دکتر وحید کریمی، مدیرگروه اروپا دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه
متن سخنرانی در نشست «چالشها و روندهای پیشروی روابط بینالملل و جایگاه ایران» که توسط گروه مطالعات روابط بین الملل برگزار شده است.
بحث خود را با سه سوال آغاز می کنم: سیاست بین الملل به چه سمتی گرایش یافته است؟ سیاست منطقه ای (خاورمیانه) به کدام سمت گرایش دارد؟ و منافع منطقهای ایران چیست؟ ما چگونه عمل کنیم؟ هرچند که جهان و نظام بینالملل ساختاری چندقطبی به خود گرفته است اما نمیتوان تاثیر ایالات متحده و قدرت اثرگذاری و تصمیمسازی آن را انکار کرد.
این در حالی است که عده بسیاری معتقدند که افول هژمونی ایالات متحده آغاز شده است. با تمامی این اوصاف باید منتظر ماند و دید که کرسی ریاست جمهوری ایالت متحده به چه کسی تعلق می یابد و سیاست خارجی آمریکا چه سمت و سویی پیدا می کند. پیش بینی من تشکیل یک قطب جدید با محوریت انگلستان و آمریکاست. این قطب جدید بیش تر با خروج انگلستان از اتحادیه اروپا در حال شکل گیری است و محوریتهای گوناگون اقتصادی و سیاسی و به خصوص امنیتی خواهد داشت. حرکتها و اقداماتی نیز در این راستا آغاز شده که ژاپن، کانادا، استرالیا و حتی هند نیز به این قطب جدید خواهند پیوست. البته این بازیگران مطرح بین المللی به خودی خود با هم همخوانی ندارند، اما ظهور چین به عنوان یک قدرت مطرح در شرق جهان موضوعی است که همه آنان را برای یک هدف مشترک گرد هم خواهد آورد. محوریت این قطب انگلستان و ایالات متحده امریکا هستند.
نمود این امر را پس از انتخابات ایالات متحده و اولین سفر اوباما به دیوار چین میتوان اشاره کرد که بیانگر نگاه ایالات متحده به سمت شرق است. در پاسخ به سوال دوم که سیاست منطقهای (خاورمیانه) به کدام سمت گرایش دارد؟ باید گفت، منطقه خاورمیانه مستقل از جریانات نظام بینالملل نیست و روندهای آن بسیار متاثر از سایر بازیگران ذی نفوذ و صاحب منافع در این منطقه به خصوص بازیگران فرامنطقهای است. ایران و روسیه در روندهای خاورمیانه در یک سمت قرار دارند و غرب در سمتی دیگر. به نظر بنده روسیه قابل اطمینان نیست زیرا اولویت روسیه اروپا و نفوذ در کشورهای شرقی اروپا و سازمانهای اروپایی است و معمولا در مصالحه با اروپاییان از سایر مناطق و امتیازات خود عقبنشینی و تنها از امتیازات خود به دلیل اولویتهای گوناگون خود (نفوذ در اروپا) به عنوان اهرم استفاده میکند. از این رو نمیتوان روسیه را برای ایران بازیگری قابل اعتماد دانست.
در حال حاضر جمهوری اسلامی ائتلافی را با روسیه و سایر بازیگران نه چندان مطرح نظیر لبنان و سوریه در منطقه دارد که این ائتلاف را میتوان «ائتلاف ضغفا» دانست؛ بنابراین این یک جنگ فرسایشی خواهد بود که تنها منابع بازیگران این ائتلاف را هدف قرار میدهد و به نوعی منطقه خاورمیانه را به سمت فروپاشی از درون سوق خواهد داد. اما راه حل چیست؟
سناریوی دوم را میتوان بازی و تعامل با قطب جدید دانست که نیازمند تدبیر خاصی است. اختلاط با قطب جدید میتواند همگان را گمراه کند.
در این راستا نکتهای لازم به ذکر است که حتی تمامی بازیگران این قطب جدید (انگلستان، آمریکا، کانادا، ژاپن، استرالیا) در اتحاد و توافق کامل نیستند ولی موضوعی مشترک همه آنان را به تقسیط منافع جهت رسیدن به هدفی مشترک گردهم آورده است. تعامل و ائتلاف با این قطب جدید میتواند گرههای کور منطقه را به نفع ایران باز کند و بسیار قابل اعتمادتر از دل بستن به ائتلاف با روسیه است.
پاسخ سوال سوم که منافع منطقهای ایران چیست؟ ما چگونه عمل کنیم؟ راه حل در این است که ایران نیازمند تمسک به یک سیاست علمبنیان است که نه تنها در سیاست خارجی بلکه در تمامی زمینههای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و ... اعمال شود. به عبارتی دیگر جمهوری اسلامی ایران نیازمند تقویت از درون و سرمایهگذاری بر روی قدرت نرم است. به عنوان مثال ما هیچ منبع جامع و کامل از سیاست خارجی خود به زبان خارجی نداریم و این امر سبب شده تا همواره منتظر ارایه نظرات طرفهای غربی بمانیم تا بعدا در جهت تایید و یا تکذیب آن اقدام کنیم. ارتباطات مطالعاتی ما با جهان بسیار اندک است و در جذب ایرانیان خارج از کشور که میتوانند نماینده خوبی برای کشورمان باشند اقدامی نکردهایم. امروزه حتی ورزش نیز در حوزه قدرت نرم مطرح است به عنوان نمونه انگلستان رتبه دوم را در المپیک کسب میکند ولی ما با وجود پتانسیلهای خوبمان استفادهای از این فرصت نمیکنیم. به هر حال ما باید به درون توجه بیشتری داشته باشیم
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید