با وجود گذشت تقریبا دو سال از حمله نظامى ائتلاف عربى به رهبرى عربستان، هدف مذکور هنوز محقق نگردیده و صنعا، پایتخت یمن، همچنان در دست شورشیان شیعه مذهب حوثى – ملقب به انصارالله – است.
صرف نظر از چرایى مداخله نظامى سعودىها در یمن و تداوم آن (در نوشته اى مجزا از زاویه نقش عواطف در روابط بین الملل بدین بحث پرداختهام) در ادامه نتایج و پیامدهاى چنین اقدامى را واکاوى میکنیم
روند مداخله عربستان در یمن
عملیات نظامى عربستان در یمن پس از آن آغاز گردید که حوثى هاى زیدى با پشتیبانى نیروهاى نظامى وفادار به على عبدالله صالح – رئیس جمهور سابق یمن که در پى خیزش هاى موسوم به بهار عربى مجبور به کناره گیرى از قدرت شده بود – صنعا را به تصرف درآورده و دولت منصور هادى را ساقط کردند. با سقوط دولت هادى، او که از ریاست جمهورى استعفا داده بود حدود یک ماه در حصر خانگى در صنعا به سر برد اما در نهایت به جنوب کشور گریخت و عدن را پایتخت موقت اعلام کرد.
با پیشروى نیروهاى حوثى به سمت عدن و محاصره آن، منصور هادى به عربستان پناه برد و از شوراى امنیت سازمان ملل و نیز اتحادیه عرب خواست تا علیه حوثىها دست به اقدام نظامى بزنند.
مداخله ائتلاف عربى به رهبرى عربستان در یمن در ابتدا در قالب عملیات طوفان قاطع (Operation Decisive Storm) و با تمرکز بر حملات هوایى آغاز شد. طى این عملیات − که در آن امارات، بحرین، قطر، سودان، مراکش و اردن نیز آن شرکت داشتند و حدود یک ماه به طول انجامید − نیروهاى ائتلاف مواضع شورشیان و نیز برخى اماکن غیرنظامى را در نقاط مختلف کشور از جمله پایتخت، صنعا، هدف بمباران هوایى قرار دادند.
کمى پیش از پایان عملیات در اواخر آوریل ٢٠١۵، دولت اوباما ناو هواپیمابر روزولت و کشتى موشک انداز یو اس اس نورمندى را در آبهاى اطراف یمن مستقر ساخت تا به گفته مقامات آمریکایى جلوى تلاش نیروى دریایى ایران براى ارسال تسلیحات به شورشیان حوثى از مسیر دریا را بگیرد.
شاید یکى از نقاط عطف محاصره دریایى یمن به رهبرى عربستان این بود که در نتیجه حمایت نیروى دریایى آمریکا در منطقه، گروهى متشکل از ٩ کشتى ایرانى در نهایت از خلیج عدن فاصله گرفتند، هر چند مقامات ایران ادعاهاى مربوط به کمک نظامى تهران به حوثىها را رد کردند. در عین حال، با وجود اینکه بمباران سنگین نیروهای شورشى باعث تضعیف آنها شده بود، نخستین رشته عملیات سعودىها بر خلاف آنچه در ابتدا تصورش میرفت بدون دستیابى به اهداف موردنظر، به ویژه بیرون راندن حوثىها از صنعا و بازگرداندن منصور هادى به قدرت، در اواخر آوریل ٢٠١۵ خاتمه یافت.
با پایان عملیات طوفان قاطع، عملیات جدیدى تحت عنوان احیاى امید (Operation Restoring Hope) شروع شد، که در ظاهر بر یافتن راه حلى سیاسى و دیپلماتیک براى بحران تاکید داشت اما در عمل حملات هوایى، دریایى و زمینى ائتلاف به خاک یمن ادامه یافت.
علاوه بر این حملات، در جریان مرحله دوم مداخله نظامى، محاصره دریایى یمن تشدید گردید که باعث اخلال جدى در ارسال کمک هاى بشردوستانه به داخل کشور شد و اعتراض سازمان هاى امدادى و حقوق بشرى را در پى داشت. طبق برآورد سازمان ملل در ژوئن ٢٠١۵۵، یعنى حدود یک ماه و نیم پس از آغاز عملیات احیاى امید، محاصره همه جانبه یمن باعث وقوع فاجعه انسانى در کشور شد، چنانکه تقریبا ٨٠ درصد یا حدود ٢٠ میلیون نفر از یمنىها نیاز فورى به کمک هاى اضطرارى مانند غذا، آب و دارو داشتند. شایان ذکر است که عملیات مذکور اکنون پس از تقریبا دو سال همچنان ادامه دارد.
با اینکه مداخله نظامى ائتلاف عربى به رهبرى ریاض منجر به تصرف عدن در سپتامبر ٢٠١۵ وبازگشت رئیس جمهور مخلوع منصورهادى به آن شد، چنانکه از نقشه جنگ و آرایش نیروهاى متخاصم پیداست، هنوز بخش غربى کشور از جمله پایتخت صنعا و بنادر مهم آن در اختیار شورشیان حوثى و نظامیان وفادار به على عبدالله صالح قرار دارد.
در مقیاسى بزرگتر، لشگرکشى عربستان به همسایه جنوبىاش را – که فقیرترین کشور جهان عرب به شمار میرود – باید در چارچوب رقابت منطقه اى تهران و ریاض و اختلافات موجود بین این دو قدرت شیعه و سنى خاورمیانه تحلیل کرد، بخصوص که اقدام نظامى ائتلاف در بحبوحه مذاکرات هسته اى ایران با قدرت هاى جهانى و با هدف هشدار به دولت اوباما به خاطر نزدیکى به جمهورى اسلامى و حتى ایجاد اختلال در جریان گفتوگوها آغاز شد. در این راستا، هر چند عربستان توانسته با صرف هزینه هاى مادى و هنجارى فراوان جایگاه خود را به منزله قدرت برتر در میان متحدان منطقه ایش – که عمدتا کشورهاى عرب سنى هستند – حفظ کند، تلاش سعودىها براى به حاشیه راندن و حتى کند کردن پیشروى ایران در منطقه چندان موفقیت آمیز نبوده. شاید بدین دلیل است که با روى کار آمدن دولت ترامپ در ایالات متحده، ریاض تلاشها براى اعمال فشار بیشتر بر ایران در دیگر عرصه هاى رقابت و منازعه مانند جنگ داخلى سوریه، مبارزه با داعش در عراق و تحریم هاى مربوط به حمایت از تروریسم را افزایش داده است. نزدیک شدن اخیر عربستان به ترکیه از یک سو و اسرائیل از سوى دیگر را −که در جهت تشکیلاتحادى براى مقابله با تحرکات “توسعه طلبانه” و اقدامات “بی ثبات کننده” تهران در منطقه بوده – مى توان نمونههایى از چنین رویکردى دانست.
عربستان و مشکلات اساسی تداوم مداخله در یمن
در شرایط حاضر، دست کم مى توان به چهار عامل کلیدى اشاره کرد که تداوم مداخله در جنگ یمن را دشوارتر ساخته و پیامدهاى زیانبار آن براى وجهه بین المللى و منافع ملى عربستان را تشدید مى کند:
١) حادتر شدن بحران انسانى
بنا به آخرین برآوردهاى سازمان ملل از هزینه انسانى جنگ یمن، حدود ٣ میلیون و سیصد هزار نفر از مردم کشور که شامل ٢٢ میلیون و صد هزار کودک مى شود از سوءتغذیه شدید رنج مى برند. ۴۶٠ هزار نفر از این کودکان کمتر از ۵ سال سن دارند و دچار بدترین نوع سوءتغذیه هستند، و هر لحظه ممکن است بر اثر ذات الریه یا اسهال جان خود را از دست بدهند. اوایل ماه فوریه، سازمان ملل اعلام کرد که حملات هوایى ائتلاف به رهبرى عربستان به بندر حدیده در غرب یمن که تحت کنترل شورشیان حوثى قرار دارد، باعث اخلال و توقف عملیات بشردوستانه بین المللى براى ارسال سوخت، غذا و کمک هاى حیاتى به یمن شده است. ناگفته نماند که از آغاز جنگ تابحال همچنین بیش از ١٠ هزار نفر کشته و ۴٠٠ هزار نفر زخمى شدهاند. ادامه چنین وضعیتى هزینه قابل توجه معنوى و هنجارى براى عربستان در پى دارد و وجهه آن را در مجامع بین المللى و افکار عمومى جهانى خدشه دار مى سازد. بهره گیرى از گرسنگى به منزله سلاح جنگ در یمن یکى از اتهامات عمده ایست که فعالان و نهادهاى حقوق بشرى به سعودىها و متحدانشان وارد مى کنند.
٢) فشار فزاینده بر اقتصاد عربستان
اطلاعات دقیقى درباره هزینه مالى و اقتصادى مداخله نظامى ریاض در همسایه جنوبى اش وجود ندارد، اما بنا به برخى گزارش ها جنگ یمن فقط در سال ٢٠١۵، ۵۵ میلیارد و سیصد میلیون دلار براى عربستان در قالب بودجه دفاعى هزینه داشته است. خبرگزارى رویترز، طى گزارشى که اندکى پس از آغاز حمله نظامى عربستان در مارس ٢٠١۵۵ منتشر کرد، تخمین زده است که صرفا هزینه حملات هوایى سعودىها در یمن ماهانه به ١٧۵ میلیون دلار مىرسد. قابل ذکر است که عربستان در همان سال با کسرى بودجه ٣٨ میلیارد و هفتصد میلیون دلارى مواجه بود. به خاطر جبران کسرى بودجه و تامین هزینه هاى جنگ، ریاض مجبور به فروش ١٣٣ درصد، یعنى یک میلیارد و دویست میلیون از ٩٩ میلیارد و دویست میلیون دلار، از سرمایه گذارى هایش در بورس هاى سهام اروپایى شد. در نهایت، طبق ارزیابى موسسه بین المللى تحقیقات صلح استکهلم (SIPRI)، عربستان دومین واردکننده تسلیحات در جهان طى سال هاى ٢٠١١ تا ٢٠١۵۵ بود به نحوى که واردات نظامى آن در بازه زمانى مذکور در مقایسه با دوره چهارساله ٢٠٠۶ تا ٢٠١٠، ٢٧۵ درصد افزایش داشت. تمامى اینها در حالى ست که قیمت نفت در بازارهاى جهانى طى سال هاى اخیر کاهش یافته و بدین ترتیب فشار مضاعفى را بر اقتصاد عربستان تحمیل کرده است.
٣) فرسایشى شدن و به بن بست رسیدن جنگ میدانى
برخلاف تصور استراتژیست هاى سعودى، مداخله نظامى در یمن – که با تمرکز بر حملات هوایى آغاز گردید و سپس به عرصه جنگ زمینى و محاصره دریایى نیز گسترش یافت – نتوانست با سرعتى که پیش بینى شده بود به نتیجه برسد. همانطور که در ابتداى مقاله ذکر آن رفت، اکنون پس از دو سال جنگ، صنعا و به طور کلى بخش هاى گسترده اى از غرب یمن همچنان در کنترل شورشیان است، در حالیکه گزارش هاى زیادى از حملات نیروهاى ائتلاف به اهداف غیرنظامى منتشر شده، که تا حدى نشان از نبود اهداف نظامى مشخص دارد.
۴) تقویت و شیوع تروریسم
با اطمینان مىتوان گفت که گروه هاى تروریستى مانند القاعده و دولت اسلامى از بى ثباتى و ناامنى حاصل از جنگ داخلى در یمن براى گسترش قلمرو و نفوذ خود در شبه جزیره عربى بهره بردهاند. جنگ داخلى به ویژه به تقویت بى سابقه نظامى و اقتصادى گروه القاعده در شبه جزیره عربى (AQAP) انجامیده است. گروه تروریستى مذکور در حال حاضر، کنترل شهر بندرى المکلا در جنوب شرقى یمن را با جمعیتى حدود نیم میلیون نفر در دست دارد. به کمک تقریبا ١٠٠٠ جنگجو در المکلا، القاعده تقریبا۶٠٠ کیلومتر از خط ساحلى را در آبهاى جنوب یمن کنترل مى کند و طبق ارزیابى مقامات دولتى و تاجران محلى، روزانه ٢ میلیون دلار درآمد از طریق مالیات بر اجناس و سوخت وارداتى به دست مى آورد. به گفته یکى از ساکنان المکلا، “من ترجیح مى دهم القاعده اینجا بماند [و حکومت کند]؛ نمى خواهم المکلا آزاد شود. اینجا اوضاع باثبات تر از نواحى “آزاد” یمن است. گزینه هاى دیگر بسیار بدتر از القاعده هستند”.
در پایان اما نمى توان انکار کرد که مداخله نظامى پرهزینه عربستان در یمن باعث تقویت احساسات ملى گرایانه سعودىها با محوریت مقابله با “تهدید” فزاینده ایران و به تبع آن افزایش محبوبیت حاکمان سعودى با وجود مشکلات گسترده اقتصادى و سیاسى در داخل کشور شده است، پدیده اى که به طور کلى در روابط بین الملل و به ویژه در خاورمیانه چندان نادر نیست.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید