بنای گورستان دسته جمعی یا فزونی قدرت تخریب

قوانین نجات بخش الهی; بنای گورستان دسته جمعی یا فزونی قدرت تخریب روند فروپاشی حکومت اسلامی آغاز یک پایان است :1400 سال پیش با شکست نهایی امپراطوری ساسانی در چنگ قادسیه و ورود اسلام، جامعه ایران همواره به دین اسلام به عنوان حلال مشکلات و راه رسیدن به سعادت دنیا و آخرت می نگریسته است و این نگرش در دوران صفویه چنان پر رنگ شد که طبقه ای تحت نام روحانیت شیعه با عبا و عمامه در بافت زندگی اجتماعی ،اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ایران حضوری انکار ناپذیر پیدا کرد. به مرور فرقه های مذهبی بسیاری ایجاد شد که هر کدام در زمان خویش بر سرنوشت ما تاثیرگذار بوده و نقش های متفاوتی ایفا کرده است. گاه این عبا و عمامه آنها را به مرحله ای می رساند که می گفتند باید عقل تعطیل شود با این توجیه که اگر قرار بود عقل ما ملاک امور قرار گیرد چه نیازی به دین و احکام الهی، بشر عادی قادر به فهم و درک آیات قران نیست، در حقیقت اینان توهین به عقل را مرحله ای می رساند که خود باورشان می شد عقایدشان کاملا حق و غیر قابل تغییر است و صراحتا می گفتند :"خطا بر کلمات ما روا نیست که ما بالاترین دلیل حقانیت هستیم و اینجا بود که دیگر کتابها شرمعرفی می شد وحکم نابودی و سوزاندن آنها صادر می شد. چیرگی عرب بر ایران و ایرانی اهمیت تاریح ایران را به باد داد و دارد می دهد.

وقوع انقلاب 1357 بار دیگر به عبا وعمامه قدرت بحشید،این قشر که تا دیروز از دسترنج مردم و با نوحه خوانی بر روی منبرها تغذیه می کردند با وقوع انقلاب علاوه بر حجیم نمودن کیسه های عبایشان خود را در جایگاه ممتاز اجتماعی نیز قرار دادند،انقلاب 1357 فرصتی تاریخی فراهم کرد تا این طبقه به ظاهر ممتاز و ملبس به عبا و عمامه و نیز بقول خودشان مجهز به تعلیمات نجات بخش اسلامی مستقیما سکان حکومت را در دست بگیرند روحانیت سنتی به رهبری خمینی اکنون 30 سال است که با شعار نجات مسلمین ما را به قعر تاریکی قرون وسطی فرو برده است.30 سال تمام است که قوانین ضد بشری نظیر قصاص و سنگسار را بر ما تحمیل کرده است و 30 سا ل است که حیثیت، حقانیت ایرانی را در صحنه بین المللی به زیر سوال برده است.

و محمد چه کرد جز آشوب دین بر پا کرد: امام زمان،کتاب خدا،قوانین نجات بخش الهی چه بر سرمان آورد؟ محمد تو شاید برای 1400 سال پیش ناجی خوبی برای عربها بودی اما حق نداشتی آینده را نیز از آن خود کنی، تو دست هر چه خودکامه را از پشت بستی ،و آدمها را برده و غلام خود کردی:"الهم صل علا محمدا و الهی محمدا" آیا محتاج این سلامها و درودها بودی،مگر حوریای بهشتی آنجا برایت دولا نمی شوند.و اکنون رهبران ایران در هم اندیشی با تو ای محمد در پایداری اریکه قدرت از هیچ جنایتی روی گردان نیستند. این خود کامگان قدرت خدایی بودن خود را به جایی رساند که اینک در این نظام شاهد آن هستیم و با وقاحت تمام و با تکیه و بهره گیری از کتاب الهی حود: می کشند، گورستان دسته جمعی در بهشت زهرا بنا می کنند تا جلوی قدرت مردمان را بگیرند، ندا را در کوچه آرام و وحشیانه می کشند، به جوان 15 ساله تجاوز کنند و بعد سنگ همین مذهب را به سینه می کوبند و باز وقاحت و وقاحت پستی را به مرحله ای می رسانند که حتی از اموال مخالفان خود نگذشته، حکم صادر می کنند و مصادره اموال آنان را که بر باور اعتقادشان سوار نیستند عین حلال می دانند.

قصه ام کلثوم،قصه زینب جه شلاق محکمی بود بر پیکر ما: هق،هق گریه ، فریاد و فغان که چه بر سر حسین مظلوم آمد ، چه آسان اشکشان روی مشکشان ظاهر می شود برای از دست رفتگان زینب و حسینی که 1400 سال پیش طبق کلام این دین و حکومت به بهشت برین رفتند و در کنار حوریان بهشتی کنگر خورده و لنگر انداخته اند،خود کاریکاتور مفصلی است.

انقلاب عقیم واژه پر باری و پر محتوایی است که جهانیان به خیزش میلیونی شما نسبت داده اند، تولید خبر و حادثه از طرف شما مردم بی نظیر بود،همبستگی بی نظیر بود.اثبات کردید که از اراده ملی ما قافلند وحیثیت جهانی را برای همه ما به ازمغان آوردید. براستی زمان آن فرا رسیده است تا مهر پایانامه اشان را بر ورقهای تاریخ ثبت کنیم و بر دمکراسی لبخند بزنیم