و به شما حق میدهم که نگران باشید.
اما سیاست ماورای این نگرانی هاست. چرا که از همین نکات باید راهی برای «پیروزی ستمکشان و تبعیضدیدگان» بگشاید. ما حق نداریم در چاله «نگرانیها» گیر کنیم و از پنجره ی آن به همه چیز نگاه کنیم. اشتراتژی درست راه پیروزی را نشان میدهد:
من در مقالات مختلف مسایل «انقلاب-آذربایجان، استراتژی » راتوضیح داده ام. رجوع شود به زیر نویس مقاله.
- سازمانهای مسلح کرد میتوانند برای ما آذربایجانیها خطر «امنیتی و ارضی» داشته باشند. و قتی که سیاست استراتژیک ما نادرست باشد. اما وقتی این سیاست درست باشد نه تنها خطر آنها رفع میشود بل وجودشان «کمکی» میشود به امنیت ما.
ما این سیاست درست را از پیشه وری آموخته ایم: تبعیض دیدگان جز «سیاست دوستی و همبستگی متقابل» چاره ای ندارند.
- نباید نگران عدم ارتش خلقی خود برای دفاع باشیم در شرایط مناسب در کمترین مدت می توان «ارتش خلقی» خود را تشکیل داد. «پادگانهای آذربایجان و جوانان آن » انبار سلاح و نیروی آذربایجان است. زمان گذشته نیست. هیچ نیرویی نمی تواند کوچکترین خطری برای امنیت مردم آذربایجان تولید کند.
- ما باید «سیاست تأمین امنیت متقابل» را پیش ببریم. نه کسی حق دارد امنیت ما را تهدید کند و نه امنیت کرد را. وحشت حکومتها و نیروهای ارتجاعی از این سیاست است.
- ما به دنبال پیروزی هر دو خلق در کسب حق خود هستیم. «سیاست آذربایجان و کردستان متحد» باید تحقق یابد.
- در ترکیه و ایران ؛ طرفین -کردها و دولتها- باید «سیاست فعالیت مدنی سیاسی» را پیش ببرند. اختناق ، حملات نظامی، به کشتار منجر شده و میشود که قابل دفاع نیست.
- در ترکیه «سیاست آتش بس و صلح، برگشت به مذاکرات » لازم است پیش گرفته شود.
گفته میشود گویا من فکر میکنم برقراری فدرالیسم و تعیین حق تعیین سرنوشت در کشورهای فاشیستی و دیکتاتوری ایران و ترکیه، عراق و غیره بشیوه سیاسی، آشتی جویانه و مسالمت آمیز ممکن است.
- من جایی ننوشته ام که مبارزه ی سیاسی برای پیروزی کافی ست. اما نوشته ام « مبارزه مسالمت آمیز و سیاسی بهترین راه حل میباشد». «آیا فاشیستها این امکان را به کردها و تورکها و بلوجها و غیره را میدهند؟
-نه ، نخواهند داد. اما باید به مبارزه ی مسالمت آمیز مدنی سیاسی ادامه داد. چرا؟ چون در هر شرایطی میتوان امکان مبارزه را خلق کرد. به جای اینکه امکان دست بردن به سلاح خلق شود ضروریست امکان مبارزه ی سیاسی-مدنی خلق شود. سلاح میوه اش کشتار است. اما مبارزه ی سیاسی -مدنی «انسان ساز» است.
بله دیکتاتورها اجازه نخواهند داد. وقتی که یک جنبش «تنهاست».
جنبش تنها مانده شکست میخورد. اما وقتی همه ی خلقها متحدا مبارزه ی سیاسی مدنی کنند حکومتها توان جلوگیری ندارند. مجبور به
سرکوب اند. سرکوب سراسری جامعه ممکن نیست. و قیام سراسری را پیش میاورد. در قیام سراسری ملتها نسبت به حرکت حکومت
شیوه ی مبارزه را تعیین میکنند. و حق دفاع از خود دارند. چون مبارزه سراسری ست می تواند پیروز شود.
یعنی تا قیام سراسری باید «مبارزه ی مدنی-سیاسی» را پیش برد. در خیزش عمومی حکومت مجبور است تسلیم شود. اگر به کشتار دست زند مردمان جامعه حق دفاع مشروع دارند. درصورت لزوم از خود دفاع میکنند.
گفته میشود گویا من هیچ فرقی ما بین کشورهای غربی و کشورهای زده خاورمیانه نمیگذارد. ائلیار فکر میکند شرایط اسکاتلندیها و کوبکی ها با کوردها و آذربایجانیها یکسان است.
- من چنین خطایی نکرده و نمیکنم. مبارزه در شرایط دیکتاتوری دو مرحله دارد: «1-سیاسی؛ 2 قیامی عمومی». در مرحله دوم مردم حق دفاع مشروع دارند.
- مبارزه همگانی و عمومی نشود ، هیچ خلقی به تنهایی توان پیروزی بر حکومتها را ندارد و سرکوب شده و شکست میخورد.
- در ترکیه ، ایران و کشورهای دیکتاتوری این استراتژی - همگانی و عمومی شدن مبارزه - را درست میدانم.
-مبارزه ی مسلحانه ی یک خلق به تنهایی شکست اش قطعی ست.
- حکومتها خودشان گروه های مسلح درست میکنند که مبارزه را «زود هنگام» به جنگ مسلحانه کشیده نابود کنند. نه باید به تله افتاد.
من به دوستان آذربایجانی هشدار میدهم از چنین تله هایی آگاه باشند. نگویند کسی نگفت و ننوشت. از رو در رویی زود هنگام باید
اکیدا خود داری کرد. وقت رویارویی با حکومتهای دیکتاتوری هنگام خیزش عمومی و سراسری ست.در صورت لزوم مردم حق دفاع مشروع دارند. این حق از نظر جهانی هم مورد تأیید است.
برخورد به موضوع صورت گرفته است:
1- برخیها از شکست کردها در کوبانی توسط داعش خوشحال بودند و سیاست ترکیه که اعلام نشده از داعش حمایت میکرد نیز مورد رضایت و علاقه و تأیید و در نهایت باز موجب خوشحالی شان بود. این «خوشحالی» اکنون با حملات هوایی به کرد ها در عراق به اوج خود رسیده است. روشن است که اگر «نیروی کردها» در سوریه-عراق-ترکیه-ایران توسط «داعش و ترکیه-ایران» نابود میشد شادی صد چندان میشد.
2- برخورد دوم خواهان دفع جنگ داعش و قطع حمایت ترکیه از آن بود. و برصلح و دوستی و مبارزه ی مدنی بین جامعه ی «ترک و کرد» تأکید میکرد - و اکنون هم بازگشت به «آتش بس و مذاکره و مبارزه ی سیاسی» را توصیه کرده و درست میداند؛ و از «خون ریزی بین ترک و کرد» نه تنها شاد نیست بل شدیدا غمگین است.
- علت «شادی» برخورد اول که عملا مدافع «کشتار» است ظاهرا « امنیت ترکیه و آذربایجان» است. و «امنیت» را حاصل کشتار می بیند. البته عملا.
اشکال دید اول : وابستگی به کشور دیگر
این دید امینتی آذربایجان را به ترکیه وصل میکند. در حالی که هر دولتی عملا «مدافع امنیت» خود است. ترکیه به خاطر امنیت آذربایجان نمی تواند حرکتی بکند. «امنیت یا عدم امنیت» آذربایجان اکنون به دست «دولت ایران» است. و ترکیه در این کار هیچ کاره است. اینکه « روزی و روزگاری آذربایجان بخواهد جدا شود گویا ترکیه مدافع امنیت ما خواهد بود» ؛ یک ایده ی «خیالی» ست که نه در وضعیت حاضر کاربرد دارد و نه در آینده میتواند به کارآید. دلیل اش آن است که اکنون حکومت ایران وجود دارد- فردا هم «معلوم نیست» . نه جدایی آذربایجان مطلق است و نه وجود سیاست «کمال-اردوغانی» در آینده. که چنین سیاستی وجود داشته باشد. از طرف دیگر به همسایه نمی توان امیدوار بود که آدم «بی شام» میماند. باید مشکل خود را شخصا و مستقل حل کرد. با «سیاست وابستگی» نمی توان ادعای «استقلال» نمود. استقلالی که با وابستگی حاصل شود بردگی ست. و کسانی که در این جهت
حرکت میکنند عملا وابسته اند.
اشکال دیگر اش : عملا حامی کشتار است. ممکن است در حرف دم از چیزهای دیگر بزند. وابستگی در سیاست کشتارگری هم میافریند. که طرفداران حرکت «کمال-اردوغانی» را به این موضع کشانده است.
چه کس و گروهی از کشتار و خون ریزی شادی میکند؟ و چرا؟ طرفداران «کمال-اردوغان» شادی کنندگان از کشتار اند. اما چرا؟ علت شادی از کشتار چیست.؟ احساس «قدرتمندی خیالی یا عینی جهت تسلط بر دیگری حتی با نابودی آن » یکی از علتهای مهم این شادی ست. که می تواند نه تنها فقط احساسات گذرا بل خصلتی « بیمارگونه و فاشیستی» باشد. اگر به حرکت مداومی تبدیل شود. و به همراه با «لذت» فرا روید.
مانند « شادی و لذت لاجوردی-آندرس برینگ بریویک، کشتارگر گروهی در نروژ- دارزنندگان اعدامی ها- قضاتی که حکم اعدام صادر میکنند» وو که با لذت و شادی و خیال آسوده مشغول زندگی اند.
درمورد «حرکت مسلحانه ی کردها» چیزهای لازم را در این مقاله و نوشته های گذشته گفته ام اما باز لازم میدانم از زاویه ای دیگر مختصر به آن اشاره کنم:
مبارزه ی مسلجانه ی کردها تقریبا تاریخ صد ساله دارد و نسبتاً نیز مداوم تا کنون ادامه داشته است . علت آن شرایط جغرافیایی،
تبعیض- میزان پایین شهرنشینی - و تأثیرات جهانی از مبارزه مسلحانه بوده است. ولی مبارزه در آذربایجان در طول قرن مقطعی بوده است. چون شرایط عینی و ذهنی با کردستان متفاوت است. این تفاوت باعث شده ما در «باتلاق مبارزه ی مسلحانه مداوم گیر نکنیم» که نکته ی مثبت است.
- راه چاره باز گشت و حفظ و ادامه ی استراتژی صلح و مدنیت است. اعمال انحرافی و اشتباهی و تاکتیکی نباید اصل را نفی کند.
طرفی که با فرع غلط اصل درست را نفی میکند به زیان خود و مردم عمل می نماید.
- حرکات ماجرا جویانه ی کردها که از ناسیونالیسم سرچشمه میگیرد از عوامل شکست حرکت آنهاست. از جمله در رابطه با ترکمنها. کردها وقتی موفق اند که رضایت ترکمنها را فراهم کنند. با سیاست غلط نمی توان به هدف انسانی رسید.
- مشکل در عدم درک «تطابق وسیله و هدف انسانی» ست. هدف وسیله را توجیه نمی کند. هدف انسانی لازمه اش وسیله ی انسانی ست. ولی در جهان سیاست عمدتا با فرمول ماکیاولی که برای هدف هر وسیله ای را لازم میداند عمل میکنند. سیاست کردها هم در برخی حرکات بر این اصل نادرست استوار است. از جمله ترور دو نظامی. که بعدا به عهده نگرفتند.
دید من در سیاست پیرامون آذربایجان آن ست که «هدف انسانی - و وسیله - باید مطابقت داشته باشند.»
و راحتی انسانها اصل است.
در مورد ترکیه برای تحلیل «طرفداری از سیاست جنگ اردوغان» سندیت دارد و افرادی از این سیاست جنگی هواداری و پیروی نظری دارند. و مقالات و کامنتها اسناد این سیاست اند.
وظیفه ی تحلیلگر نقد این سیاست است. نه کشف عامل بودن این یا آن فرد-که کارش نیست. تحلیگر کارش «اتهام زدن» به دیگری نیست بل نقد سیاست و ایده است. و این کار هم در مقاله به روشنی انجام گرفته است.
بر اساس این خاصه ها با سیاستها برخورد میشود . این نه تنها در آذربایجان چنین است بل در دیگر حرکات جنبشی نیز صادق است.
کوتاه ، کار نقاد نقد سیاست است، نه جیمزباند بازی. یا دادستان بازی -و ردیف کردن اتهامات به دیگری.
جنگی که نتیجه ی سیاست نادرست است برنده ندارد-هر دو طرف بازنده اند.
ضروریست هرچه زودتر آتش بس کرده به سیاست «صلح و مدنیت» برگردند.
فرد آذربایجانی به عنوان یک انسان در همسایگی خود نمی تواند خواهان ادامه ی جنگی باشد که نتیجه ی سیاست غلط است. او بر صلح و دوستی و مدنیت در جامعه ی همسایه تأکید میکند -چرا که خواسته ی متمدنانه و انسانی چنین است.
-------
-سیاست مذاکره در ترکیه درست بود
-دولت ترکیه این سیاست را به بهانه ی کمک به کوبانی ترک کرد و حملات خود را شروع نمود
- کردها نیز متقابلا قاطی جنگ شدند.
هر دو حرکت به زیان هر دو طرف است و در نهایت جنگ سیاست درستی نیست.
دوستان آذربایجانی لازم نیست سنگ سیاست اردوغان را به سینه بزنند و از کشتار طرفداری کنند. جنگ در همسایه
به زیان ماست.
- کردها نباید بیشتر در باتلاق جنگ فروروند- لازم است هرچه زود تر خود را بیرون بکشند.
بهتر است دست به دامن «میانجیگران با نفوذ داخلی و جهانی» شده به سیاست آتش بس و صلح بازگردند.
-در جنگ حرکات هردو طرف غلط است و نباید « سنگ طرفداری» از این یا آن به سینه زد.
آنچه به من آذربایجانی مربوط است صلح است نه جنگ.
نباید کاسه ی داغتر از آش شد.
من آذربایجانی نوکر سیاست غلط اردوغان نیستم که از جنگ و کشتار طرفداری کنم.
وظیفه ی جنبشهای رفع تبعیض در سطح منطقه و جهان حمایت متقابل مدنی برای مبارزات سیاسی ست.
جنگ دولتها ضد انسانی ست و عقل سلیم خواهان قطع آن است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید