ترکیه بیست، ایران صفر! در حالی که توجه بیشتر ایرانیان متوجه شهر نیویورک، مقر سازمان ملل متحد است، جلسهای که در شهر پیتزبورگ واقع در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا تشکیل میشود اهمیتش در دراز مدت بسیار از صحنه «نمایشات» امثال احمدینژاد و کلنل قذافی در نیویورک برای آینده جهان و البته ایران بیشتر خواهد بود. گرچه صحبتهای جنجالی امثال احمدینژاد و قذافی در نیویورک برای چند روز سر تیتر روزنامهها میشود، آنچه در جلسه کشورهای «گروه بیست» (G-20) مطرح خواهد شد، اگر به نتیجه مورد انتظار برسد، نه تنها خواهد توانست اقتصاد جهانی شده را از بروز بحرانهای موسمی بهتر در امان نگه دارد بلکه شاید بتواند یک دوران طلائی دیگر را در پیشرفت اقتصادی در سراسر جهان به ارمغان آورد.
این جمع، یعنی کشورهای گروه بیست مشکلات بسیار مهمی را در پیش روی دارند و بسیار اشتباه خواهد بود اگر جلسات آنها هم دستخوش همان جار و جنجالها و مباحث عوامفریبانهای بشود که مجمع عمومی سازمان ملل و حتی شورای امنیت گرفتار آن شده است. هم اکنون که این سطور در دیرگاه روز چهارشنبه 23 ماه سپتامبر در حال نگارش است اخباری از نیویورک میرسد که عقل را به حیرت وامیدارد.
کلنل قذافی دیوانه که پس از سالها پایش بازهم به مجمع عمومی سازمان ملل باز شده است به جای تعدیل حکومت فردی و دیکتاتوری در کشور خود، توصیه میکند که اوباما نیز دیکتاتور شود و خود را رئیس جمهور مادامالعمر اعلام کند!. از سوی دیگر احمدینژاد عقب افتاده عقربه زمان را در تالار مجمع عمومی اشتباهی خوانده و همان لاطائلاتی را تکرار میکند که زمانی یاسر عرفات از پشت همین تریبون نعره میکشید. او فراموش کرده است که امروز جز او و قذافی دیگر کسی آن روش پرخاشجویانه سالهای شصت میلادی را به نمایش نمیگذارد. اگر زمانی فیدل کاسترو از پشت همین تریبون برای مدت سه ساعت نعره میکشید و به زمان و آسمان دشنام میگفت و یا خروشچف کفشش را روی میز میکوبید، جهان درگیر جنگ سرد بود و شبح مخوف کمونیسم بر نیمی از کره زمین حکمروائی میکرد. بسیار جالب است که امروز قریب شصت کشور مسلمان در سازمان ملل عضویت دارند و با آنکه تعداد کثیری از این جمع عرب هستند، این تنها احمدینژاد، غاصب کرسی نمایندگی کشور فارسی زبان ایران است که سخنان خود را به زبان عربی آغاز میکند! کسی نیست از او بپرسد آیا تو به اصطلاح نماینده ایران هستی یا سخنگوی حماس؟
همایش بزرگ ایرانیها در نیویورک
آفرین به آن هزاران ایرانی مبارز و با شهامت که با حضور حماسهآفرین خود در نیویورک طی چند روز آینده تا حدود بسیار زیادی خرابکاریها و فضاحتهای احمدینژاد را خنثی خواهند کرد و چهره واقعی ملت ایران را یکبار دیگر به جهانیان نشان میدهند. از آنجا که سایر مطالب این شماره کیهان دیرتر از این ستون آماده خواهد شد، خوانندگان این نشریه در ستونهای خبری بهتر و بیشتر از اهمیت و عظمت فعالیتهای هموطنان در نیویورک و سایر شهرهای بزرگ دنیا مطلع خواهند شد. نیّت نگارنده از نوشتن مقاله امروز یادآوری اهمیت جلسه گروه بیست در پیتزبورگ و عواقب آن برای جهان و ایران است. دستور کار جلسه گروه بیست بسیار گستردهتر و پر اهمیتتر از آن است که بتوان آن را در یک یا حتی چندین جلسه با موفقیت به انجام رساند. صورت مسأله در عین آنکه بسیار ساده به نظر میرسد از نوع همان مسائلی است که «آسان مینمود اول ولی افتاد مشکلها».
مشکل آیا جهانی شدن اقتصاد است؟
سالهاست که اقتصاددانها و علاقمندان به مسائل بینالمللی به این نتیجه رسیدهاند که با جهانی شدن اقتصاد و تجارت باید راهی پیدا کرد که قوانین و مقررات مربوط به امور پولی و مالی نیز با تغییراتی که بر اثر پیشرفت وسائل ارتباطی و جهانی شدن تجارت ایجاد شده است همخوانی داشته باشد. اما از آنجا که در واقع تا بحرانی پیش نیاید کسی حوصله و فراغت چارهاندیشی در مورد مسألهای که هنوز بحرانی نشده است را ندارد، این نوع گرفتاریها معمولاً مورد غفلت قرار میگیرند تا زمانی که دیگر کم و بیش دیر شده است.
غالب آنهایی که با مسائل مربوط به روابط اقتصادی بینالمللی سر و کار دارند طی سه دهه گذشته، از زمانی که سیستم پولی «Bretton – Woods» یعنی قرار و مدارهای بعد از جنگ دوم برچیده شد لزوم برقراری توافقهای جدید را گوشزد کردهاند. همانگونه که بارها در این ستون در مورد آن نوشتهایم بعد از جنگ دوم جهانی با احداث بانک بینالملل و صندوق بینالمللی پول نظامی برقرار شد که هم مسأله تأمین وام برای کشورهای در حال رشد آسان شود و هم مسأله نقدینگی برای انجام معاملات و تجارت بینالمللی دچار وقفه نگردد.
در همان زمان عملاً دلار به صورت پول مورد اعتبار برای تجارت جهانی شناخته شد و آمریکا که در میان کشورهای فاتح جنگ دوم بیشترین ذخیره طلا را در اختیار داشت، از طلای موجودی خود به عنوان پشتوانه دلار استفاده کرد. دومین اصل مهم این توافق بینالمللی ثابت نگاه داشتن ارزش ارز همه کشورهای عضو صندوق بینالمللی پول بود. جز کشورهای کمونیستی، همه دیگر کشورهائی که در تجارت بینالمللی فعال بودند به این معاهده پیوستند. برای مدت بیش از بیست و پنج سال، یعنی تا اواسط سالهای 70 میلادی، این سیستم پایدار بود و موجب گسترش تجارت و بهبود اوضاع اقتصادی جهانی شد. پس از جنگ ویتنام آمریکا دیگر توانائی و دارائی ادامه تأمین پشتوانه دلار را با طلا نداشت و پرزیدنت نیکسون اعلام کرد که دیگر آمریکا به ازای خرید دلار به هیچ کشوری طلا نخواهد فروخت. در واقع دلار دیگر پشتوانه طلائی خود را از دست داد.
پایان سلطه دلار؟
این امر به تنهایی هیچگونه تغییری در اهمیت دلار به عنوان واحد پول جهانی ایجاد نکرد. آنچه موجب تزلزل این سیستم شد به هم خوردن سیستم مالی جهانی بود. از آن زمان به بعد یکایک کشورهای جهان بتدریج ارز خود را شناور کردند یعنی ارزش پول هر کشوری در برابر ارزش پول سایر کشورها به دست عرضه و تقاضا در بازار ارز سپرده شد. این مسأله هم نه تنها ایجاد اشکال نکرد بلکه به سود بسیاری از کشورها تمام شد. آنچه ایجاد اشکال کرد همزمان شدن پیشرفتهای ارتباطی با آزاد شدن گردش سرمایه و آزاد شدن نرخ ارز بود. به عنوان مثال اگر به اولین بحران مالی قرن پیش یعنی سالهای 90 میلادی بنگریم در عمل متوجه اشکال کار میشویم. با آزاد شدن سرمایهگذاری، بسیاری از کشورهای آسیای جنوبی از بانکهای آمریکایی و اروپایی که با اندوخته شدن حسابهای دلاری کشورهای صادر کننده نفت با در دست داشتن دلار فراوان برای قرض دادن با بهره اندک آماده بودند، مبالغ زیادی وام گرفتند. همزمان کشورهای دیگر غربی در پروژههای کوتاه مدت گوناگون در آسیای جنوبی سرمایهگذاری کردند. زمانی که رشد اقتصادی در این کشورها اندکی فروکش کرد، سرمایهگذارهای خارجی نه تنها از سرمایهگذاری مجدد احتراز کردند بلکه شروع کردند به بازخواندن سرمایههای پیشین. از آنجا که در این کشورها به اندازه کافی ذخیره دلاری موجود نبود بازارهای مالی سقوط کرد. در کشور تایلند، ارزش «پات» که پول ملی آن کشور است با سرعت عجیبی ساقط شد چون همه پات میفروختند که دلار بخرند. سقوط پول تایلند به کشورهای مجاور تأثیرگذار شد و در مدت چند روز اولین بحران پولی دوران جدید روی داد. اندکی بعد از آن در مکزیک، در روسیه و بسیاری کشورهای دیگر که به حلقه سرمایهگذاری آزاد و ارز شناور پیوسته بودند بحران سرایت کرد. با آنکه در آن زمان بحث و گفتگو بسیار زیاد بوداما چون بحران منطقهای تصور میشد توجه به آن دیری نپائید تا سال پیش که این بار به دلائلی نه چندان متفاوت از گذشته، با بحرانی جهانی روبرو شدیم.
پیش از آنکه در شماره آینده به بحث در مورد راه حلهای پیشنهادی و امکان اجرای آنچه فعلاً مورد بحث در جلسه پیتزبورگ است بپردازیم، در ارتباط با این مسأله بسیار پر اهمیت جهانی، به عنوان یک ایرانی، نتوانستم از ابراز یک تأسف عمیق خودداری کنم و آن را با خوانندگان کیهان در میان نگذارم. در میان بیست کشور دعوت شده به جلسه گروه بیست،دو کشورنیز از خاورمیانه دعوت شدهاند و آن دو عبارتند از ترکیه و عربستان سعودی. دیدن نام این دو کشور و عدم حضور ایران در این جمع برای هر ایرانی مایه شرمساریست. در سالهای 70 میلادی کشور ما از آنچنان اهمیت و اعتبار بینالمللی برخوردار بود که پول ایران به عنوان یکی از هفت پول معتبر دنیا در میان «سبد SDR» که از طرف صندوق بینالمللی پول اعلام میشود قرار داشت. اما امروز کار ما به جائی رسیده است که کشور ترکیه که روزگاری دست تکدی به سوی ایران دراز میکرد و یکی از مهمترین منابع درآمدش عواید ناشی از عوارض ترانزیت از عبور کامیونهائی بود که به ایران کالا حمل میکردند، در میان بیست کشور «معتبر» دنیا نشسته است و کشور ما در لیست کشورهای تروریست با فقر و فاقه دست به گریبان است. در عین حال که ما از موفقیت کشورهای همسایه خود ترکیه و عربستان سعودی بسیار خوشنودیم و حسد نمیورزیم، لعنت و نفرت خود را متوجه آن جنایتکارانی میکنیم که میهن ما را به این روز سیاه نشاندهاند.
پاریس: 23 سپتامبر 200
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید