سینا کردنژاد، دبیر بخش عکاسی موزه وین در اتریش است که فعالیتهای خود را در ایران با جنبش دانشجویی شروع کرد و با نوشتن نمایشنامه و عکاسی برای برخی روزنامههای ایران، روزگار گذراند. به گفته خودش در ایران با نام «کیان پرنیان» مشغول به فعالیت بود. او که بعد از گذراندن ۶ سال زندان پس از انتخابات ۱۳۸۸ به اتریش رفته، از طرف گروهی ناشناس و مدعی ارتباط با جمهوری اسلامی مورد تهدید قرار گرفت و برای ۶ ساعت ربوده شد. او چند روزی را در هفته گذشته و در ماه فوریه تحت حفاظت پلیس اتریش قرار داشت.
کردنژاد در ایران نمایشنامه مینوشت. «ارغوان آبی» یکی از این نمایشنامههاست که اگرچه منتشر شد ولی با حذف ۷۰ صفحه از آن. «ارغوان آبی» حکایت عشق یک روحانی است که تفکرات مذهبی او را به هم میریزد. در آن زمان انجمن اسلامی دانشگاه به کردنژاد گفته بود این کتاب «ماهیت دین» را زیر سوال برده است. یکی دیگر از نمایشنامههای او با عنوان «دلاور» درباره چهگوارا برای چند روز روی صحنه رفت اما جلوی ادامه نمایش آن گرفته شد. حالا هم این عکاس خبرنگار موزه وین، در یادداشتهایش در شبکههای اجتماعی به نقد تند مذهب میپردازد و معتقد است تهدیدهای اخیر ناشی از نوشتههای اوست. خودش میگوید تصمیم گرفته شمشیر را از رو ببندد.
کردنژاد برای «ایران وایر» روایت کرد که تهدیدها ابتدا تلفنی و از طریق اساماس شروع شد و بعد از طریق شبکههای اجتماعی ادامه پیدا کرد. پیامهای تهدیدآمیز مکتوب از طرف «ارتش سایبری ولایت»، «ارتش سایبری فاطمیون» و «سربازان گمنام» ارسال شده بود. در یکی از این پیامها خطاب به کردنژاد نوشته شده بود: «این آخرین اخطار است. در صورت ادامه فعالیتهای مغرضانه و انتشار مطالب خلاف موازین اسلامی، توهین به مقدسات رهبری، منتظر برخورد قاطعانه نهادهای امنیتی باشید.»
این تهدیدها ادامه پیدا کرد تا آنکه سهشنبه، ۳ اسفند ماه هنگامی که کرنژاد در راه رفتن به محل کارش بود با مردی که پیشتر او را در تظاهرات مقابل سفارت ایران در اتریش دیده بود، مواجه شد: «برخورد ظاهریشان محترمانه بود. دستم را به آرامی گرفت که گفت باید با شما صحبت کنم. هرچه گفتم دیرم شده، توجهی نکرد و عکسی از برادرم سهیل را به من نشان داد که بیمار است. مرد گفت به خاطر امنیت خانوادهات با ما بیا. نگران شدم. من را سوال یک آئودی مشکی کردند و به پارکینگی بردند. ۳ یا ۴ ساعت به همان منوال گذشت و مردی که با من بود میگفت «سید» هنوز نیامده است.»
«سید» بالاخره سر میرسد و به گفته کردنژاد او را تهدید میکند اگر به نوشتههایش ادامه دهد، با او برخورد جدیتری صورت خواهد گرفت: «نمیدانم، شاید بلوف میزد اما میگفت میتوانیم تو را به داخل سفارت ایران ببریم که خاک کشورمان محسوب میشود و هر بلایی بخواهیم بر سرت میآوریم. مدام میگفت چرا درباره حضرت آقا نوشتی و به مقدسات توهین کردی.»
طبق روایت کردنژاد، این ماموران که توسط پلیس اتریش چهرهشناسی هم شدهاند، حافظه تلفن شخصی و دوربین عکاسی وی را نیز از او گرفتند.
این عکاس خبرنگار پس از آنکه از دست این تهدیدگران رها میشود، به محل کار خود برگشته و پلیس اتریش را در جریان قرار میدهد. پلیس اتریش نیز در ارتباط با موزه وین، چند روزی او را تحت نظر قرار میدهد. حالا قرار است اگر تهدیدها ادامه پیدا کرد، یک نفر را به شکل مداوم در کنار کردنژاد قرار دهند.
کردنژاد از خانوادهای سیاسی میآید و تا پیش از مهاجرت، چندین بار مورد بازداشت قرار گرفته بود. او نوه سرهنگ داریوش دهقانی آذر است که در سال ۱۳۶۱ به حکم خلخالی به اتهام طراحی کودتا به همراه تنی چند از نظامیان دوران پهلوی اعدام شد. دهقانی آذر از اعضای گروه «نیما» بود که پس از انقلاب اسلامی توسط چند نفر از افسران ارتش تشکیل شده بود.
سینا کردنژاد که در دانشکده صدا و سیما مشغول به تحصیل بود، چندین بار به دلیل شرکت در تجمعات دانشجویی بازداشت و پس از چند روز آزاد شد. او چندین بار نیز برای تجمع مقابل مجلس یا همراهی با کمپین یک میلیون امضا به حراست دانشگاه احضار شده بود اما روایتاش از بازداشت و زندان پس از انتخابات ۸۸، حکایتی است مملو از شکنجه تا فرار از ایران.
به روایت این عکاس خبرنگار یکی از شبهای شلوغ بعد از انتخابات بود که ماموران به خانه شخصی او حمله کردند، در خانهاش را با شدت باز کردند، به همسرش توهین کردند و پس از ضبط لوازم شخصیاش، او را با خود بردند: «نمیدانم کجا بود. چند پله پایین رفتیم و بعد از باز کردن چشمهایم اولین سیلی را خوردم. بعد از چند روز که مدام کتک بود و سوال و جواب که از کجا خط گرفتهایم، بعدتر من را به بند الف سپاه بردند. ۶ ماه آنجا بودم. اتاق سردی بود که مدام صدای ناله بچهها را زیر شکنجه میشنیدم. پیشانیام شکست، بالای لبم ترکید، دو تا از مهرههای کمرم مشکل دارد. بزرگترین درد و شکنجههایی که دیدم در بند الف سپاه بود. از همه بدتر اما غروری بود که از من شکستند.»
کردنژاد به اینجای روایتاش از شکنجهها که میرسد، در ادامه دادن تردید دارد. او میگوید حالا که ربوده شده و مورد تهدید قرار دارد برای اولین بار تصمیم گرفته است افشاگری کند. او در حالی که تکرار میکرد «خجالت» میکشم و «غرورم» شکسته شد، ادعا کرد در بند الف سپاه مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است. مسالهای که زندگی زناشویی او را نیز طی این سالها دستخوش تغییر کرده و به گفته خودش، هنوز شبها کابوس میبیند. کردنژاد برای اتهامهای «توهین به مقدسات»، «تجمع و تبانی علیه امنیت ملی» و «نشر اکاذیب» به ۱۰ سال زندان محکوم شد که پس از گذراندن ۶ سال آن، توانست در مرخصی چند روزه از ایران خارج شود.
به روایت این عکاس خبرنگار، زمانی که در زندان به سر میبرد، پدرش را از دست داد و به همین دلیل با وثیقه ۲۵۰ میلیون تومانی، از مرخصی ۴ روزه برخوردار شد: «من در کل ۶ سال، تنها ۵ یا ۶ بار توانستم با خانوادهام ملاقات داشته باشم. خودم هم نمیخواستم مادرم غصه بخورد و برای همین ملاقاتها را قبول نمیکردم. مادرم اصرار داشت که فرار کنم. از مزار پدرم در کرج مستقیم به پایانه رفتم. برادرم را برای سه ماه بازداشت کردند و مادرم را هم تهدید کردند. اما توانستم خودم را به ترکیه برسانم. خودم را به سازمان ملل معرفی کردم و آنها را من را با برگهای راهی آتن کردند. بالاخره تصمیم گرفتم در اتریش ماندگار شوم.»
حالا سینا کردنژاد میخواهد با مدارک و اسنادی که در اختیار دارد از جمهوری اسلامی به دادگاه لاهه شکایت کند. او همچنین مدتی که در زندان به سر میبرد، خاطرات و مشاهداتش را نوشته و قرار است در کتابی با عنوان «اوین ۲۰۹» منتشر شود. کردنژاد میگوید زمانیکه در زندان بود با پرداخت ۵۰ هزار تومان به یکی از سربازان، توانست نوشتههای خود را به خارج از زندان بفرستد.
در تمام طول حیات جمهوری اسلامی، مقامهای حکومت پیشین یا دگراندیشان و سیاسیون نامدار و منتقد جمهوری اسلامی بارها مورد تهدید قرار گرفته و چهبسا ترور شدهاند. اما آیا ارتش سایبری و لباس شخصیهای جمهوری اسلامی قرار است به سراغ کنشگران فضای مجازی در خارج از مرزهای ایران بیایند؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید