواهند شد.

ابعاد و شیوه های مبارزه اجتماعی:

ابعاد و شیوه های مبارزه اجتماعی را بطور تخیلی وانتزاعی تعین نمیکنند. بلکه براساس اهداف و برنامه ها ئی که تعقیب میشوند، و بر اساس شرایط و تضاد های درونی جامعه، وهمچنین براساس کیفیت ، کمیت و آمادگی نیروهای اجتماعی که درگیر در مبارزه هستند، تعین و مشخص میکنند.

بطور مثال: قبل از پیدایش و بقدرت رسیدن " فاشیسم" در اروپا، در اکثر قریب باتفاق این کشور ها ، مردم از آزادی های فردی و اجتماعی در چار چوب دمکراسی بورژائی برخوردار بودند و خواست های خود را از طریق احزاب مختلف ، شرکت در انتخابات، و نمایندگان منتخب خود در مجلس ، و نهیایتا از طریقً حکومت منتخب اکثریت، تحقق می بخشیدند. اما پس از بقدرت رسید ن "فاشیسم" در اروپا و در ژاپن ، همه ا حزاب و دولتهای این کشورها، مقاومت و مبارزه مسلحانه دربرابر" فاشیسم" را مجاز اعلام کردند و پس از پیروزی بر فاشیسم، سلاح های خود را تسلیم دولت و حکومت منتخب خود کردند و مبارزه و رقابتهای سیاسی و پارلمانتاریستی را دوباره باجرا در آوردند.

بنابراین، بدست گرفتن اسلحه و مقاومت و مبارزه مسلحانه باید بمنظور تحقق اهداف دمکراسی خواهی باشد و و" شرایط سیاسی " جامعه آنرا طلب کند؛ نه اینکه " سیاست "، تابعی از " قدرت تفنگ " شود.

بر این اساس، نتیجه گیری میکنم که به دلایل گوناگون بشرح زیر، ضرورت دارد که همه امکانات خود را برای متلاشی کردن" ماشین قدرت" جمهوری اسلامی بکار اندازیم -( حتی بکار گرفتن مقاومت و مبارزه مسلحانه را از هم اکنون باید پیش بینی کنیم تا پس از تدارکات لازم و سازمان یافتگی مطلوب در شرایط ترور و اختناق، در شرایط اضطراری، علیه رژیم باجرا در آیند)، تا بتوانیم پس از متلاشی کردن این " نماد" ارتجاعی و فاشیستی، به استقرار دمکراسی و شکل گیری یک " جامعه نوین و مترقی " دست یابیم.

در همین جا لازم است یاد آوری کنم که مبارزه مسلحانه که در خدمت اهداف دمکراسی خواهی است، با عملیات تروریستی و انتقامجویانه فردی و گروهی ، تفاوت اساسی دارد. بعبارت دیگر، ماهیت سیاسی و کیفیت هر عملکردی ، باید بر اساس اهداف و برنامه های دمکراسی خواهانه مردم ، بطور دراز مدت درنظر گرفته شوند .

اعتقاد دارم بر اساس شرایطی که بشرح زیر در جامعه ما حاکم است، مبارزین و مردم ایران باید خودشان را برای نبرد طولانی مدت ، با ابعاد گوناگون آماده کنند و چنین رویاروئی تاریخی اجتناب ناپذیر گشته است:

1- رژیم جمهوری اسلامی با اجرای قوانین و مقررات قرون وسطائی اسلامی { حد زدن ، سنگسار کردن، سرکوب زنان ، دخالت در زندگی شخصی و خصوصی افراد جامعه، تجاوزات جنسی ، و تقسیم افراد جامعه به " خودی و ناخودی ")، اعدام هزاران نفر از دگر اندیشان سیاسی و مذهبی، ترور شخصیت ها و آزاد اندیشان ایران در داخل و خارج از کشور، محروم کردن مردم از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن ، سرکوب زنان و اقوام ایرانی، نه تنها خصلتی واپسگرایانه و ارتجاعی دارد ، بلکه حکومتی است فاشیستی که از " مذهب شیعه" بعنوان ابزار " ایدئولوژیک" برای حفظ قدرت خود بهره برداری میکند.

2- بیش از سی سال است که اکثریت افراد جامعه شرایط ترور و اختناق را تحمل کرده اند و به اشکال مختلف کوشش بعمل آورده اند که با توسل به شیوه های مسالمت آمیز در برابر واپسگرائی ودیکتاتوری ایستادگی کنند و حقوق پایمال شده خود را بدست آورند، اما تاکنون به نتیجه مطلوبی نرسیده اند و هم اکنون اعتراضات مسالمت آمیز مردم را بیرحمانه سرکوب میکنند و هر روز جوانان معترض را به جوخه اعدام می سپارند.

گوناگونی شیوه های مبارزه:

برای اینکه مردم ناراضی و درد مند سراسر جامعه بتوانند هرکدام بر حسب توانائی و امکانات خود نقشی در مقاومت و مبارزه علیه رژیم ایفا کنند و سهمی در ابراز همبستگی ملی و سراسری در مسیر سکولاریسم ، دمکراسی خواهی و برابری طلبی داشته باشند، نباید هیچ فرد و گروهی را " مجبور" به شرکت در شیوه مبارزه مشخصی کرد. بلکه هر فرد و هر گروه بر حسب جایگاه و موقعیتش و بر حسب توانائی و امکاناتش ، میتواند در مقاومت و مبارزه علیه رژیم شرکت داشته باشد.

سکولاریسم و نهادینه کردن دمکراسی،یا مدارا با ارتجاع و فاشیسم؟

آنچه که امروز، در این مرحله مطرح است و ضرورت دارد که همه مبارزین روی آن پافشاری کنند ، شیوه مبارزه نیست، بلکه شفاف بخشیدن مواضع سیاسی است.

برای اینکه مسیرجنبش مردم به انحراف و ناکامی کشانده نشود، باید هرفرد و گروهی مشخص کند که آیا خواستار برچیدن تمام عیار جمهوری ارتجاعی و فاشیستی اسلامی در ایران است، یا اینکه افراد و محافلی هستند که میخواهند با این رژیم و یا باجناح بندی های ریا کار دیگر آن مدارا و همکاری کنند؟

با اتخاذ چنین سیاستی ، موفق خواهیم شد که صفوف خود را از عناصر و محافل فرصت طلب و ریاکار جدا کنیم و حرکت آینده را با گامی استوار تر برداریم و پیروزی مردم را برای تحقق اهداف و برنامه آینده برای نهادینه کردن سکولاریسم ، دمکراسی خواهی و شکل گیری یک جامعه نوین مترقی ، پس از فروپاشی ارتجاع و فاشیسم تضمین کنیم. وگرنه همان کمبودها و انحرافات تاریخی و سیاسی گذشته تکرارخواهند شد وفرهنگ و سیاست ارتجاعی بازتولید میگردند.

حسن ماسالی

دوازدهم آذر ۱۳۸۸= سوم دسامبر 2009

hmassali@aol.com

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید