رفتن به محتوای اصلی

روایتی از اخراج قیصر امین‌ پور از حوزه هنری

روایتی از اخراج قیصر امین‌ پور از حوزه هنری
سکوت بهتر از تحریف است!

==============

ایسنای حکومتی نوشت:

در سالروز درگذشت استاد قیصر امین‌پور، ماجرای اخراج او از حوزه هنری و سروش نوجوان از زبان خودش و به نقل از دکتر اسماعیل امینی شاعر و استاد دانشگاه منتشر شد.
امینی می‌نویسد: این بخشی از روایت قیصر امین‌پور است از ماجرای اخراج از حوزۀ هنری: « ... و به اصطلاح طوری شد که کم‌کمک داشتند در اینکه چه کاری ساخته بشود یا چه کاری ساخته نشود، چه شعری گفته شود، چه شعری گفته نشود، این داستان چرا چاپ شد، این یکی فیلم چرا این طور بود، دخالت می‌کردند و همین باعث اصطکاک‌هایی شد که در سال 66 ما که حدودا 13 نفر بودیم از آنجا انشعاب کردیم. بیانیه‌هایی در روزنامه‌ها در دفاع از ما نوشتند ولی خب به جایی نرسید و در واقع ما 13 نفر را اخراج کردند و بعد گروهی از ما رفتیم مجلۀ سروش نوجوان را راه انداختیم.»

بعدها قیصر را از سروش نوجوان هم اخراج کردند و بعد هم وقتی دفتر شعر جوان و انجمن شاعران تشکیل شد و قیصر و دوستانش فعالیت فرهنگی و ادبی خود را از این طریق پی گرفتند، ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم دادند که خانه شاعران تعطیل بشود یا دست‌کم تبدیل بشود به اداره‌ای پر از کارکنان مطیع و سر به‌راه، همچنان که مرسوم و متداول است.

البته پس از مرگ قیصر، هم حوزۀ هنری برنامۀ باشکوهی برگزار کرد، هم سروش کتاب ویژه‌ای در بزرگداشت یاد قیصر چاپ کرد، هم همان ابر و باد و مه و خورشید و فلک و سازمان‌ها و اداره‌ها و خبرگزاری‌ها و روزنامه‌هایی که تمام دلواپسی‌شان ادامۀ حیات فرهنگی قیصر امین‌پور و دوستانش بود، در برگزاری مراسم و انتشار ویژه‌نامه‌ها و چاپ بنرهای چندمتری سنگ تمام گذاشتند.

این دوگانگی از کجا می‌آید؟ چرا دستگاه‌های فرهنگی با این همه گستردگی، جایی برای امثال قیصر امین‌پور ندارند؟ اما برای بزرگداشت و ویژه‌نامه و بنر و تندیس همه آماده به خدمت هستند؟

بیان این ماجرا در یک نکتۀ ساده است و آن این است که نظام اداری که تابع هیولای بروکراسی است، برای هنرمند و متفکر و منتقد و اهل خلاقیت، هیچ تعریفی ندارد. در نظام اداری همۀ افراد باید مستخدم (استخدام‌شده) باشند، باید شمارۀ مستخدمی داشته باشند، باید تابع سلسله‌مراتب اداری باشند، حتی وقتی که شعر می‌گویند یا داستان می‌نویسند یا نقد می‌کنند و یا حتی وقتی که می‌اندیشند. این است که در روال تبدیل هنرمند به کارمند و منتقد به مستخدم، میان دستگاه اداری و اهل اندیشه و هنر، تنش ایجاد می‌شود.

قیصر امین‌پور هم مثل دوست نزدیکش، سیدحسن حسینی، از این نگرش اداری به اهل اندیشه، هنر و فرهنگ، ناخرسند بود و بازتاب این ناخرسندی در زندگی و شعر و نوشته‌های این دو یار همدل بارها و بسیارها آمده است.

شگفت اینکه آن ابر و باد و مه و خورشید و فلک، همچنان با جدیت تمام به انجام همان وظایف پیشین مشغولند، یعنی تلاش برای ایجاد مانع در راه شعر و اندیشه و در صورت امکان، تعطیلی جلسات شعر و تخته‌کردن درهای محافل شعر و خانۀ شاعران و البته با همان جدیت پیگیر خبر مرگ شاعران هستند تا بزرگداشت بگیرند و پوستر بسازند و بر درختان شهر تصویر شاعران فقید را بیاویزند از زمین تا به بلند. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اقبال اقبالی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید