قسمت 12:
پژواک ایران: در پایان گفتگوی قبلی ما بخشی از قسمت چهارم مقاله شما، تحت عنوان «چشماندازها که دو سال پیش منتشر شد را آوردیم، خلاصه آن که به نظرتان خامنهای مجبور به گزینش دو راه بود «عقب نشنی یا جنگ». امروز که به قول خامنهای به «برجام» رسیده و مدعیاست «تکلیفش و رد و قبول شدنش معلوم نیست» موضوع او چیست؟ عقب نشینی یا جنگ؟
محمدرضا روحانی: ما نباید آقا را دست کم بگیریم. رهبر فعلی با امام راحل فرق زیادی دارد از زمین تا آسمان. اما اگر پس از دهها سال تصدی قدرت و البته قدرت مطلقه و دیدن سرنوشت صدام حسین نفهمد که حریف شیطان بزرگ نمیشود و نداند که تنها نیروی هوایی آمریکا بیش از پانزده هزار هواپیما دارد و ارتش اسلامی او یک صدم آن را هم ندارد باید فوراً او را فرستاد به زبالهدان تاریخ. اگر حداقل شعور را برای او قائل باشیم باید بپذیریم که او با اعلام «صلح حسنی» و «نرمش قهرمانانه» تسلیم ذلیلانه را علنی کرده است. بقیه اهن و تلپ ها مربوط است هب تشریفات تسلیمنامه و خوشبختانه فرار از جنگ.
پژواک ایران: نقش دولت حسن روحانی در مذاکرات و تنظیم این «تسلیم نامه» چیست؟
محمدرضا روحانی: حسن روحانی در خرداد ۹۲ به خامنهای نامهای نوشت و تجدید عهد و بیعت کرد که «همواره مطیع و همراه نظام بوده[ام] و اکنون نیز چنین است...» اما جنتی آن را کافی نمیدانست و روز نمایش انتخابات همراه چند پاسدار و صاحب یال و کوپال آن تعهد روشن روحانی را رفع نقض کرد. با صراحت و قاطعیت، بایسته و شایسته را به صدای بلند و علنی در گوش او خواند «رئیس جمهور آینده باید مطیع کامل رهبر باشد....»
در ۳۷ سال گذشته، کجا و چه کسی خبر از «مطیع» نبودن روحانی داشت؟
در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم
این وصف الحال اطاعت کامل است. روحانی و دار ودستهاش الت فعل هستند و عمله آقا و بس
پژواک ایران: مذاکرات به قولی ۱۳، به رواتی دیگر ۱۲ و بالاخره غالباً میگویند دهسال جریان داشت اما همه دیدیم که در دو سال گذشته سرعتی زیاد به خود گرفت و تقریباً بیشتر فعالیتهای دولت روحانی، رفقا و رقبای او حول همین مسئله دور میزد و میزند چرا؟
محمدرضا روحانی: مذاکرات بالای سر احمدینژاد با آمریکاییها جریان داشت. ماه گذشته علیاکبر صالحی از این موضوع پرده بر میدارد که مذاکرات جریان داشت در اواخر ۹۱ «آقا گفت متوقف کنید بماند [به] بعد از انتخابات...» وقتی روحانی صاحب کرسی میشود آقا امر میکند که او را در جریان بگذارند. صالحی رفت و گفت و نقل میکند که «موضوع برایشان باور پذیر نبود....»
این روحانی علاوه بر این که پنج دوره نماینده و دو دوره نایب رئیس مجلس شورای اسلامی بود ۱۶ سال است که بر کرسی نمایندگی مجلس خبرگان رهبری تکیه زده و ۲۴ سال است که عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام را داراست. هشت سال هم دبیر شورای عالی امنیت ملی و ريیس تیم مذاکره کننده ارشد ایران با اروپا در مورد مورد برنامه هستهای بود و ۲۴ سال نماینده رهبر در شورای عالی امنیت ملی بود. از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۹۲ رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است. چنین عاملی مذاکرات پنهانی «برایشان باور پذیر نبود.»
همین یک سند کافی نیست که به همهکاره، هیچکاره بودن «دولتمردان و دیوانسالاران» ولی مطلقه فقیه ایمان بیاوریم و «اصلاحطلبان» دور تدارکچیهایی که رهبر را «متصل به وحی» کردهاند را خط بکشیم؟
پژواک ایران: حدود شش هفته پیش محصول مذاکرات در قالب «برجام» علنی شد. از اول تا آخر موضوع تحت هدایت خامنهای بود. به چه دلیل در موضعگیریهای علنی اصرار دارد که مسئولیت را متوجه دیگران کند؟ وحشت او از چیست؟
محمدرضا روحانی: هنوز رهبر معظم مثل «برجام» است. «تکلیفش» معلوم نیست. سیلی نقد را خورده. سه هفته مانده تا شاید حلوای نسیه را قانونگزاران آمریکایی تو سفره آقا بگذارند. باید صبر کند. الا انتظار اشد من الموت. چشم به راه بودن از مرگ بدتر است. این حرف ناطقنوری رئیس دفتر بازرسی رهبر کاملاً درست است که مقام معظم «سیر تا پیاز مذاکرات را میداند....» در مورد علل دستپاچگی رهبر معظم بسیار گفته و شنیدهایم. در این میان من بخش پایانی مقاله آقای شهباز نخعی نویسنده ارجمند که تحت عنوان «زیر آواز زدن ورشکسته [به تقصیر] در پژواک ایران منتشر شده است را بسیار نزدیک به واقع میدانم. مطلبی است قلّ و دلّ و به چند بار خواندنش میارزد و آموزنده است که «مقام معظم رهبری، که در گندی که به بار آورده دست و پا میزند، حتی در میان هواداران خشک مغز و کم شمار خویش نیز آبرو باخته تر و درمانده تر از آن است که کسی به حرفهایش توجه و اغنا کند. او بازنده قماری است که داو آن صدها میلیارد دلار از سرمایههای مردم به فقر کشیده ایران بوده و رفتار کنونیاش نشان می دهد که حتی قمارباز خوبی نیز نیست و نمیخواهد باخت خود را بپذیرد.
اگر دست کم به اندازه آیتالله خمینی جسارت و شهامت اخلاقی داشت میبایست مانند او به باخت خود اعتراف میکرد و با سرکشیدن جام زهر «آبرویش را با خدا معامله» مینمود و به ویژه از مردم ایران به خاطر زیان و خسارتهایی که با خیرهسری به آنان وارد کرده پوزش میخواست. در مقام مثال و توصیف «ورشکسته به تقصیر» برای خامنهای هم ارفاق به کار برده شده است. معمولاً ورشکسته به تقصیر کسی است که بی مبالاتی و زیادهروی کرده و بدون سوءنیت دچار افلاس شده است. جرم چنین ورشکستهای عنوان جنحهای دارد و سنگین نیست. اما رهب رمعظم انقلاب، با سوءنیت و به منظور دستیابی به بمب اتم، برای بیمه نظام خونین خود، مفلس شده، مستقیماً ناشی از عهد و اراده، طبق تصور و تصمیم خیانتکارانهاش بوده و مصداق بارز ورشکسته به تقلب است. جرم چنین ورشکستهای سنگین است و عنوان جنایی دارد. او جنایتکاری متقلب است و نه مقصری بیاحتیاط و بدشانس.
پرواک ایران: تاثیر فشارهای گوناگون نیروهای درون رژیم و مخالف با «برجام» را در واکنش های شدیداً تند و خشن خامنهای چگونه ای ارزیابی میکنید؟
محمدرضا روحانی: خامنهای میخواست با استفاده از اهرم مذاکرات اتمی و سیاست مماشات آمریکا تاج اعلیحضرت همایونی و مأموریت ژاندارمی خلیج فارس را غصب کند. ابایی هم نداشت که ابعاد انقلاب و کالای صادراتی اسلامیاش را به نمایش بگذارد. صحبتهای دائم از حقوق ملت فلسطین، مداخلات آشکار در عراق، یمن، لبنان، افغانستان و سوریه با چاشنی ضدامپریالیستی و طعم نژاد پرستانه ضد یهودی توسط او و حواریون عمامه به سر و سرداران تروریست و کلاشنیکف به دوش مقام معظم رهبری از بام تا شام به گوش میرسید و میرسد. نظام اسلامی خواب عقد دائم با شیطان بزرگ را میدید. فعالیتهای هستهای سمت و سوی وصلت خجسته شیخ و شیطان را داشت حالا «برجام» عقدی خواهد بود موقت مثل متعه در این باره و برای صرفهجویی در وقت من شما را ارجاع میدهم به توضیحالمسائل خمینی. مسائل ۲۴۲۱ الی ۲۴۳۲. حالا بخشهای غیر قنی «برجام» را نگاه کنید. گاه بدتر از شرایط متعه است. خامنهای بدون اجازه آب هم نباید بخورد و نمیتواند بخورد. باید مثل حسن روحانی مطیع و منقاد باشد. او حتی برای مخارج دستگاه سرکوبیاش اجازه دسترسی به غنائم غارت شده از ملت را ندارد.
همین نکاح منقطع هم مفوض است یعنی طرف مربوطه «مبلغ معین» را نمیپردازد. اما ولی فقیه که تفویض کرده باید «مطیعه» هم باشد یعنی فرمانبری کند. تا امروز آقا هم آش را نخورد و هم دهانش سوخت.
باید چشمانتظار مراحم قانونگزاران ینگه دنیا باشد. آنها هم ناز میکنند و آقا را بیشتر به طرف دلواپسان هل میدهند. خامنهای سرنخ را از اول تا ۴۰ روز پیش یعنی روز کشف حجاب «برجام» در وین در اختیار داشت. از آن پس آهسته آهسته تبریک هستهای تبدیل شد به شدیدترین پردهدری، افشاگری مسائل محرمانه تا رسید به تحقیر هستهای. ازغدی بازجو، شکنجهگر و قاتل قبلی و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی منصوب رهبری، در نماز جمعه تبریک ها و شادمانیهای خیابانی و جشن هستهای را با حکایت مثنوی معنوی ، «خر برفت و خر برفت و خر برفت» به عوام و خواص فهماند.
http://imstory.mihanblog.com/post/4
در تکمیل داستان خبر برفت بجاست تا فرمایشات یکی از برادران خمسه، آقای دکتر سید محمدجواد لاریجانی معروف به جوکار که ۳۲۰ هکتار در ورامین را «آباد»کرده است و معاون سابق وزارت خارجه جمهوری اسلامی، رئیس پژوهشگاه دانش بنیادی، تحلیلگر ارشد مسائل راهبردی که چهار دوره نماینده مجلس شورای اسلامی و مؤسس مرکز پژوهشهای مجلس، نظریه پرداز و مبدع امالقرا و البته معاون بینالملل و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه هست و اقای اوباما را «کاکا سیا» میخواند بخوانیم.
http://www.dolatebahar.com/telex-127365.html
او قبل از این مصاحبه گفته بود «قرارداد وین تحقیر ملت ایران است» با چنین کارنامهای رهبر معظم در برابر مقلدین خود شرمسار است. نمی تواند از کارنامه اتمی خود دفاع کند. ناچار گرد و خاک میکند .
پژواک ایران: چرا روز گذشته خامنهای ضمن حمله بسیار به آمریکا از دولت تقدیر کرد و تلویحاً اظهار امیدواری کرد که مشکلات مرتفع بشود؟
محمدرضا روحانی: با طرح این سوال من علاقمند شدم یکبار دیگر و با دقت سخنرانی مقام معظم رهبری را بخوانم. گزارش این سخنرانی در حدود صد سطر و دو هزار کلمه است. لااقل به سی موضوع ، از جمله، آب، نفت، معدن، تجارت، بانکها، تورم، رشد اقتصادی، کشاورزی، صنایع تبدیلی، طرحهای نیمه تمام و روابط خارجی و ... پرداخته است. سهم صهیونیستها و آمریکاییها یک پنجم سخنرانی را تشکیل میداد. در بیست جمله حدود ۲۰ بار دشمن، دشمنان، بیگانگان، خصم، صهیونیستها و آمریکاییها را نام برد و آماج حملات خود قرار داد. یک جمله هم گفت که خبرنگار انتخاب آنرا تیتر کرد و بالای گزارش گذاشت و در پژواک ایران این مطلب آمده است: خامنه ای: پایان دادن به مذاکرات هستهای بسیار مهم بود؛ امیدواریم اگر در این زمینه مشکلاتی وجود دارد ، برطرف شود.
سخنرانی مقام معظم رهبری پس از استماع گزارشهای حسن روحانی، جهانگیری معاون او، نعمتزاده، وزیر صنعت،معدن، تجارت، چیتچیان وزیر نیرو، زنگنه وزیر نفت، حجتی وزیر جهاد کشاورزی و قاضیزاده هاشمی وزیر بهداشت و درمان بود. امسال روز تولد امام هشتم شیعیان مصادف بود با روز دولت. متأسفانه میدانیم که روز ۸ شهریور ۱۳۶۰ باهنر و رجایی با اعمال زور به بهشت برین اعزام شدند. به این ترتیب از عدالت زمینی محروم و معاف گردیدند. البته در آخرت هم قاسمالجبارین طبق مقررات الهی اقدامات لازم را معمول خوهند داشت و نباید دلواپس تشکیل دادگاه و تضمین حق دفاع باشیم. لابد اگر زنده بودند آرزوی مرگ داشتند و با موسوی و کروبی در حصر به سر میبردند. بگذریم از دعاوی خانوادگی و برویم سر اصل مطلب . از سر کنجکاوی رفتم به سراغ گزارش این مراسم در سایتهای مقام معظم رهبری ، خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایسنا، خبرگزاری فارس،خبرگزاری مهر، خبرگزاری تسنیم در هیچکدام این جمله به این شکل دیده نمیشود. یا آنرا اصلا نگذاشتند و یا اول گذاشتند و بعد به فرموده خلاصه کرده و یا اصلا برداشتند . روزنامه نگار آزاده و ارجمند آقای ایرج شکری با دقت و موشکافی ویژه در مقالهای این موضوع را مورد بررسی قرار دادهاند.
http://pezhvakeiran.com/maghaleh-72084.html
فکر میکنم رهبر معظم از باب تقیه، مصلحت نظام و البته موقعیت متزلزل خود را ملاک آن همه پرگویی در باب موضوعات گوناگون و این همه امساک و پرهیز در باب مسئله مبرم مقابل رژیم قراردادند. بعد هم فورا امر فرمودند که روی تولیدات فکری ولی مطلقه فقیه خاک بپاسند تا گندش در نیاید. جنس جمله کوتاه مربوط به «مذاکرات هستهای» باب صادرات بود و مصرف داخلی نداشت. آقای شکری به درستی نوشتهاند «خامنهای با این سخنان در واقع موضع و موقعیت اوباما را در برابر جمهوری خواهان و مخالفان توافق وین تقویت کرده است و حتماً این مسئله را در نظر داشته است...»
۷ شهریور ۱۳۹۴
قسمت 13:
پژواک ایران: در کشوری که بیش از ده میلیون فارغالتحصیل دانشگاهی و از جمله چهارونیم میلیون دانشجو داریم این پشت و واروزدنها چه فایدهای دارد؟ یعنی خامنهای نمی فهمد؟ او از نقش رسانهها و مثلا اینترنت خبر ندارد؟
محمدرضا روحانی: فراموش نکنیم که طرف سخن خامنهای معلمین، دانشجویان، فارغالتحصیلان و اصولاً طبقه متوسط شهری نیست. در رأس سرداران نظام و «تجار محترم» و حاشیهنشینان شهری در بدنه آن هستند. سال گذشته علی باقرزاده رئیس سوادآموزی از وجود ۲۰ میلیون بیسواد مطلق و کم سواد در ایران خبر میداد. مخاطب اصلی اینها هستند. سردار سلیمانیها از این قشر سر بر میکشند.
پژواک ایران: ولی دهها هزار عمامهدار از آیات عظام، مدرسین و مجتهدها و حجج اسلام و روضهخوانها تا نمایندگان ولی فقیه، خبرگان و مداحان و ...هم نمیفهمند ؟ بی سوادند؟
محمدرضا روحانی: نه اینها هم میفهمند و هم با سواد هستند ولی بخش بزرگی از آنها جیره خوارند. آقا نباشد گرسنه میمانند. آنها هم که جیرهخوار نباشند امکان جیکزدن ندارند. شما کجا در تاریخ ایران دادگاه ویژه روحانیت داشتید؟ میدانید چند نفر آخوند کشتند؟ هم اکنون چند زندانی عمامهدار دارند؟؟ سرنوشت مرحوم آیتالله شریعتمداری و آقای منتظری را فراموش کردهایم؟ سربازان گمنام امام زمان تخم ترس و ترور را در جمع عمامهداران بیش از همه جا کاشتهاند. بعدهم این قش متخصص به کاربردن اصل اصیل اسلامی تقیه است و از همه مهمتر سرنوشتشان به هم گرهخورده است.
پژواک ایران : یعنی عمداً با خودسانسوری ، لاپوشانی و درغگویی علنی به بیاعتباری و عدم مشروعیت خود دامن میزنند؟
محمدرضا روحانی: مصلحت نظام بالاتر از اطاعت از دستورات خداست. البته در این مورد خاص خامنهای آنقدر گرفتاری دارد که ناچار شد تلگرافی آرزوی خود را بیان کند. لاپوشانی و دروغگویی هم نکرد بلکه برعکس با به کار بردن کلمات «پایان دادن به مذاکرات هستهای» آرزوهای درونی خود را بیان کرد .خودسانسوری موقعی است که آدم جرآت بیان حقیقتی را ندارد و آنرا بیان نمیکند. آقا با چند کلمه آرزوی خود را لو داد. منویات واقعی و امید قلبی خود را روی دایره ریخت. بعد هم دستور داد چند کلمه باب صادرات را قیچی کنند و کنار بگذارند. اینها همه طبق مقررات شرعیه است. مردم غریبه و نامحرم هستند.
این کلمات خداگونه رهبری مصرف خارجی داد. عوام نباید بفهمند زیر عمامه آقا چه میگذرد. نوعی حجاب اسلامی برای مستور نگهداشتن سر و سیرت مقام معظم رهبری جزء واجبات شرعی است. این هم حدیث نبوی آن «استر ذهبک و ذهابک و مذهبک» زره راه و آیین خود را بپوشان. این در اصطلاح «محافظت باطن است از غیر محبوب». به نظرم به علت استمرار تاریخی فشار بر شیعیان که در اقلیت بوده و در معرض سرکوبی قرار داشتند این لاپوشانیها بخشی از اخلاقیات بسیاری از آنان شده است. آقا که جای خود دارد. ضمناً آقا یک سردارد و هزار سودا. جدال با زنان، حوزه، دانشگاه، گرسنگان، سقوط بهای نفت، دعوای عراق و جدیداً زحمتآفرینی آیتالله سیستانی وو و . راستی یک کار بی نظیری که آیتالله سیستانی کرد استدعای فروتنانه او بود از مقلدین خود که عنوان آیتالله را که بسیار بیآبرو شده برای او به کار نبرند. من از بابت عدم اجابت خواسته ایشان عذر میخواهم. من ناسوتیام و مقلد کسی نیستم. ضمناً اقدام برای رفع شر سلیمانی و نوچه او مالکی از سر مردم مظلوم عراق از ایشان سپاسگزارم. از دست بستگی ایشان که به علت تابعیت ایرانی از مداخله در لانه زنبور عراق ممنوع هستند باخبرم.
پژواک ایران: این امر که خامنهای تلاش دارد عوام را فعلاً مداخله ندهند قابل فهم است اما تکلیف مراجع و شرکای ایدئولوژیک مخصوصاً آیات عظام که مدعی قدرت هم هستند چه میشود؟ چه توجیهی برای خواص دارد؟
محمدرضا روحانی: هر جوجه آخوندی مفاهیم دارالحرب، دارالکفر، دارالشرک، بلاد حرب یعنی سرزمین کفار را فوت آب است و به خوبی میداند و میتواند به راحتی چوب لای چرخ ولی امر مسلمین، امام امت ، مقام معظم ولایت و هبر مسلمانان جهان بگذارد. البته حضرت آقا که بر مسند ولایت مطلقه فقیه و مالکیت نفت تکیه زدهاند هم زر دارند هم زور و هم تزویر و دارالاسلام را به کمک این سه عامل تا کنون در کنف حمایت خود حفظ کردهاند. در قم، نجف، مشهد ، تبریز، شیراز و و و «شاید که پلنگ خفته باشد» و البته پلنگ خفته از پشه بیدار کم آزار تر است.
وقتی رهبر عقیدتی وجود دارد مراجع و شرکای ایدئولوژیک محلی از اعراب ندارند. خفگی این موجوادت ناشی از خفتن نیست خود را به خواب میزنند که دچار ضربات شاخ گربه نشوند و سور و سات برقرار بماند و این شکم بی هنر پیچ پیچ- صبر ندارد که بسازد به هیچ.
پژواک ایران: فکرمیکنید که آخوندها میترسند یا منافعی در سکوت دارند و آنها هم به حدیث نبوی که امر میکند به تکلیف شرعی یعنی «زره راه و آیین خود را بپوشان» عمل میکنند؟
محمدرضا روحانی: کاملاً درست است تقیه میکنند. اطلاعات من از فقه و شرعیات کم است و محدود به مطالبی است عمومی که در مدرسه حقوق به ما یاد دادهاند و مختصری از آن هنوز در خاطر مانده است. مثلاًمن به خاطرم بود که عقد قراردادهای نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در حقوق اسلام مشروط است به این که کفار اسباب و امکان تسلط و یا ورود ضرر به مسلمانان را نیابند و این مبتنی است بر نص قرآنی، حدیث نبوی و اجماع علما. حالا عمامهدارانی فریاد میکشند ترکمن چای است ولی نص قرآنی که آنرا باطل میکند را نمیگویند، میترسند.
من آیه قرآنی آنرا به یاد میآورم اما میخواستم دقیقتر و بهتر بدانم. دو دوست گرامی و آزاده دارم یکی مثل خودم ناسوتی است و دیگری لاهوتی. آدمهای مطلعی هستند البته ادعای اسلام شناسی هم ندارند. تلفن زدم ناسوتی نامسلمان را نیافتم تا مسأله اسلامی مرا حل کند. به لاهوتی مؤمن متوسل شدم. با هم بحث مفصلی داشتیم در باب قاعده اسلامی نفی سبیل (یعنی بستن راه تسلط کفار بر مسلمین) که مبتنی است بر بخشی از آیه ۱۴۱ سوره نسا. «لن یجعلالله للکافرین علی المومنین سبیلا» یعنی هرگز خداوند کافران را بر مسلمانان چیره نخواهد ساخت. حالا این قرارداد طوری نوشته که همان کفار هم به استثنایی بودن، غیرقابل تسری بودن و رویه قضایی نشدن آن در مقدمه تصریح میکنند. یعنی هم اکنون هم با «عدالت» و موازین جاری حقوق بینالملل تعارض دارد از حیث دست باز داشتن حتی ۵ به اضافه ۱ یعنی همان دول دارالحرب، دارالکفر و دارالشرک این «برجام» را منصفانه نمیدانند. علمای دلواپس جرأت ندارند آیهای را که همه (از جمله من هم میدانم) را قایم میکنند و نمیگویند که باطل است. اسلامی نیست یا شرعی نیست. دوست گرانقدر و دانشمند من مرا به مطلبی در صفحه ۱۸۵ جلد یکم تحریرالوسیله ارجاع داد که سادهتر است خواننده را از بحثهای ثقیل، نامطلوب و پیچیده فقهی راحت میکند. این هم دلیل عدم مشروعیت و ابطال «برجام».
دوست بزرگوارم که این سند را به من معرفی کرد اجازه نداد نامش را ذکر کنم ولی من از همراهی و کمک ایشان سپاسگزارم. این هم عین نوشته بنیانگزار جنایت کار این رژیم و پدر معنوی ولی مطلقه فقیه لعنالله.
«اگر روابط تجاری با کفار موجب ترس بر حوزه اسلام شود ترک این روابط بر تمام مسلمانان واجب میشود. در اینجا فرقی میان استیلای سیاسی و معنوی دشمن وجود ندارد. اگر روابط سیاسی که بین دولتهای اسلامی و دول بیگانه بسته میشود و برقرار میگردد موجب تسلط کفار بر نفوس، بلاد و اموال مسلمانان شود یا باعث اسارت سیاسی اینها گردد برقراری روابط حرام است و بر همه مسلمین واجب است که زمامداران را راهنمایی کنند و وادارشان نمایند بر ترک روابط سیاسی این چنانی هرچند به وسیله مبارزه منفی باشد.»
در سخنرانیهای اخیر خامنهای به ویژه در روز دولت به کرات اعلامهای کاملاً صریحی وجود دارد که ترس از نتایج «برجام» را به بلیغترین وجه ممکن هم میرساند و هم تبلیغ میکند.
http://isna.ir/fa/news/94060402657/دشمنی-آمریکا-کم-نشده-ستاد-اقتصاد-مقاوم-تشکیل
وقتی بارها مردم و مسئولین دولت را میترساند از دشمن (یعنی آمریکا و اسرائیل) تأکید میکند که «باید در هر شرایطی در اتخاذ مواضع انقلابی صراحت داشت و صریح و بدون رودربایستی، در مقابل دشمن مواضع انقلاب و مبانی امام بزرگوار را بدون ترس و خجالت بیان کرد» ترس ، دغدغه و نگرانی را باز هم تکرار میکند.
عین مواضع امام قبلاً راحل را با دغدغههای امام بعداً راحل که روی همین صفحه میخوانیم، باید کنار هم بگذاریم و بپرسیم آسید علی دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را .
پژواک ایران: این همه تناقض در گفته و عمل را در برابر مردم چگونه پاسخگو میکنند؟
محمدرضا روحانی: ولی فقیه رهبر عقیدتی است. پاسخگویی یعنی چه؟ پاسخ را به خدا میدهند نه به مقلدین خودی و عمله قدرت. دیگران هم اگر با ترس نشد، با ترور شخصیتی یا بند از بند کشیدن و اعدام باید ساکت شوند. خامنهای مرید حیلهگر، بیرحم و ترسوی خمینی است. عین مرداش عمل میکند .مگر خمینی در رسوایی ایران گیت از آمریکا و اسرائیل اسلحه نخرید؟ مصلحت نظام مقدم است و بالاتر از اراده الهی است و آیات قرآنی. همین و بس. ولی فقیه منحصراً در برابر مقتضیات حفظ و استمرار قدرت مطلقه و خونین خویش، متعهد و پاسخگوست. بقیه قصد خدا و خرماست و حرف مفت و کشک.
پژواک ایران: به نظر میرسد شما خامنهای را آدم باهوش، زیرک و مجربی میدانید. این همه ناشیگری آشکا در کارگردانی بحران اخیر ناشی از چیست؟
محمدرضا روحانی: در زیرکی ، موذیگری و انباشت تجربیات نزد خامنهای شکی نیست. آب زیرکاه است و ترسو، عقرب بی رحم زیر حصیر. حالا نیاز به تحقیقات دامنه دار و وقت گیر نداریم تا مسیر او را از یک خانواده تنگدست روضه خوان که برای نان شب به وامهای مکرار رفسنجانی نیازمند بود را تعقیب کنیم تا برسیم به مسند ولایت امر، امامت امات، رهبر معظم انقلاب اسلامی و پیشوای مسلمانان جهان. او هر روز و بالاجبار باید حدود ۴۰ دستگاه گسترده سرکوبی را در داخل و خارج از کشور برای مهار نارضاییهای ۸۰ میلیون به جان آمده هدایت کند. زمین و زمان را به هم بدوزد تا با غارت سازماندهی شده از هستی مردم رضایت تجار محترم، پاسداران آنها و صدالبته دهها هزار عمامه دار گنده، متوسط القامه و دون پایه را فراهم آورد. حضرت خدایی نمیکنند بالاتر از خدا سلطه دارند شما اگر موحد باشید وقتی آب ندارید. گرسنه هستید، بیمار یا بیکارید از خدا هم شکایت میکنید. خدا هم چون معروف است به رحمان و رحیم بودن معمولاً به رویش نمیآورد. اما مردم آب میخواهند و اجتماع آرامی برقرار میکنند گلوله دریافت میکنند. کار میکنند و گرسنهاند اگر شکایت کنند جایشان زندان است. این آقا اقتدارش از خدا بیشتر است. حتی «آیتالله» را که نمایندگی خدا را دارد کتک میزند و محصور میکند و به زندان میبرد .این کارها وقت میگیرد.
ترس و نگرانی مستمر در خواب و بیداری میآفریند. آدمی را فرسوده، خسته ، وحشتزده و بدتر از همه به زمین و زمان بدبین میکند. چنین آدمی در محاصره مشکلات داخلی و خارجی قرار میگیرد. بی پول و منزوی است. یک عمر تلاش کرد که به عقد دائم شیطان بزرگ درآید حالا عقد موقت معلق هم مشروط به اعتماد آفرینی و راست آزمایی شده، نفقهای که نمیرسد هیچ (دسترسی به غنائم غارت شده از مردم هم به شرطها و شروطها موکول شده و وو این یک شکست استراتژیک است. مجبور است بپذیرد. میخواهد رسوایی را بپوشاند. ناچار است روی یک وجب زمین صدتا معلق بزند.
همان عقدنامه موقت ، معلق ، مشروط و مشکوک هم افتاده تو دستاندازهای انتخاباتی و دعواهای داخلی و خارجی شیطان بزرگ و امضای آن نه با صدها بلکه هزارها مانع برخورد کرده است .از جمله بین مسلمانان، مسیحیان و یهودیان. انتظار جانکاه ترمز و دنده اقا را در سربالایی قاطی کرده و ماشین ولایت در عقب نشینی است و به سرازیری افتاده، سرنشینان چپ و راست دستگاه ولایت هم فریادشان به آسمان رسیده، مضطرب و بیچارهاند. آخوند تو آخوند شده و آقا باید منتظر امدادهای غیبی با شد تا چپه نکند .
شاید مواهب الهی برسد و کاروان جلادان در فرصت ناشی از تخیف تضادهای بینالمللی سریع تر حرکت کند و به ابعاد جدیدی از جنایات علیه ایرانیان، جوامع مسلمان نشین و همسایگان بپردازد. سرنوشت آقا و «برجام» به هم پیونده خورده آن هم «تکلیفش معلوم نیست». وضعیت رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی ناشی از اجبار است. هر دقیقه خبری میرسد و صحنه جدیدی آراسته میگردد. دیگر آقا به تنهایی کارگردانی نمیکند. سرنخ از دست آقا در رفته است.
پژواک ایران: این مواهب الهی و امدادهای غیبی «برجام» چه مشکلی را میتواند حل کند؟ برای نظام یا مردم؟ با چه شیوهای؟
محمدرضا روحانی: درعین حال که مقوله «برجام» در دو حوزه متفاوت تأثیرات مختلفی دارند اما به هم پیوسته هستند. آنچه مربوط به حوزه داخلی است به امری در کشمکش های ناشی از رقابت باندهای درونی قدرت محدود مانده است .نیروهای داخلی مدعی دشمنی با ریم هنوز نخواسته یا نتوانستهاند این کارنامه سراسر شکست و تحقیر را به علامت سؤالی جدی در برابر رژیم بگذارند. مثلاً جنبش معلمان یا جنبش دانشجویی و کارگری در ارتباط با مطالبات سیاسی یا اقتصادی خود «برجام» را به ابزاری عینی در سطح ملی و گسترده و برای رسیدگی به بیلان کار رژیم تبدیل کنند. این خلاف فروتنی است که مثلاً من به عنوان یک پناهنده قدیمی که از دور دستی بر آتش دارم بخواهم شیوهای برای این قبیل مبارزات تعیین کنم. ما حداکثر میتوانیم در رابطه جبههای ، اتحاد و انتقاد و همراهی کنیم به قول معروف یار شاطر باشیم و نه بار خاطر. عملاً امروز ما غیر از پشتیبانی کار دیگری نمیتوانیم و نباید بکنم. اگر یک درصد از پنج میلیون ایرانی پناهنده سیاسی یا مهاجران بطور همبسته از زنان،معلمان، دانشجویان، کارگران ، بازنشستگان و بیکاران پشتیبانی کنند «برجام» میتواند پرچمی برای گسترش مبارزات مسالمت آمیز با سمت گیری سرنگونی رژیم باشد. این آرزوی بزرگی است اما نه به نظر بسیار بعید، سخت و دست نایافتنی نیست. جامعه مدنی طی این فعالیت ها صفبندیهای ضروری خود را پیدا خواهد کرد.
پژواک ایران:اگر چنین خطر بالقوهای در «برجام» میتواند موجود باشد چرا خامنهای هرچند با اما، اگر، لاپوشانی ، دلهره و تشویش، از روحانی تقدیر میکند و دنبال پایان دادن به موضوع و رفع مشکلات آنست؟
محمدرضا روحانی: «برجام» قرار بود مشکلات اقتصادی و روابط خارجی رژیم را حل و فصل کند. خطر جنگ دور شود، صد و هشتاد میلیارد دلار نفقه عمومی ولی مطلقه فقیه به جای «مبلغ معین» به چاه ویل وجوه امام خامنهای سرازیر شود. سرمایهگذاران بیایند نفت بخرند و ببرند. کارخانه به راه بیاندازند، طیاره بفروشند.
به قول بچههای جنوب شهر «کویت شد». حالا هنوز معلوم نیست که امضا میشود یا نه. اگر هم امضا بشود چه معجزهای روی خواهد داد؟ این «برجام» یک دوالپا شده است بر پشت مقام رهبری. دوالپا موجود افسانهای است که پاهای لاغری دارد و وقتی بر پشت گردن قرار بگیرد و سوار آدم بدبختی شود پاهایش را دور کمر طرف مربوطه گره میزند و مجبورش میسازد که او را گردش دهد. مکار، حیله گر و حقه باز است مقام معظم رهبری.
پژواک ایران: یعنی خامنهای دنبال دوالپایی میدود تا به او سواری دهد؟ معمولاً عکس قضیه درست است.
محمدرضا روحانی: مگر حاکمیت مطلقه فقیه در کشوری که حدود صد و دهسال پیش در قانون اساسیاش، اصل ۲۶ متمم قانون اساسیاش آمده که «قوای مملکت ناشی از ملت است» امری منطقی است. منطق قدرت در نظام ولایت مطلقه زور است، اعدام و دار. حالا هم در تسلیم نامه هدیه نمیدهند .تازه او راضی شده آن را هم از او دریغ میکنند به این دلیل است که در این مورد میتواند عکس قضیه هم درست از آب درآید. آقا میخواهد سواری دهد میگویند چموش است و به درد سواری دادن هم نمیخورد. یاد داستان صاحب قدرت و ثروت محتشمی افتادم که به شکار رفته بود. تند تاخت و از ملتزمان رکاب دور شد. به بیراهه افتاد. برف و بوران ، رعد و برق و تگرگ و سیلاب درگرفت .پناهی میجست در بیابانی پرت. به چادر سیاهی برخورد کرد با چوپانی تنگدست. ناچار به زیرچادر رفت تا از بلای سرما نجات پیدا کند .خیش شده بود و میلرزید. از چوپان فقیر تن پوشی طلبید. چوپان خجالت زده پوزش خواست که چیزی در بساط ندارم جز پالان خری. خان مغرور خشمگین شد و گفت لباس خر پوشیدن در شأن آدمی نیست. سرما شدید شد و خان گمشده ناتوانتر. ناگزیر فریاد کشید. آنرا که گفتی بیاور نامش را نیاور.
راستی این حکایت ما را به یاد شرایط امروز رهبر مسلمانان جهان نمیاندازد؟
۱۲ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید