رفتن به محتوای اصلی

عوارض زندان برای زندانبان

عوارض زندان برای زندانبان

وقتي سخن از زندان مي‌رود همه به فکر زندانياني مي‌افتند که در گوشه سلول‌ها بيتوته کرده‌اند. کمتر کسي به فکر زندانباني مي‌افتد که او هم به نحوي در همان چهارديواري زنداني است. بديهي است زندانبان در موقعيتي مساوي با زنداني نيست. به ويژه که زنداني بي‌اختيار و انتخاب به زندان مي‌رود اما زندانبان خود اين شغل را برگزيده است. اما به رغم همه تفاوت‌ها و اختلاف‌ها، بحث بر سر تاثيراتي است که زندان روي زندانبان مي‌گذارد.

1- توهم

همان گونه که زنداني دچار توهم مي‌شود، زندانبان نيز از اين عارضه در امان نيست. او نيز به محض روبه رو شدن با متهم شروع به فرضيه‌سازي، تصور احتمالات ممکن، حدس و گمان و بزرگ کردن جرم زنداني مي‌کند. او که به لحاظ سازماني موظف است ريشه جريان را بيرون بکشد و به عوامل اصلي جرم دسترسي پيدا کند، ناخودآگاه آرزو و تمايل دارد متهم او از دانه درشت‌ها باشد و پرونده‌يي که براي او تشکيل مي‌دهد چنان چشمگير باشد که عظمت کار او و مهارت او را برساند. اگر در عمل همه يا اکثر کساني که او دستگير کرده يا مورد بازپرسي قرارداده، افراد بي‌گناه باشند و در دادگاه تبرئه شوند چه بسا مقامات بالادست در مهارت او ترديد کرده و حتي امنيت شغلي او به خطر افتد. با اين زمينه همواره زندانبان و بازپرس به اين سمت گرايش دارند که جرم متهم را بزرگ کنند.

در ساواک از هوشنگ بازجو گهگاه مي‌شنيدم که فلان فلان شده اگر اعتراف کند پنج هزار تومان پاداش به من مي‌دهند.

علاوه بر اين بازجوها به سختي نگران اين مساله بودند که بعد از بستن پرونده متهم آنها معلوم شود، وي مسائلي را پنهان کرده و لو نداده است. اين براي وي موجب سرشکستگي و شرمساري بود.

اين عوامل و مانند آن موجب مي شود مسوول رسيدگي به پرونده يک متهم به شدت در معرض عارضه توهم قرار گيرد. به اين ترتيب او درباره متهم خود مي‌کوشد هرچه بيشتر، احتمالات بيشتر و نقش مهم‌تري در وقوع جرم به او نسبت دهد.

هرجا متهم از دادن پاسخ طفره مي‌رود او دچار اين توهم مي‌شود که در اين نقطه اسراري خفته است. حتماً مسائلي هست که او نمي‌خواهد بگويد.

روز اولي که در سال 52 بازداشت شدم، پس از شکنجه‌هاي اوليه و پي درپي، بازجوي ساواکي از من پرسيد اسم دوستانت را بگو. من هم تعدادي از همکلاسي‌ها يا آشنايان غيرسياسي را گفتم. بعد از من پرسيد احمد کيست؟

ذهنم سراغ يکي از دوستان رفت که در دانشکده خودشان فعاليت‌هاي سياسي مي‌کرد. با اين پيشينه و به خاطر بي‌تجربگي فکر کردم اسم او را نگويم که به او حساس نشوند. گفتم دوست به نام احمد زياد دارم کدام يک را مي خواهيد؟ گفت؛ هرچه دوست به نام احمد داري بگو. من چند نفر را گفتم ولي آن دوستي را که منظورم بود نگفتم. بعدها متوجه شدم آنها به همين خاطر به رابطه من با او مشکوک شده و روي آن متمرکز شدند و ماه‌ها روي ما دو نفر فشار مي‌آوردند. در حالي که اساساً من رابطه سياسي چنداني با او نداشتم.

بازجو اصولاً با قوه تخيل خود کار را پيش مي‌برد. از هر روزنه يي مي‌کوشد راهي باز کند. اين قوه تخيل و توهم گرچه به او ديناميسم مي‌دهد که در محدوده ادعاهاي متهم خود را مشغول نکند اما همين توهم مي‌تواند به متهم هم کمک کند که سطح اطلاعات بازجو را حدس بزند. وقتي به متهمي جرائمي نسبت مي دهد که او خود مي‌داند مرتکب آنها نشده است، ساير حرف‌هاي زندانبان و بلوف‌هاي او نيز بي اثر مي شود.

2- تکبر

عارضه ديگر زندان براي زندانبان و بازپرس و بازجو احساس برتري نسبت به زنداني است. او ناخودآگاه مي بيند مي تواند هر زمان خواست حکم دستگيري کسي را بدهد و او را در هر کجا باشد مي گيرند و به زندان مي آورند. هر شخصيتي را مي تواند بازداشت کند. زنداني از همه نظر؛ خوردن و آشاميدن و دستشويي رفتن و ساير نيازهاي اوليه اش محتاج و وابسته به اوست. او هر زمان مي تواند تصميم بگيرد و وي را از اين مواهب محروم کند.

بازجو گاه با صحنه‌هايي روبه رو مي‌شود که اين عارضه را به شدت در او تقويت مي‌کند. شخصي با سواد و تحصيلات بسيار بيشتر از او يا سابقه فعاليت‌هاي فرهنگي يا سياسي فراوان يا شهرت زياد نزد او چنان درمانده مي‌شود که او نسبت به او تحکم مي‌ورزد. کمتر آدمي است که در چنين مواردي دچار غرور و تکبر نشود.

داستان نمرود و ابراهيم در اين موضوع نکته جالبي دارد. نمرود که ادعاي خدايي داشت براي اثبات مدعاي خود، در مورد دو زنداني دستور مي دهد يکي را آزاد کنند و ديگري را بکشند. آنگاه به ابراهيم مي‌گويد مي بيني مرگ و زندگي مردم در دست قدرت من است.

برخي مسوولان زندان اين ويژگي را خود بيان مي‌کنند. مثلاً براي تحقير زنداني مي‌گويند من مي‌توانم فلان مقام عالي کشور را به اينجا بياورم و محکومش کنم. من مي‌توانم تو را تا ابد در اينجا نگه دارم. من مي‌توانم...

کساني که در چنين مناسباتي مشغول به کار مي‌شوند بايد از اين جهت دقت بسياري داشته باشند. در غيراين صورت ناخودآگاه به اين ويژگي مبتلا مي‌شوند. احساس تکبر در همه مناسبات زندگي شان رسوخ مي‌کند و نسبت به هر کس احساس برتري و تملک و تسلط مي‌کنند و اين موجب سقوط آنها در جامعه مي‌شود.

3- ترس

همان‌گونه که زنداني دچار ترس مي‌شود، زندانبان و بازجو نيز ترس‌هايي ويژه خود را دارد. يکي از ترس‌هاي هميشگي او مقاومت زنداني است. اگر ترفندهايي که براي درهم شکستن اراده زنداني به کار مي‌رود موثر نيفتد، او دچار تشويش خواهد شد.

صاحبان اين مشاغل معمولاً از شناخته شدن در جامعه نگرانند. فرزندان و وابستگان از شغل آنها مي‌ترسند و مي‌خواهند از نحوه کار وي مطلع شوند. اين دوگانگي هم چندان خوشايند نيست.

4- اصالت و مطلقيت يافتن

مساله زندان براي تمامي حاکميت‌ها مشکل آفرين است و از نقاط آسيب‌پذير آنها است. از سويي در کشورهاي در حال توسعه معمولاً زندان به عنوان سد راه مخالفان و تضمين امنيت حاکميت مورد توجه حاکمان قرار مي‌گيرد. از اين رو شاغلان اين حوزه نسبت به ساير حوزه ها نزد حاکمان اهميت و محوريت مي‌يابند. به تدريج ساير ارگان‌ها و ادارات از آنها حساب مي‌برند. اين قدرت فزاينده که جنبه قانوني و ارزشي ندارد بلکه گاه از روي ترس و محافظه کاري شکل مي‌گيرد، مي‌تواند يکي از آسيب هاي احتمالي و عوارض منفي زندان روي زندانبانان به شمار رود. در دوران قبل از انقلاب اين عارضه در حد اعلاي خود به چشم مي‌خورد. ارگان امنيتي ساواک مقتدرترين و بانفوذ ترين ارگان نظام شده بود. در همه ادارات و مناسبات، افراد منتسب به ساواک قدرت مطلقه داشتند و منافع شان در اولويت قرار مي گرفت. اين سيطره گرچه از سويي نشان از ثبات و عظمت نظام تلقي مي شد اما همين امر مفاسدي نيز به بار آورد. از يک سو تبعيض ميان ساواک و ساير حوزه ها خود انگيزه يي براي مبارزه به افراد مي‌داد. از سوي ديگر افراد وابسته به ساواک را فاسد مي‌کرد. بسياري از اين قدرت فوق‌العاده و مطلق‌العنان سوءاستفاده مي‌کردند. حاکميت نيز که اين ارگان را سوگلي خود مي‌دانست با خطاها و اشتباهات آن برخورد نکرده و سعي مي کرد آنها را ناديده گرفته و بپوشاند. اين روند به آنجا رسيد که کل سيستم به خاطر خطاها و جنايات ساواک فروپاشيد. حتي آنان که با تند روي هاي ساواک موافق نبودند در آتش آنها سوختند و قرباني شدند. هر زمان شکنجه‌ها و جنايات ساواک افشا مي شد و از سوي رسانه هاي مستقل بين المللي پيگيري مي شد شاه آنها را تکذيب مي‌کرد و اين افشاگري‌ها را در زمره دروغگويي مخالفان به حساب مي‌آورد.

اما اين روند ثابت نماند. کار به جايي رسيد که شاه براي ساکت کردن حرکت مردم مجبور شد سال 57 تيمسار نصيري رياست کل ساواک را به همراه بسياري از مقامات عالي رتبه ديگر خود بازداشت کند و به مردم قول دهد که به سمت قانون برگشته و به آن احترام بگذارد. اما اين تغيير آنقدر دير انجام شد که مردم ديگر از اين مرحله عبور کرده بودند و اين قسم‌ها را باور نکردند.

5- شناخت انعکاسي و محرک هاي محيطي

گاهي شما با مطالعه و جمع بندي و تحقيق به شناخت و تحليلي دست مي‌يابيد و گاهي صرفاً با مشاهده رويدادهاي پيراموني به تحليل و شناختي از اوضاع مي رسيد. اين دو با هم بسيار متفاوتند. ما همواره در معرض اين عارضه هستيم که هر آنچه پيرامون مان اتفاق مي افتد را تعميم داده و به ساير حوزه‌ها و شرايط تسري دهيم. زندانبان و بازجو نيز به عنوان يک انسان در معرض اين عارضه قرار دارد. او در زندان معمولاً وجه شکست خورده مخالفان را مي‌بيند. دستگيرشده‌ها، محاکمات، پرونده هاي جديد، و حالت زندانياني که براي نيازهاي روزمره شان دچار مشکل هستند و... همه از ضعف و اضمحلال و نابودي مخالفان حکايت مي‌کند. کساني که با اين متهمان سروکار دارند احساس اقتدار و پيروزي مي کنند. اما وجوه ديگر ماجرا را نمي بينند؛ اينکه با دستگيري يک فرد در جامعه چه تغييراتي ايجاد مي‌شود و امواج و پيامدهاي اين مسائل چيست، معمولاً به چشم نمي‌آيد. آنها که دستگير نشده‌اند چه انگيزه و روحيه‌يي دارند، قابل ارزيابي و اندازه‌گيري نيست.

اخباري که آنان در معرضش هستند يا خود ارائه مي دهند معمولاً بيانگر وضعيت مطلوب خودشان و درماندگي و شکست مخالفاني است که مرتب به دام آنها مي‌افتند. اين مساله فارغ از اينکه حاکميتي مردمي يا ضد مردمي باشد به عنوان يک واقعيت روانشناختي و اجتماعي براي همه مطرح است.

تجربه انقلاب از اين منظر بسيار آموزنده است. سال 54 در دايره کميته مشترک که معمولاً زندانيان شکنجه شده در تردد بودند پرويز بازجوي ساواک با قهقهه فرياد مي‌زد؛ اوستا کريم با ماست. او با غرور و اطمينان به نفس ريش روحانيون را مي‌گرفت و مي‌کشيد و با الفاظي توهين آميز آنها را صدا مي‌کرد. درحالي که سه سال بعد ورق برگشت و همه چيز واژگون شد. در دوران انقلاب سازمان سيا نتوانست بحراني بودن اوضاع را درک کند چون گزارش هايي که از ساواک دريافت مي کرد اقتدار حاکميت را نشان مي داد. جيمي کارتر به همين اعتبار در بازديد از ايران نيمه هاي سال 57 اعلام کرد ايران جزيره ثبات امريکاست. اما ويليام سوليوان سفير امريکا در ايران که خود مستقل از نظام با مخالفان ارتباط مي گرفت بحراني بودن اوضاع را به خوبي دريافته بود و يک سال قبل از سرنگوني رژيم شاه، پيروزي مخالفان را پيش بيني کرده بود و دائماً بر لزوم مذاکره با آنان تاکيد مي کرد.

6- احساس مالکيت

يکي از عوارض ديگر زندان بر زندانبان و بازپرسان آن تلقي آنان از کار خود است همچنان که در جبهه هاي جنگ رزمندگان در خط مقدم جبهه از کشور، نظام، انقلاب و مردم دفاع مي کردند و در حقيقت مي توان گفت همه به نحوي مديون آنان بودند، مسوولان مربوط به زندان نيز خود چنين احساس و تصوري نسبت به موقعيت خود در رابطه با نظام دارند. وضعيت آنان به طور طبيعي چنين القايي را در ذهن کنشگران آن به وجود مي آورد.

البته تفاوت زندان با جبهه در اين است که در جبهه ها همواره کنشگران با مرگ و شهادت و فداکاري سرو کار داشتند و اين مساله اخلاقياتي انساني و متعالي در آنان خلق مي کرد اما زندان نشانه اقتدار و سيطره است و اخلاقياتي متفاوت با موقعيت جبهه هاي جنگ در کنشگران ايجاد مي کند.

اين مساله زماني تبديل به آسيب مي‌شود که سيستم حاکم نسبت به آنها کمترين بي‌مهري را به عمل آورد يا حتي به تصور آنان بي‌توجهي صورت گرفته باشد.

بازخواني تجارب قبل از انقلاب مي‌تواند براي همه تحليلگران مفيد باشد. سرنوشت تيمور بختيار از جمله نمودهاي اين عارضه است. وي که در کودتاي 28 مرداد و پس از آن در تاسيس ساواک از خدمتگزاران جدي نظام شاه بود، در دوراني که تا حدي فضاي باز سياسي براي حفظ نظام ضرورت يافت، يعني سال هاي 38 و 39 و سرکار آمدن دکتر اميني احساس مغبونيت کرد. او و تيمسار آزموده با اين تحليل که ما کشور را نجات داديم و نظام را حفظ کرديم به مخالفت با گزينش دکتر اميني از سوي شاه برخاستند. بختيار بعد از اين يکي از مخالفان جدي شاه شد و دردسرهايي براي وي آفريد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
اعتماد

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید