روز بعد به بوسنی رسیدم. در بازار قدیمی ترکها در سارایوو، قشنگ میشد حس کرد در مرز قرار گرفتن یعنی چه: مرز بین اروپا و سرزمینهای کهن عثمانی در شرق.
فضای کلی یادآور درگیریهای قرن نوزدهم بود، دورانی که فکروذکر دیپلماتهای غربی چیزی بود که به آن میگفتند "مسئله شرق". منظورشان از این عبارت سرنوشت امپراتوری عثمانی بود – که آن را "مرد بیمار اروپا" میدانستند، بیماری که آرامآرام هرچه دارد از دست میدهد.
در واقع غربیها نگران جایگزین امپراتوری بودند، نیروهایی که ممکن بود خلاء ناشی از فروپاشی عثمانی را پر کنند. و البته دغدغه اصلی روسیه بود. بریتانیا و فرانسه یک بار در میانه قرن نوزدهم برای تقویت نفوذ ترکیه (و محدود کردن نفوذ روسیه) در سرزمینهای مقدس درگیر جنگ شده بودند: جنگ کریمه.
- جنگ کریمه
- بر سر برنامه تزار نیکولاس اول که میخواست بخشی اروپایی ترکیه را تسخیر کند
- بریتانیا و فرانسه با توسعهطلبی روسیه مخالف بودند و خواستار راهحل دیپلماتیک
- ژوئیه ۱۸۵۳، روسیه شاهزادهنشینهای مولداویا و والاچیا را اشغال کرد. اقدام روسیه با واکنش نظامی ترکیه روبرو شد.
- بریتانیا و فرانسه بهار سال بعد از آن – پس از اینکه روسیه درخواست خروج از شاهزادهنشینهای حاشیه رود دانوب را نادیده گرفت – وارد کارزار شدند.
- نیروهای متحد یک سال در شبهجزیره کریمه با روسیه میجنگیدند، از جمله در سه نبرد بزرگ زمینی نهایتا سپتامبر ۱۸۵۵ روسیه ناچار شد از پایگاه دریای مهم سواستوپل خارج شود.
- حدود ۲۵۰۰۰ بریتانیایی، ۱۰۰۰۰۰ فرانسوی، و قریب به یک میلیون روس کشته شدند، تقریبا همه بر اثر بیماری و کمتوجهی
- مارس ۱۸۵۶ طرفین پیمان پاریس را امضاء کردند. روسیه بساربیای جنوبی و دهانه رود دانوب را به ترکیه پس داد. مولداویا، والاچیا و صربستان زیر کنترل بینالمللی رفتند.
شما هم عناصر تکرارشونده را میبینید؟ همان اسمها و محورهای آشنا: کریمه، نفوذ روسیه در خاورمیانه.
واقعیت آن است که زمانه عوض میشود، اما جغرافیا نه. و منافع استراتژیک بیش از هرچیز با جغرافیا پیوند دارند. بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم اروپا بار دیگر با "مسئله شرق" روبروست.
- بلندپروازی ترکیه
اما این بار مسئله شرق بیش از آنکه ضعف ترکیه باشد، ممکن است بلندپروازی بیش ازحدش باشد.
به نظر میرسد ترکیه غیرممکن را ممکن کرده.
Image copyrightReutersImage caption
یادم است چند سال پیش با احمد داوود اوغلو، وزیر خارجه وقت ترکیه، مصاحبه میکردم. او استاد دانشگاه بوده و اهل مطالعه است. معمار سیاست خارجی جدید ترکیه بوده و به آن میبالد: سیاست تنش "صفر" با همه همسایهها.
آقای داوود اوغلو حالا نخستوزیر است. و در چند سالی که از آن مصاحبه میگذرد، کشورش به جای سیاست بدون تنش، تقریبا با همه همسایهها و شرکای منطقهای پیشین مشکل داشته. از سوریه و اسرائیل گرفته تا – این روزها – روسیه.
مسکو و آنکارا در بحران سوریه روبروی هم قرار گرفتهاند: مسکو از دولت بشار ارسد حمایت میکند و ترکیه پیشقراول کشورهایی است که خواهان سرنگونی اسدند.
جنگ نیابتی دو طرف جدیتر از پیش شده. روسیه گروههای مخالف تحت حمایت ترکیه را بمباران میکند، و نیروهای کرد را تشویق میکند به سمت مرز ترکیه پیش بروند.
نوامبر سال گذشته تنشها بیشتر شد. ترکیه یک جنگنده روس را سرنگون کرد – جنگندهای که آنطور که از شواهد برمیآید چند ثانیه بیشتر در آسمان ترکیه نبوده.
در هفتههای اخیر، حمله نیروهای سوری به حلب – تحت حمایت روسیه – موجی تازه از پناهجویان راه انداخته که به سوی مرز ترکیه سرازیر شدهاند و نگرانیهای این کشور را در مورد موفقیت کردها دوچندان کردهاند.
این "مسئله جدید شرق" از دو نظر به اروپای غربی ربط پیدا میکند. اول اینکه ترکیه عضو ناتو است. اگر بهنوعی با روسیه درگیر شود، کشورهای دیگر هم به میان کشیده میشوند و پیامدهایی گسترده برای ناتو خواهد داشت.
Image copyrightGettyImage caption
این نگرانی در روزهای پایانی سال گذشته میلادی قابل مشاهده بود. هنگامی که اعضای ناتو درپی سرنگونی جنگنده روسیه علنا از ترکیه حمایت کردند، اما در مجامع خصوصی، از این اقدام عجولانه بهتزده بودند و ابراز نگرانی میکردند.
- مشکل مهاجرت
اما اروپاییها با یک مسئله امنیتی دیگر هم مواجهند: خیل پناهجویان، مهاجران، یا هر اسمی که میخواهید بهشان بدهید، که پشت دروازههای اروپا جمع شدهاند.
البته این مردم همه از سوریه نیامدهاند. اما بحران آن کشور و بیخانمانی بخش بزرگی از جمعیتاش، از مهمترین دلایل این بحران است.
بخشی از این جمعیت مهاجر از ترکیه میگذرد. بنابراین اتحادیه اروپا باید مواظب روابطش با ترکیه باشد. سایه تهدید همواره بر سر اروپاییها هست: اگر به ترکیه برای حل این مشکل کمک نکنند، آنکارا هم درها را باز میکند و خیل مردم در راه غرب را دوچندان میکند.
شاید به همین خاطر است که کشورهای غرب اروپا عمدتا در برابر حملات ارتش ترکیه به مناطق ترکنشین این کشور سکوت کردهاند. و شاید بر همین مبناست که مداخله کمابیش خودخواهانه ترکیه در سوریه به ندرت نقد شده است.
از گشودن بعضی پایگاههای هوایی ترکیه به روی جنگندههای آمریکا و متحدانش که بگذریم، اقدامهای دولت اردوغان عموما در راستای برخورد با کردها بوده – که به نظر آنکارا تهدید استراتژیک است – نه برای کمک به مقابله با داعش.
Image copyrightEPAImage caption
از سوی دیگر، ترکیه عملا هر کار میتواند میکند که روسیه را بیازارد. همین چند روز پیش آقای داوود اوغلو به کییف، پایتخت اوکراین، رفت که "همکاری استراتژیک" بین ترکیه و اوکراین را بررسی کنند.
اما به نظر میرسد تهدید ترکها به اعزام نیرو به سوریه – گامی که میتواند به رویارویی مستقیم با روسها بیانجامد – صرفا تهدید است، دستکم فعلا.
اغلب تحلیلگران امید چندانی به "آتشبس" در سوریه، که آمریکاییها و روسها بانیاش بودهاند، ندارند. صرفا میشود امیدوار بود که دستکم فرصتی شود که گروههای امدادرسان به برخی مناطق بحرانزده برسند.
اما اگر جنگ ادامه بیاید، اگر دولت سوریه و متحدانش به پیشروی ادامه دهند، بعید نیست ترکیه احساس کند باید دستبهکار بشود.
ظاهرا "مسئله جدید شرق" دیر و زود دارد، اما سوختوسوز نه.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید