من افسانه قدردان دختر جوانی هستم که در تظاهرات پس از ۲۲ خرداد شرکت فعال داشتم. در راهپیمایی ۳۰ خرداد ۸۸ در حوالی میدان جمهوری و انقلاب، نیروهای سرکوبگر رژیم از جمله لباس شخصیها به من حمله ور شده و مرا مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند. فرصت فرار نداشتم و آنچه بخاطر دارم فحشهای رکیک و همچنین مکالمه عربی بین برخی از نیروهای سرکوبگر می باشد.
ننگ بر رژیم ضد ایرانی جمهوری اسلامی که بیگانگان را به خیابانهای کشور جهت سرکوب فرزندان این مرز و بوم که چیزی بیش از حقوق اولیهٔ خود را طلب نمیکنند مسلط میگرداند. این نا انسانها چنان من را از ناحیه سر مجروح کردند که منجر به خونریزی شدید شد. از ترس اینکه مبادا در بیمارستان دستگیر شوم خود را به منزل یکی از دوستانم که پزشکیار بود رساندم. دوست من با دیدن صورت غرق خون و تن و بدن کبود نمیتوانست این همه وحشیگری را در حق دختری بی پناه باور کند. تصاویر مظلومیت فرزندی از فرزندان ایران که در راه کسب آزادی و مردمسالاری چنین وحشیانه مورد حمله گرگهای تیز دندان رژیم خونخوار اسلامی قرار گرفته جهت ثبت در حافظه تاریخی این ملت بزرگ تقدیم میشود. در اینجا روی سخنم با رهبر به اصطلاح انقلاب است. شما به عنوان مجرم اصلی در مقابل این همه بی عدالتی، در مقابل این همه جنایت، در مقابل این همه بی حرمتی به شرف انسانیت و در مقابل این همه بی حرمتی به مقام انسان ایرانی پاسخگو خواهید بود. تنها و تنها شما بزرگترین مجرم این جنایت هستید. هیچ ماموری بدون اذن شما جرات نمیکند چماقی بر فرق معترضی فرود آورد. دست کثیف و خونبار شما است که از آستین لباس شخصیها بر سر ما جوانان بی پناه و آزادیخواه فرود میآید، شرمت باد ای ضحاک زمان. تا به کی ماران بر دوش تو باید از خون و مغز جوانان ایران تغذیه کنند؟
http://rezashahini.blogspot.com/2010/01/blog-post_13.html
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید