- آمریکا و اروپا به طرز گستردهای در بحران سوریه غایب و ناتوان به نظر میرسند. چرا؟
کشورهای غربی هزینه مضاعف اشتباه تحلیل و رفتارشان را میپردازند. اکثر آنان در ۲۰۱۱ زمانی که جرقه انقلاب در سوریه زده شد، فکر میکردند که بشار اسد سریعاً سقوط خواهد کرد. تا سه سال پس از آن، این تحلیل مبنای سیاست آنها، یعنی دفاع و پشتیبانی محدود از شورشیان بود. در سپتامبر ۲۰۱۳، وقتی بشار اسد از خط قرمز استفاده از سلاحهای شیمیایی عبور کرد، پس از چشمپوشی آمریکاییها از حملات هوایی، غربیها به تماشاگرانی صرف بدل شدند.
درمقابل، روسیه با توافق بر سر نابودی زرادخانه شیمیایی سوریه، ابتدا به شکل دیپلماتیک، و سپس در سپتامبر ۲۰۱۵، با مداخله نظامی بازی را به دست گرفت. در همین اثتا، در ۲۰۱۴، داعش رفته رفته به بازیگر اصلی منطقه در عراق و سپس در سوریه بدل شد. درنتیجه، غربیها بیش از اینکه بر آینده سوریه و بشار متمرکز شوند، مجبور بودند تلاششان را صرف مبارزه با داعش کنند.
- تأثیر جنگ در صحنهی جهانی و منطقهای چه بوده است؟
فاتحان استراتژیک این بحران، روسیه و ایران اند. روسیه به لطف مداخله نظامیای محدود – با کمتر از پنج هزار نیروی مستقر در سوریه – نشان داد که قدرتی جهانی و اجتنابناپذیر در منطقه است. اهدافی که مسکو برای خود تعیین کرده بود، یعنی جلوگیری از سقوط رژیم سوریه و تحمیل خود به مناسبات منطقه، امروزدستیافتنی به نظر میرسند.
تهران نیز به لحاظ استراتژیک به اهدافش که شامل حفظ خط ارتباط و پیوند با حزبالله لبنان تا مدیترانه بود، دست یافته. به واسطه نقشی که پاسداران انقلاب اسلامی، حزبالله لبنان و دیگر گروههای شبهنظامی شیعی در خاک سوریه و عراق بازی کردند، اکنون حضور ایران در منطقه ضروری و اجتنابناپذیر شده است.
در طرف دیگر جنگ، ترکیه باید وضعیتی را مدیریت کند که کردهای سوری در مبارزه با داعش ایجاد کردهاند؛ در پاسخ به کردهای سوریه، ترکیه بخشی از نوار مرزی سوریه را اشغال کرده است. عربستان سعودی نیز حواسش کاملاً پرتِ جنگ پرهزینهاش در یمن است.
- آیا موفقیت جبهه روسیه و ایران تدوام پیدا میکند؟
از آنجایی که جمعیت سوریه، مثل مردم شمال عراق، اکثراً سنی هستند، هنوز هیچ چیز حل و فصل نشده است؛ به عبارتی، وام بشار هنوز پرداخت نشده و باقی مانده است. وانگهی، مجموعهای از بازیگران منطقه، خصوصاً کردها و شبهنظامیان مختلف شیعی نمیخواهند به راحتی در یک خط قرار بگیرند.
نقشه غایی و آرایش نهایی سیاسی چیزی نیست که همین فردا مشخص شود، اما کاملاً محتمل است که ماجرا آن طور که مطلوب روسها یا ایرانیها است ختم شود، و البته نه ضرورتاً با بشار، به خصوص اگر روسها و ایرانیها کس دیگری را در بازار پیدا کنند.
- آیا ممکن است ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ بر سر مبارزه با داعش به توافق دست پیدا کنند؟
میتوان حدس زد مسکو در «تفاهمنامه» با واشنگتن دنبال چه چیزی است: ایفای نقش در آزادسازی رقه به عنوان شریک (علیرغم آنکه مبارزه علیه داعش تا اینجا چندان جز نگرانیهای روسیه نبوده) و رفع تحریمها از اکراین و به رسمیت شناخته شدن الحاق کریمه. در عوض، چندان مشخص نیست که ترامپ از توافق با روسیه جز یک عکس زیبا چه چیزی به دست خواهد آورد.
دونالد ترامپ باید سریعاً موضع خود را در مورد تفاهم هستهای ایران روشن کند، یا منطق تضاد را انتخاب کند و یا برعکس، منطق توافق. به چالش کشیدن این توافق میتواند به تحریک روسیه و ایجاد بحران در روابط ایالات متحده و روسیه بیانجامد، که در این صورت اروپاییها و چینیها احتمالاً جانب روسیه را خواهند گرفت.
- سازمان ملل متحد چه نقشی در آینده میتواند ایفا کند؟
سازمان ملل متحد به وضعیتی بازگشته که بین پایان سالهای ۱۹۴۰ و اوایل سالهای ۱۹۹۰ دچار آن بود؛ در آن سالها در پی ادامه وخامت روابط روسیه و غرب شورای امنیت سازمان ملل را فلج شده بود.
روسها و ایرانیها در نهایت خواستار تحمیل و الصاق موفقیت نظامیشان به نقشه سیاسی و معادلات و مناسبات آن هستند. سازمان ملل متحد، و دبیر کل جدید آن و همچنین اتحادیه اروپا میتوانند نقش مفیدی ایفا کنند، خصوصاً اگر کشورهای اروپایی را به تأمین مالی هزینههای بازسازی سوریه در سالهای آینده تشویق کنند.
منبع: لا کرا
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید