رفتن به محتوای اصلی

احمدی نژاد نه، «احمدی نجات»

احمدی نژاد نه، «احمدی نجات»

این حقیر قریب سه ماه پیش به عنوان حلقه ای از زنجیر نه چندان طویل حامیان تحریم انتخابات ، از آنجا که شخص احمدی نژاد را مهمترین، مقتدرترین و پراگماتیست ترین دشمن نظام می دانستم (و از اینرو ناچارم بدین حقیقت معترف شوم که با کمال اشتیاق در انتظار پیروزی او بودم و از یاد نمی برم در نخستین ساعات بامداد فردای انتخابات که نتایج با سرعت صوت در حال اعلام شدن بود و خبر پیروزی پسر آن پدر با فاصله محیرالعقول از رقبا لحظه به لحظه بر صفحه تلویزیون نقش می بست، در پوست خویش نمی گنجیدم و به اصطلاح مصطلح بال بال می زدم)، همچون دیگر حلقه های این زنجیر محدود و اکنون شرمنده ، مشارکت در انتخابات را صرفا به مثابه ریزش رای به سبد نظام دریافته بودم و یقین داشتم که نظام مصمم است این جرثومه پلیدی را دیگر بار بر تخت زعامت قوه مجریه بنشاند.

رخدادهای میمون و آموزنده پس از انتخابات مرا وادار به اذعان و اعتراف به این حقیقت مینماید که انتخاب گزینه تحریم و اصرار بر لزوم تکیه بر آن از سوی من و مایی که بر انتخاب این گزینه مصر بودیم و مبلغش نیز هم، صرفا مبتنی بر ترکیب انبانی از تحلیل های غلط و بی توجهی به اوضاع چهار سال ماضی کشور بود و البته موجی از نگرش احساسی نیز بر این دو غالب گشته بود.

اما با این وجود بر این نظر پیشین که عمومیت هم دارد، نیز همچنان موکد و مستدامم که معتقد به نافع بودن حضور همچون احمدی نژادها در صحنه است و مالا این حضور مجدد او بر عالیترین مسند اجرائی نظام، منتج به یا اضمحلال و انحطاط کلی آن یا کلید خوردن تغییرات ماهیتی و ساختاری در سیستم می شود و از اینرو فوایدش بر مضارش مترتب خواهد بود.

در حقیقت برآورد منطقی، مصداقی و عینی از عملکرد چهار سال گذشته احمدی نژاد و تیم هم پیمان و پیوسته با او از برخی خواص اصولگرایان در حوزه و مجلس و سپاه و دیگر نهادهای نظامی امنیتی گرفته تا مهمترینها که عبارتند از کارگردانان و سناریست های اصلی کودتا یعنی بیت رهبری، شورای نگهبان، وزارت کشور، قوه قضائیه و حلقه سه گانه کیهان و فارس و رجا ، گواه صادقی بر این مدعی است که تنها جریانی که افعالش منجر به سقوط زودرس نظام خواهد شد، نه رفورمیستها، و نه توهم دشمن خودساخته ای با نام امپریالیسم ایالات متحده و جامعه جهانی و ...........، بلکه همین جماعتیست که ذکرشان رفت.

به باور من، بسیارانی از مبلغان مشارکت در انتخابات نیز چه در جرگه خواص بوده باشند و چه در جرگه توده های آگاه و بلوغ یافته، چه آنان که در کسوت اپوزسیون شناسنامه دار و آبرودار بوده اند و چه دوستان اصلاح طلبی که درون منطقه عملیاتی قرار داشتند و بر لزوم حجیم بودن مشارکت اصرار داشتند ، جملگی شان شاید خیلی دقیقتر فرادید پس از انتخابات را پیش بینی کرده بودند و احتمال شعبده بازی حاکمیت و خارج کردن احمدی نژاد از صندوق رای را نیز قوی می دانستند اما برخلاف ما با نگاهی مسئولانه، هوشمندانه و هدفمند به آمبیانسی که باید ساخته شود می نگریستند و مومنانه بر این مهم باورمند بودند که اگر قرارست وعده های که برآیندش در شعار تغییر وضع موجود نما و معنا می یافت و می یابد رو به تحقق گذارد و وارد مسیر درست خود شود، باید توده ها ی مردم را به عینه با آلودگی سیستماتیکی که از بیت رهبری تا نهادهای اجرای و قضایی، مملکت و آینده آنرا به گروگان گرفته و به قول محسن رضایی کشور را به لبه پرتگاه رهنمون می کرد، مواجه ساخت و باید ابتکار عمل را مستقیما به آنها واگذار کرد، به صاحبان اصلی کشور که همانا اقشار و توده های اجتماعییست که چه در چهار ساله گذشته و چه در سه دهه ماضی، در ابعاد سنگین و وسیع کیفی و کمی، از پس سیاست های ضد ملی اقطاب قدرت یافته یک تفکرخاص، دچار خسران کمرشکن شده بودند.

بهترین راه ورود مردم و درگیرنمودن آنان با این جریان، پیروزی احمدی نژادی بود که بی تردید تمثال کم مثال تنفر اکثریت ایرانیان است و همواره به مثابه نمادی از آینده تیره و تاری که تئورسین ها و کارگزاران این نحله خاص، برای کشور ترسیم می نمایند، شناخته شده.

مصادیق نافع بودن حضور او را می توان در مناسبات فعلی مابین ترم های مختلف سیاسی درون ایران دید.

فی الواقع مهمترین مسئله ای که مرا وادار اعتراف به اشتباه خود و دیگر دوستان حامی تحریم می کند همین مهم است که اینک پی برده ام، ما مسئولانه به فضا نمی نگریستیم و با دستمایه قراردادن انبوهی از تحلیلهای غلط که صرفا ناشی و ساری از حب و بغض هایمان نسبت به حاکمیت بود و بعضا نقش ترجمان تجربیات را هم برش می زدیم، آنچه دلمان می خواست را نغمه می کردیم، نه آنچه منطق بر آن استوار بود.

پرسش اینجاست که اگر حجم ملیونی شرکت کنندگان در انتخابات نبود، اگر گسترش و عمومیت یابی مطالبات مغفول و مهجور مانده ملت در گیر و دار فضای پیش از انتخابات نبود، اگر امید ملیونها شرکت کننده به تغییر فردی همچون احمدی نژاد در دل و ذهن این ملیونها تن وجود نداشت و مالا بدان خیانت شد و فی الواقع اگر مشارکت عمومی بدین میزان وسیع نبود و ملت دیگر بار به ساز تحریمی ها می چرخید، باز هم می توانستیم شاهد یا در انتظار تبارز این حجم از اعتراضهای اجتماعی باشیم و بوضوح بیشینه درگیری اقشار مختلف جامعه با اکنون کلیت ساختار نظام را نظاره نماییم، بگونه ای که بسیارانی بر نظرگاه مصررند که فضای ایران به روزهای پیش از 22 خرداد باز نخواهد گشت؟

اگر فرضا بخش عظیمی از جامعه تاکتیک مجدد قهر با صندوقها را انتخاب می نمودند، چگونه این امکان پدید می آمد که مناسبات جامعه با نظام اینچنین وارد فضای درگیری گسترده شود؟

این شرایط بی شک مولود شرکت گسترده ملت در انتخابات است و این واقعیتیست که من به نوبه خود موظفم، به عنوان حلقه ای کوچک از زنجیر شکست خورده حامیان تحریم، بدان اذعان نمایم و از مخاطبان نوشته های پیش از انتخاباتم صمیمانه پوزش بطلبم.

اما بازگردم به مبحث احمدی نژاد

چه کسی در اشل بلاهت تام او جرات داشت، به این شکل فضاحت بار و ناشیانه انتخاب ملتی که در اعتراض به سرقت آراء شان به خیابان ها سرازیر شدند را خس و خاشاک بنامد و اینچنین بنزین بر آتش خشم ملت ریخته و آن را شعله ورتر سازد؟

چه کسی بهتر از احمدی نژاد می توانست فرایند ایجاد شکاف در ساختار نظام را اینچنین سرعت ببخشد؟

چه کسی مانند احمدی نژاد می توانست ماهیت حقیقی رهبر نظام را در دیدگان ملت به تصویر درآورد و اتوریته کاذب ولی فقیه را که با دستاویز قراردادن انواع ابزارها، سالها ابهتی جعلی، پوچ و پوشالی رهبری را بر جامعه تحمیل کرده بود، بشکند و حجت الاسلام خامنه ای را به تخت مثال شعار ها و اعتراضات ملیونها ایرانی تبدیل کند و خط قرمز و مفهوم جبرا محترم ولایت مطلقه فقیه را نزد خواص و عوام جامعه به کلی بی اعتبار سازد؟

چه کسی به غیر از احمدی نژاد و اعوان و انثارش می توانستند و می توانند ، با اذکار و افعال ناشیانه شان زمینه ساز معارضه جمیعی از علما با سیاست های نظام و رهبری آن را فراهم آورد؟

چه کسی و کسانی جز او می توانند فعل حماقت را آنچنان صرف کنند که در جلسه شورای عالی امنیت ملی و دیگر محافل خود، تصمیم به بازداشت مهندس موسوی و جمعی دیگر از اصلاح طلبان بگیرند و ندانند در صورت فعلیت یابی چنین بلاهتی بغضی که در حال ترکیدن بود و هست، اینبار چنان خواهد ترکید که صدر تا تا ذیلشان را بسوزاند؟

به ضرس قاطع هیچکس مانند این مجنون، استعداد سرعت بخشیدن و نزدیک کردن اضمحلال شیرین نظام فعلی را نداشت و ندارد.

پس از این اذکار و افعالش نه دلناگران می شویم و نه هراسناک. ما کار خودمان را می کنیم و ایشان و انثار و حامیانش در هر کجا و مسند و مرتبه ای هستند، کار خودشان را.

به قول ناپلئون: وقتی دشمنت در حال اشتباه کردنست در کارش وقفه نینداز. ما هم وقفه نخواهیم انداخت، مطمئن باشید.

mrshokouhifard@gmail.com

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید