یکی از موضوعات مهم در مورد ریاست جمهوری غیر منتظره دونالد ترامپ، سیاست او در برابر ایران است. این موضوع نه فقط برای ایران، اعم از جامعه وحکومت، بلکه برای بازیگران منطقهای و جهانی نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است.
تنش زدایی صورت گرفته بین دولتهای ایران و آمریکا در حوزه هستهای این تصور را به وجود آورده بود که دو کشور در حال دور شدن از محدوده پر خطر تقابل هستند. اما پیروزی فردی در انتخابات آمریکا که برجام را بدترین معامله تاریخ نامید، شرایط را دگرگون ساخته است.
البته فقدان سیاست جامع و روشن در برابر ایران در تبلیغات کمپین انتخاباتی ترامپ و همچنین نامشخص بودن چگونگی تلفیق ترکیب ناهمگون نظرات شخصی او و تیم امنیتی و دیپلماسی اش و شخصیت پیشبینی ناپذیر و در عین حال موضع گیریهای ناپایدار او همراه با روحیه تاجرمآبانه باعث شده است تا نوعی بلاتکلیفی و تعلیق در روابط خارجی با دولت آینده آمریکا پیش بیاید.
از این منظر ارائه تصویر دقیق و کامل از مناسبات ترامپ با ایران کار دشوار و تقریبا ناشدنی است. اما با مشخص شدن گزینههای او برای وزارت دفاع، ریاست سیا و مشاور امنیتی ملی بهتر از روزهای ابتدایی بعد از انتخابات میتوان به گمانه زنی پرداخت.
سختگیری بیشتر بر جمهوری اسلامی
تقریبا با قطعیت میتوان گفت در سیاست دولت آمریکا در برابر جمهوری اسلامی چرخشی پدید خواهد آمد. ترامپ به سمت سختگیری بر جمهوری اسلامی حرکت خواهد کرد. منتها دامنه این سختگیری و اینکه ترامپ تا چه حد میتواند ادعاهای دوران انتخاباتی اش را عملی کند، مشخص نیست. او در برترین مقام دولتی هم توانایی و امکان را ندارد که هر کاری را انجام دهد. همچنین در میدان سیاست برخی واقعیتها مستقل از خواست بازیگران، موجودیت شان را تحمیل میکنند.
عوامل مؤثر در سیاست ترامپ در برابر ایران
چه عواملی سیاست ترامپ در برابر ایران و به معنای دقیقتر جمهوری اسلامی ایران را تعیین میکند؟ عوامل عمده را میتوان با نظر به چهار سرفصل زیر دسته بندی و تبیین کرد:
- تفاوت دونالد ترامپ با پرزیدنت ترامپ
- نوع تعامل با دولت روسیه و بخصوص شخص پوتین
- وزیر خارجه جدید
- دامنه نفوذ دولت اسرائیل در کابینه جدید
تغییرات در سیاست آمریکا پیرامون ایران معادله پیچیده و چند بعدی است و حالت سیاه و سفید برای حکومت و جامعه ندارد. قطعا دونالد ترامپِ مقیم کاخ سفید با ترامپِ ساکن کاخ سفید تفاوتهایی خواهد داشت. بنابراین نمیتوان انتظار داشت او همه حرفهایی را که درباره حکومت ایران در ایام کاندیداتوری به زبان آورد عملی سازد، اما با اطمینان بالا میتوان گفت مسیری معکوس با اوباما را طی خواهد کرد.
ولی متغیرهایی چون نوع تعامل با پوتین، سیاست در سوریه و واقعیتهای خاورمیانه میتواند او را به سمت مصالحههای تاکتیکی با جمهوری اسلامی نیز بکشاند. احتمال سخت گیری و تشدید فشار بیشتر است. از همین الان برجام متزلزل شده است. ترامپ نمیتواند برجام را پاره کند، حتی جمهوریخواهان و نتانیاهو نیز در شرایط کنونی که امکان نزدیکی ایران و آمریکا را منتقی میدانند، نظر منفی نسبت به لغو یکجانبه توافق اتمی با ایران دارند و ترجیح میدهند این اتفاق زمانی بیفتد که بین اروپا و آمریکا و روسیه همسویی وجود داشته باشد. آنها میدانند که خروج آمریکا از برجام لزوما به پایان حیات آن منجر نمیشود، بلکه میتواند توافق فوق با اروپا و روسیه و چین ادامه یابد.
وضعیت برجام
در این شرایط امکان بازگشت به قبل از اقدام موقت ژنو و بازسازی تحریمهای کمرشکن بسیار ضعیف است. جمهوری اسلامی میتواند بدون محدودیتهای برجام وضعیت کنونی را حفظ کرده، مبادلات اقتصادی اش با اروپا، ژاپن، روسیه و چین را ادامه دهد و مناسباتش با شرق را توسعه بخشد. فقط امکان سرمایهگذاری خارجی ضعیف میشود که در حال حاضر نیز شرکتهای معتبر و درجه یک غربی تمایل بالایی برای سرمایه گذاری سنگین در بازار ایران نشان ندادهاند. ازاینرو ترامپ موضعش در خصوص برجام را از نفی مطلق به اصلاح تغییر داده است.
منتها اصلاح به یک باره حاصل نمیشود بلکه ابتدا باید دولت آمریکا با اتحادیه اروپا و روسیه به گفتوگو بنشیند و بعد از جلب توافق آنها خواستههای جدید را با دولت ایران در میان بگذارد.
البته راه حل میانبر هم وجود دارد. روسیه میتواند میانجی باشد. اما برونداد تعامل احتمالی ترامپ و پوتین معلوم نیست. به همان میزان که ممکن است در ازای همکاری در سوریه و متوقف کردن پیشروی در منطقه باعث شود تا چارچوب کلی برجام حفظ شود و کجدار و مریز جلو برود، این احتمال نیز وجود دارد که بنا به سابقه قبلی، دولت روسیه ایران را وجه المصالحه بده بستان خود با دولت جدید آمریکا و حل مشکل تحریمها قرار دهد.
همچنین اگر چه حکومت ایران تغییر و به هم خوردن چارچوب کنونی برجام را به معنای به هم خوردن آن ارزیابی میکند و در سطح ظاهر نیز خواهان تعهد دولت جدید آمریکا به برجام به عنوان یک پیمان بین المللی است، اما در شرایطی که فشار زیاد باشد با توجه به مشکلات حاد اقتصادی این گزینه هم منتفی نیست که “نرمش قهرمانانه” یک گام دیگر نیز جلو برود ومصلحتاندیشی ولی فقیه حکم به گسترش معامله هستهای بدهد. البته بدیهی است در گام نخست حکومت صبر میکند تا سیاست دولت جدید آمریکا و جایگاه آن در عرصه بین المللی مشخص شود. امید نظام به بالا گرفتن اختلافات در داخل آمریکا و شکاف محتمل بین اروپا و آمریکا و همچنین روسیه و چین با آمریکا است.
نگاه جناحهای مختلف جمهوری اسلام به ترامپ
نگاه جناحهای مختلف نظام یکسان نیست. آنها فقط بعد از مشخص شدن تقریبی کابینه ترامپ در احساس خطر به وحدت نظر نسبی رسیدند.
در میان غربستیزان افراطی دیگر نشانی از خوشحالیهای اولیه مشاهده نمیشود. اما رهبری و نیروهای همسو ریاست جمهوری ترامپ را فرصتی برای تقویت راهبرد آمریکاستیزی و جلو بردن رویکرد تهاجمی با هزینه کمتر ارزیابی میکنند. جناح معتدل جنبه تهدید ترامپ را پررنگتر میبینند وبخصوص نگران متزلزل شدن برجام است که دولت روحانی تقریبا همه تخم مرغ هایش را در سبد آن گذاشته است. اما هستند کسانی در جمع اصلاحطلبان و اعتدالیها که به دلیل نگاه منفیشان به برقراری رابطه با دولت آمریکا، از فاصله بیشتری که میان تهران و واشنگتن با ریاست جمهوری ترامپ ایجاد میشود خوشحال هستند. آنها از بابت این فاصله احساس خطر نمیکنند، چون بر این تصور هستند که دونالد ترامپ توان ایجاد اتحاد و همگرایی در عرصه جهانی علیه نظام حاکم بر ایران را ندارد.
جایگاه مسئله سوریه
در نگاه نخست به نظر میرسد سوریه حوزه منفعت مشترک ترامپ با جناجهای مختلف جمهوری اسلامی باشد، و تمایل ترامپ به کنار آمدن با بشار اسد و تمرکز صِرف بر شکست داعش در سوریه پیامد مثبتی برای جمهوری اسلامی دارد. ازاینرو برخی از استراژیستهای اصول گرایان توصیه میکنند که ایران با ابزارهایی فراتر از برجام وارد چانهزنی با دولت جدید آمریکا شود. موقعیت جمهوری اسلامی در سوریه به گونهای است که حل مشکل جنگ داخلی در این کشور بدون در نظر گرفتن این نیرو ممکن نیست. با رویکردی که ترامپ در نادیده گرفتن ملاحظات معطوف به دمکراسی و حقوق بشر دارد، ممکن است به صورت عملی توافقی بین واشنگتن تهران برای همکاری موردی و موقت − مشابه آنچه در جریان حمله نظامی آمریکا به افغانستان رخ داد − حاصل شود. تیم کنونی ترامپ عمدتا در آن تجربه حضور داشتند. همچنین تبار آنها به دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان بر میگردد که انجیل و کیک برای ترک روابط خصمانه به تهران فرستاد.
اما جمع کردن این رویکرد با شرایط کنونی سوریه بسیار سخت است. دولتهای فرانسه و بریتانیا نیز به راحتی قبول نمیکنند که حمایت از مخالفان معتدل سوری را کنار بگذارند. تعارض منافع در عراق و یمن و کلیت خاور میانه نیز موانعی جدی بر سر همکاری بین ایران و آمریکا در سوریه ورسیدن به توافق راضیکننده دو طرف هستند.
تیم ترامپ
از منظر نوع نگاه به حکومت ایران، کسانی که ترامپ در مناصب امنیتی و نظامی بکار گرفته است و بخصوص جولیانی در گذشته خواهان تغییر حکومت در ایران بوده و از مخالفان برانداز حمایت کردهاند. حال معلوم نیست ترکیب مواضع متضاد آنها و ترامپ چه سمت وسویی پیدا میکند. البته رئیس جمهوری نسبت به وزرا در ساختار قدرت آمریکا نقش بالادستی دارد. ازاینرو ترامپ میتواند اراده اش را به تیم زیردستش تا حدی تحمیل کند اما راضی کردن فردی که معتقد است خطر جمهوری اسلامی ایران از داعش بیشتر است به مصالحه کاری است که اگر ناممکن نباشد، بسیار دشوار است. شخص وزیر خارجه نیز در این میان تا حدی تاثیرگذار است. اگر رامنی جانشین جان کری بشود، معنای خاصی خواهد داشت که دولت ترامپ در زمینه دیپلماسی انقلاب نخواهد کرد. رامنی جزو مخالفان برجام بود، اما او برنامه او حرکت در مسیر متعارف دیپلماسی و در هماهنگی با دیگر کشورهای غربی است. رامنی بر خلاف کری تمایلی به سرمایهگذاری برای حل اختلافات با حکومت ایران ندارد و معتقد به حفظ فشار و منزوی سازی ایران است.
اما مناسبات ایران و آمریکا دوره ریاست جمهوری ترامپ فقط محدود به انتخابها و تصمیمات او نمیشود. خروج اوباما از کاخ سفید به منزله رفع یک مانع عمده پیش روی جمهوری خواهان − که کنترل دو مجلس آمریکا را در دست دارند − برای تصویب تحریمهای جدید و سختگیری بیشتر بر حکومت ایران است. در این شرایط تصویب تحریمهای جدید که بعید است با وتوی ترامپ مواجه شود، از مسیری غیر مستقیم در اجرای برجام ایجاد اختلال میکند. همچنین لابیهای دست راستی اسرائیل نیز قدرت مانور واثر گذاری بیشتری پیدا میکنند.
جمعبندی
بنابراین در مجموع ریاست جمهوری ترامپ اتفاق بدی برای حکومت ایران است اما سرنوشت مناسبات ایران و آمریکا در تحلیل آخر به زورآزمایی هر دو حکومت و بخصوص شکل پیدا کردن سیاست خارجی ترامپ و موضع گیری نهایی او در خصوص منطقه بستگی دارد. اگرچه هزینه گسترش رویارویی با آمریکا برای حکومت افزایش یافته است، اما اگر ریاست جمهوری ترامپ بحرانی در داخل آمریکا یا در سطح جهانی ایجاد کند، این میتواند فرصتی برای اقتدار گرایان در ایران برای تثبیت مواضعشان باشد.
ریاست جمهوری ترامپ در کل برای جامعه و مردم ایران پیامدهای مخربی دارد، اما به تمامی منفی نیست. پیوندهای دولت آمریکا با لابیهای گوناگون جمهوری اسلامی قطع میشود و رویکرد مشکلآفرین نادیده گرفتن شکاف دولت−ملت در دوران تصدیگری وزارت خارجه آمریکا توسط جان کری و رویکرد تفریطی اوباما متوقف میشود. اما این اتفاق زمانی تاثیر مثبت پایدار دارد که دوره جدید به میدان دادن به گرایشهای افراطی و همچنین بی توجهی به تفاوت جامعه و حکومت در ایران از زاویهای دیگر منجر نشود و ضدیت با کشور ایران به عنوان یک واحد سیاسی و جغرافیایی مبنا قرار نگیرد.
در چشم انداز پیش رو محتملترین سناریو دورشدن دولتهای ایران و آمریکا است، روندی که از چند ماه پیش شروع شده ودر آینده شتاب بیشتری خواهد یافت. به احتمال زیاد الگوی تخاصم ورویارویی کلامی و تبلیغاتی با جدیت بیشتری از سوی دو طرف بکار گرفته میشود. همچنین امکان برقراری رابطه رسمی بین دو کشور و باز شدن نمایندگیها در پایتختهای دو کشور به صورت کلی برای حداقل چهار سال از دستور خارج شده است. امکان برخورد نظامی مجددا به فهرست گزینههای موجود برگشت اگرچه احتمال وقوع بالایی ندارد. اما در عین حال مصالحه مقطعی و واگذاری سوریه به روسیه و ایران در ازای محدود کردن بلند پروازیها در منطقه نیز میتواند رخ بدهد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید