روزنامه شهروند: وسط یک بیابان بزرگ که تا چشم کار میکند برهوت است و آفتاب، زندان ماست. یک زندان بزرگ ١١٠هکتاری که جایی شروع میشود که تهران تمام میشود؛ در کیلومتر ١٢ جاده قدیم تهران- قم، خروجی حسنآباد، جاده چرمشهر. زندان ما مثل همه زندانها برجک و بارو دارد، سیمهای خاردار و سربازهایی که شبوروزشان را روی این برجکها تمام میکنند. زندان ما جایی محصور در ١٠٠ هکتار زمین کشاورزی است که قرار است ما آبادشان کنیم؛ پسته بکاریم، گندم، انارهای سرخ، گیاهان سبز. قرار است ما زندانیهای موادمخدر روی این زمینها کار کنیم، شاید خماری از سرمان بپرد. شاید اینجا برایمان مثل زندانهای قبل نباشد؛ اردوگاه باشد، «اردوگاه حرفهآموزی و کاردرمانی فشافویه». تابستان بود که در «قزلحصار» شایعه افتاد. میگفتند میخواهند ما را ببرند. میگفتند اول از «قزل» و آنها که زیر ۵سال حکم دارند، شروع میشود و بعد همه موادمخدریهای استان تهران را با هر حکمی به «فشافویه» میبرند. اولش ما چهمیدانستیم «فشافویه» کجاست، گفتیم لابد آخر دنیاست؛ راضی شدیم به همین قزلحصار قدیمی و اتاقهای شلوغش. حالا از مرداد که حکمهایمان را زدند و کمکم ما را به اینجا آوردند، ٢ماه میگذرد؛ خب آنطورها که فکرش را میکردیم نبود. اولش که آمدیم هنوز ساختمان کامل ساخته نشده بود؛ هنوز هم نشده ولی مراقبها میگویند تا چند ماه دیگر اینجا میشود یکزندان واقعی. جایی که قرار است «زندان» نباشد؛ اردوگاه باشد. اینجا، جای کوچکی نیست و با توجه به ١١٠هکتار مساحتش، یک پروژه ملی بود. حالا با توجه به سیاستها و نیازهایی که وجود داشت، این روند ساخت اردوگاه طول کشید. درحالحاضر فقط محکومان زیر ۵سال مواد مخدر در اردوگاه نگهداری میشوند ولی وقتی ساخت تمام اندرزگاهها تمام شود، تمام محکومان زندانهای استان تهران به اینجا منتقل میشوند.» |
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید