وارد کردن چنین اتهامی به رئیسجمهور کشور، یعنی اتهام صرف نظر کردن از احکام اسلام، مسئله کوچکی نبود.
به این ترتیب، میدان برای حمله به روحانی باز شد. روز ١٧ فروردین فرمانده سپاه پاسداران محمدعلی جعفری گفت که "برجام هستهای اگر به عنوان یک الگو تلقی شود، نشانه کوتاهی فکر و نوعی خود تحقیری است. افرادی هم که امروز از سریال برجامها سخن میگویند، ناخواسته همان مسیر ضدانقلاب را در پیش گرفتهاند."
چندی بعد موج دیگری از حملات جناح تندرو این بار اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت را هدف گرفت. این حملات در پی اظهارنظر آقای خامنهای در واکنش به انتشار توییتی در حساب رسمی پایگاه اطلاعرسانی آیتالله هاشمی رفسنجانی صورت گرفت که در آن گفته شده بود "دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست نه موشکها". رهبر ایران کسانی را که میگویند دنیای فردا دنیای مذاکره است و دنیای موشک نیست "ناآگاه" و یا "خائن" خواند.
این موضعگیری آقای خامنهای میتواند اینگونه تفسیر شود که وجود یک عنصر "ناآگاه" در سطح بالاترین ردههای حکومتی جایز نیست و اگر هم موضوع خیانت در کار باشد که تکلیف روشن است. بلافاصله حملات به رفسنجانی از سوی محافظهکاران از همه سو آغاز شد. یکی از پایگاههای اینترنتی و مطرح جریان مزبور نوشت: "سردمدار جریان تبلیغی داخلی تضعیف توان دفاعی کشور اکبر هاشمی رفسنجانی بود... مدارا با جریان سازشکار به پایان رسیده است."
رفسنجانی موضوع را تکذیب کرده و اعلام کرد که در جمله نقل شده از وی در توییتر، خودسرانه دخل و تصرف (تقطیع) شده است.
منطقاً، آقای خامنههای میتوانست در هر دو مورد به آقای روحانی و آقای رفسنجانی بهطور خصوصی موضوع را تذکر بدهد و مانع از تشدید برخوردها در منظر عام شود آن هم در شرایطی که برای حل مسائل اقتصاد زمینگیر شده کشور، ایران بیش از همه چیز به ثبات سیاسی و آرامش در داخل نیاز دارد. اما چرا ایشان ترجیح داد که موضوع را به صحنه عمومی بکشاند؟ این رویکرد را میتوان در دو بعد سیاست داخلی و سیاست خارجی ارزیابی کرد.
در بعد سیاست داخلی
سه تحول در انتخابات اخیر رهبر ایران را نگران کرد. اول، رأی نیاوردن دو مهره متنفذ محافظهکار، یعنی محمد یزدی، رئیس قبلی مجلس خبرگان و محمدتقی مصباح یزدی، در انتخابات خبرگان، که آقای خامنهای نبود آنها را "خسارت" خواند. در یک مناسبت آقای خامنهای در مورد مصباح یزدی گفته بود: "من خدا را شکر و حمد میکنم که نسل جوان ما در سراسر کشور به ایشان شدیداً علاقهمند و قدردان است."
Image copyrightkhamenei.irImage captionرهبر ایران رأی نیاوردن محمد یزدی، رئیس مجلس خبرگان برای دور آینده این مجلس را "خسارت" خواند
دوم، حذف کامل و شوک برانگیز کاندیداهای اصولگرا در انتخابات تهران.
سوم، رأی بالای ٢ میلیون و ٣٠٠ هزاری آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات خبرگان در تهران و قرار گرفتن احمد جنتی، رئیس شورای نگهبان در رتبه آخر.
علاوه بر نگرانیهای فوق، شکلگیری برجام فینفسه نوعی شکست شخصی برای آقای خامنهای محسوب میشد، چرا که توافقنامه نهایی از خطوط قرمزی که توسط او کشیده شده بود عبور کرد. از جمله خطوط قرمز میتوان به عدم پذیرش محدودیتهای بلندمدت، منوط نشدن لغو تحریمها به اجرای تعهدات ایران، عدم پذیرش موکول کردن هر اقدامی به گزارش آژانس، و مخالفت با زمانهای ۱۵ و ۲۵ سال برای اتمام برخی موضوعات اشاره کرد. از طرفی ایشان همواره عنوان میکرد که به مذاکرات بدبین است.
آقای خامنهای احتمالاً در صدد است که با حمله به جناح موافق و شکل دهنده برجام، تأثیر منفی عدم ایستادگی خود بر خطوط قرمز و اینکه گفته بود به نتیجه مذاکرات بدبین است را، بر روی هوادارانش از میان ببرد. حملات او به برجام هم از همین موضوع ناشی میشود. شکلگیری برجام شوک بزرگی به حامیان آقای خامنهای وارد کرد. در جریان مذاکرات هستهای، سعید قاسمی از فرماندهان جنگ ایران و عراق در همایش 'خط قرمز' گفته بود که "اگر حرف آقا در این قصه درست در نیاید - که به این مذاکرات خوشبین نیستم - باید با ولی [فقیه] خداحافظی کرد."
از طرفی موضعگیری های آقای خامنهای علیه آقایان روحانی و رفسنجانی، که در این مقطع رهبری جناح عملگرا و میانهرو را به دست دارند، با توجه به موفقیتهای پی در پی جناح مزبور و افزایش محبوبیت آنان، جلوی مانور بیشتر و رشد و فراگیر شدن یک جنبش جدید را در صحنه سیاسی ایران میگیرد. در ضمن، تقریباً با قاطعیت میتوان گفت که برخورد با آقای هاشمی رفسنجانی، آن هم در این سطح، هرگونه شانس انتخاب شدن وی به ریاست مجلس خبرگان را که میتوانست تهدیدی جدی برای محافظهکاران به شمار رود، از او گرفت.
این رویکرد آقای خامنهای باعث تقویت جایگاه او و جلب رضایت جناح محافظهکار میشود که به اعتقاد رهبر جمهوری اسلامی، پشتیبان اصلی نظامند. این رویکرد نه تنها باعث خشنودی آنان بلکه موجب بسیج جریانات محافظهکار و فوق محافظهکار علیه جناحی میشود که به نام جناح اعتدالگرا در ایران سر برآورده است. جناح اعتدالگرا، روش تعامل با جهان خارج و تساهل در داخل را، به جای برخورد و تضاد پیشنهاد میکند. نتایج انتخابات اخیر ایران، علیرغم اینکه داس شورای نگهبان اکثر نامزدهای جناح میانهرو را درو کرده بود، نشان داد که پایگاه مردمی کدام جریان غالب است.
در بعد سیاست خارجی
رویکرد آیتالله خامنهای قطعاً نگاهی هم به روابط ایران با خارج دارد.
Image copyrightAPImage captionپیام روشن به آمریکا این است که در ایران چیزی تغییر نکرده است
در این رابطه یک مسئله بیش از هر چیز میتواند انگیزه این حرکت باشد. اینکه به دنیای غرب به خصوص به آمریکا این پیام داده شود که در ایران کسی که حرف اول و آخر را میزند هنوز هم رهبر ایران است و لذا بیهوده روی اسب میانه روها شرط بندی نکنید.
آمریکاییها بسیار امیدوار بودند که با تحقق توافق هستهای، میانهروها دست بالا را در ایران پیدا کنند. از یک نظر این محاسبات درست بود چرا که به سرانجام رسیدن توافق هستهای توسط تیم روحانی بدون شک در بالا رفتن میزان محبوبیت این جناح مؤثر بود. نتایج انتخابات گواه این مدعاست. اما دقیقاً به همین دلیل آیتالله خامنهای در صدد خنثی کردن این فضا با به حاشیه راندن آقایان هاشمی رفسنجانی و روحانی است.
پیام روشن به آمریکا این است که در ایران چیزی تغییر نکرده است. "انقلابیون" هنوز دست بالا را دارند
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید