براستی باید به حال حاکمان دستار بر سر نادان زار گریست که از شاملو می ترسند ، از بداقی هراس دارند ، از دکتر سلطانی وحشت می کنند ، از نام آتنا می لرزند ، از عبدی از معلمان از وکلا از آزادیخواهان از مردم ایران فراریند .
همه زور حکومت به چپاول و نیرنگ و بیداد است . تجمع اعتراضی معلمان در برابر مجلس را برنمی تابند ، مراسم شاملو چون استخوان در گلویشان گیر کرده که نیروهای امنیتی و انتظامی بر مردم یورش می برند و مانع آن می شوند .
رسول بداقی 6 سال زندانش را بدون یک روز مرخصی به پایان برده اما دستگاه بیدادگر حکومتی ، قضایی ، امنیتی او را از زندان رجایی به زندان اوین می برد تا پرونده جدیدی برایش بگشاید تا این آموزگار پایداری نتواند به میان مردم آمده و دادخواهی کند .
اسماعیل عبدی دبیر کل کانون صنفی معلمان را بی دلیل زندانی می کنند تا از توان سازماندهی اعتراضی او بکاهند اما غافل از این که هزاران معلم معترض جای انان را می گیرند .
دکتر سلطانی از وکلای شجاع میهن است و از بسیاری از زندانیان سیاسی و کارگری دفاع کرده ، اما سالهاست که او را زندانی کرده اند. اما بجایش نسرین بانوی ستوده پرچم دادخواهی را بدست گرفت .
آتنا فرقدانی شیر دخت هنرمند ایران را فقط به جرم روشنگری پشت میله های سرکوب جای دادند تا صدای جوانان را خاموش کنند. اما نتوانستند.
حاکمیتی که مال و سرمایه مردمش را به ستم از آنان بستاند و در حلق تروریستهای سوریه و لبنان و یمن و ... بریزد باید از مردمش بترسد از هر مراسم و تجمعی وحشت کند شاید که همین اندک مردم معترض همگان را به میدان کارزار بر علیه دیکتاتوری بکشانند و بنیانشان را براندازند .
یادمان نرود که فریاد آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی باشیم . اینجا ایران ، شهریار ، من همراه مردم سرزمین خورشید ......*
* زرتشت احمدی راغب، کنشگر سیاسی و مدنی در ایران است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید