رفتن به محتوای اصلی

عظمت یا ضخامت

عظمت یا ضخامت

عظمت نظام، این تاکیدیست که در اکثر تحلیلهای آمران، عاملان و حامیان دولت کودتا مستقیما دیده می شود. شاید بارزترین شمای آنرا بتوان با رجعت به سخنان رهبری در نخستین نماز جمعه پس از کودتا یافت و البته پس از آن نیز بارها از زبان و قلم عشاق و عمال کودتا جاری شده است.

جدیدترینش اما در افاضات لٌرد محمد جواد لاریجانی عیان است.

در اینکه محمد جواد لاریجانی و اساسا حلقه لاریجانی ها که هستند و دارنده چه کیفیت از نقش آفرینی سیاسی و غیر سیاسی به شکل اعم در سه دهه ماضی و اخص پس از رحلت بنیانگزار انقلاب اسلامی و به تخت نشستن ویا به تعبیر عریان تر نشاندن حجت الاسلام خامنه ای بر تخت زعامت بوده اند، به باروم دراین برهه از زمان متمرکز شدن بر انبوه دانسته های غیر ضروریست و از اینرو در این کوتاه نوشت قصد ندارم اندر باب چیستی ماهیتشان قلم برقصانم.

صرفا سخنی کوتاه با ایشان و طیف همفکران فوقانی و میانیشان دارم که تا این حد بر به اصطلاح خود عظمت حاکمیت و شکست ناپذیریش موکدند.

وقتی سخن از عظمت نظام به میان می آورید، فی الفور این پرسش ذهنم را تحریک می کند، آیا عظمتی که شما از آن دم می زنید از نوع آن عظمتی نیست که بقول باتیستا فقط طول و عرضش زیادست و استحکامش به نم نم بارانی از میان می رود، چه رسد به وزش طوفان؟

چگونه می توان پذیرفت نظامی که می توانست با اندکی تدبیر و تعقل و بسط و توسعه ظرفیت ها و اتخاذ رویکردی متفاوت و پذیرش واقعیات و التزام به اقل اصول و شنیدن صدای مطالبات ملت و احترام به رایش دروازه ای نو در مقابل خود و کشور بگشاید، اینچنین سبیعانه، با در پیش گرفتن و روادشت انواع بی مثال مظالم بر این ملت مظلوم حکم خود حاکم کرد و از پرداخت شرم آورترین هزینه ها در راستای خفه کردن مردم باکی به خود راه نداد، شان اتلاق صفاتی از جنس معظم را داراست؟

چگونه می توان باور کرد نظامی که گزمگانش شبانه روز چون گرگان وحشی به جان فرزندان انقلابی که محصول آنست می افتند و می گزند و می درند ،دارنده عظمت است؟

ضرب و شتم دختران و پسران در مقابل دیدگان بهت زده و اشک آلود مادر که پیکر او نیز دست آخر از آسیب ضرب توحش در امان نمی ماند،زجه سوزناک و جان گداز مادر ندا آ تجاوز به نوامیس ملت در محابس مدهش حکومت، خودکشی سلطان، امنیتی کردن قبور، یا احتمالا میراندن پزشک کهریزک،ارسال گسترده امواج مضر پارازیت، تعلیق وبرخورد و اخراج دانشجویان، موج برخورد با رسانه های منتقد، بازداشت و هتک حرمت خیل عظیمی از خدمتگزاران صادق ملت، هجرت جبری و موج وار روزنامه نگار و دانشجو و هنرمند و معلم و محصل و ..........؟

یا احتمالا رفتار مهوع عشاق ولایت با خانواده باکری ها و همت ها و جهان آراها ؟

یا به حراج نهادن منافع ملی بر سر میز مذاکره با بقول خودتان اقطاب استکبار جهانی، شاید هم بیرون رفتن امثال نوری زاد ها از حلقه احباب نظام؟

خدای من شوخ طبعی شما کمی تا قسمتی از ابعاد متعارفش فراتر رفته دیگر به مضحکه کردن خودتان بیشتر شبیه است.

آنکه ابلهست و نمی داند ومی گوید را برش حرجی نیست اما آنکه می داند و خوب هم میداند و زبان و وجدان به خلاف و دروغ می گشاید و می سپارد،خباثت و بلاهت را با هم دارد.

گفته اید سایز موسوی و کروبی کوچکتر از آنست که بتوانند در مقابل نظام بایستند، اما به زعم من باید جمله خویش را اندکی اصلاح کنید، به نظرتان منطقی تر نیست بگوییم نظامی که موسوی و کروبی و خاتمی وحجاریان نبوی و امین زاده و الویری و میردامادی و صفایی فراهانی را دشمن خود می انگارد، اصلا سایز ندارد؟

وزن حقیقی خود را با گرز و گاز و گلوله و باتوم و تعذیب آشکارا مصور کرد این نظام معظم. چه می گویید؟

البته بر اهل نظر پوشیده نبود نظامی که طالقانی ها و بازرگان ها و بنی صدرها و هزاران خادم صادق دیگر را با حربه های رنگارنگ از دایره قدرت سیاسی خارج کرد روزی بدانجا رسد که برای موسوی ها و خاتمی ها و کروبی ها و سروش ها و کدیور ها هم نیز حرمتی قائل نباشد. این نظام از لحظه نخستین حیاتش اگر هم به اعتبار آراء حداکثری ملت سایز ی پیدا کرد به طرفه العینی آنرا از کف داد.

آنروز ها مافیای شکل گرفته در حزبک تازه تاسیس جمهوری اسلامی متصدی تصفیه نیروهای خدوم بود و اینک مافیای کودتا .

و طنز جالب آنکه برخی از قربانیان امروز از عناصر درجه یک یا میانی همان مافیای حزب جمهوری هستند.

باز هم می خواهید از سایز نظام صحبت کنید؟

سایز حاکمیت با گرز و گاز و گلوله و تحکم چماقداران تعریف نمی شود، با ظرفیتش، با انعطاف پذیریش معنا می یابد، محض اطلاع.

شمایا دچار اشتباهید که قطعا نیستید چه که هوش سیاسی شما آنقدرها اندک نیست یا گرفتار بیماری مسبوق خودفریبی و توهم گشته ایدکه در هردو صورت هر چند فوایدش برای ما، جنبش و پایوران آن بر مضارش مترتب است اما حق ابراز تاسف ما برای شما را محفوظ می دارد.

جمله آنکه ضرب المثلی هندی وجود دارد که هر چند می دانید اما بد نیست تکرارش کنم شاید قوه شنوایی و بینایی مهجورتان را کمی مرهم گزارد.

مضمونش اینست :هر طنابی در نازکترین حالتش از هم می گسلد اما طناب ظلم در ضخیمترین وضعیتش.

احتمالا شما ضخامت قدرت سیاهتان را باعظمت اشتباه گرفته اید، اگر اینگونه باشد که قطعا هست، امیدوارم در این اشتباه بمانید تا آن روز ...............................................

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید