قریب به یک ماه پیش تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا در گفتوگوئی اعلام کرد که سیاست آمریکا تغییر مسالمتآمیز قدرت در ایران است.
آقایان محمدعلی عموئی و فریبرز رئیسدانا به اتفاق ۳۳ تن دیگر از فعالین سیاسی منتسب به «چپ» داخل کشور، با تاخیری چهار هفتهای به این سخنان وزیر خارجه آمریکا واکنش نشان دادند.
گرچه این تاخیر طولانی و محتوای بیانیه دوستان، این ظن و گمان را تقویت میکند که این بیانیه در شرایط آزاد و فارغ از فشار، تدوین و امضا نشده است، اما تا زمانی که نشانههای محکمه پسندی در دست نباشد، ناچاریم بپذیریم که مفاد بیانیه نظرات دوستان است و بر این مبنا به نقد آن بپردازیم.
بیانیه که خطاب به مردم آزاده و مترقی ایران و جهان تدوین شده، با این ادعا آغاز میکند که دولت آمریکا از زبان وزیر خارجهاش برای «سرنگونی مسالمتآمیز» جمهوری اسلامی اعلام آمادگی کرده است.
نه «سرنگونی مسالمتآمیز» فرمول ناآشنائی است و نه اهداف مستتر در آن. «سرنگونی» کلمهای ست متعلق به یک نظام اندیشگی که قهر جز لاینفک آن است. «سرنگونی مسالمتآمیز» ترکیبی متناقض و مظهر «اجتماع نقیضین» است و بسیار بعید است که تدوین کنندگان بیانیه این را ندانند. مقامات امنیتی حکومت از این فرمول و فرمولهای مشابه دیگر نظیر «براندازی نرم» با کمال میل استفاده میکنند تا هر مخالف مسالمتجوئی را که ترویج عدم خشونت هم میکند، به اتهام «براندازی» به صلابه بکشند.
تلاش مسالمتآمیز برای برکناری یا گزینش مسئولین اداره کشور، از ابتدائیترین حقوق شهروندی است که حتی قانون اساسی به شدت غیردموکراتیک ج.ا. هم منکر آن نشده است. لغوتر از این ادعائی نیست که چنین تلاش انسانی و طبیعی را با لفظ «سرنگونی» عملی مجرمانه وانمود کنیم و باعث شگفتی است که دوستان، بیانیه خود را با چنین ادعای نا درستی آغاز کردهاند.
بیانیه که با رنگ و بوی تند ضدامپریالیستی و ضدآمریکائی تزیین شده، پس از گریزی به صحرای کربلای ۲۸ مرداد، به سراغ پرونده دولت ترامپ میرود و کار افراط در آمریکاستیزی را به آنجا میرساند که دولت آمریکا را به «قیام علیه بشریت» متهم میکند! و ای کاش دوستان به همین مقدار همنوائی با محافل راست افراطی کشور بسنده میکردند و گام بعدی را با آدرس دادنی بس سئوالبرانگیز، بر نمیداشتند.
تیلرسون در آن گفتار، مطرح کرده بود نیروهائی در ایران وجود دارند که خواستار انتقال مسالمتآمیز قدرتاند و آمریکا از تلاش آنها پشتیبانی خواهد کرد. دوستان «چپ» ما در پاسخ به او بدینگونه آدرس دادهاند: «پیشبرد تهدیدات آمریکا علیه ایران منوط به یک دسته زمینههای داخلی است که به گمان ما پیشبرد سیاستهای نولیبرالی کنونی...، بخشی از زمینههای یاد شده را تشکیل میدهد.» و کیست که نداند «نئو لیبرال» در فرهنگ این دوستان اسم مستعار روحانی و همفکران اوست که با سلطه دولتهای با تفنگ و بیتفنگ بر اقتصاد کشور مخالفند؟ آیا بهتر از این هم میشد سیاست خلع ید از سپاه و مدیران امضا طلائی را «زمینهچینی داخلی برای پیشبرد تهدیدات آمریکا (سرنگونی نظام؟)» دانست و در کشوری که بالای ۸۰ درصد اقتصادش در چنگ دولت و دخمهنشینان تفنگ بهدست و عمامه بهسر است، با شلیک به مترسک خودساخته «نئو لیبرالیسم» مردم را پی نخود سیاه فرستاد و دولت روحانی را به مثابه «جاده صافکن» هدف گرفت؟
این آدرس دادن عوضی، وقتی غمانگیزتر میشود که در تمام بیانیه کلمهای در اشاره به نقش مخرب سپاه و بیت و آمریکاستیزی مرگبار، غیرسیاسی و جنونآمیز رهبر و شرکا به میان نیامده است و در عوض بیانیه با تکرار پیام همیشگی خامنهای پایان یافته است:
«برای مقابله با توطئههای امپریالیسم آمریکا و متحدانش (نئولیبرالهای وطنی؟) به مردم خود و مردم جهان تکیه کنیم و از قدرت و نیروی آنان برخوردار شویم.»
جالب است! نه؟ در تمام این چند ماهی که ترامپ و تیمش در کاخ سفید مستقر شدهاند، اعلام این که گزینه نظامی بعد از چند دهه از روی میز برداشته شده، میتوانست هدیهای به ملت ایران فهمیده شود. حداقل میشد اگرنه در سایه شهامت مدنی و افراشتن گردن خود، که در سطح یک «سیاسیکاری محافظهکارانه» سکوت را بر اینگونه سخنان ناروا ترجیح داد. نمیشد دوستان؟
و سخن آخر اینکه دوستان ما در کجای جغرافیا و تاریخ جهان ایستادهاند؟ اگر تجربه تلخ کوبا و شوروی سابق را نادیده بگیریم، آیا تجربه ۳۷ سال «مرگ بر آمریکا» در کشور خودمان و نتایج این «آمریکا ستیزی کور» کافی نیست که دست از بسیج تودههای ایران و جهان برای مقابله با «توطئههای امپریالیسم آمریکا» برداریم و به راههای دیگر هم فکر کنیم؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید