به گزارش خبرگزاری ایلنا، شعبه 22 دادگاه تجدیدنظر استان تهران سعید مرتضوی را به 2سال حبس محکوم کرد.
در همین حال میرمجید طاهری وکیل روح الامینی در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا، از صدور حکم در پرونده روح الامینی خبر داد و گفت: شعبه 22 دادگاه تجدید نظر استان تهران سعید مرتضوی را به 2سال حبس محکوم کرد.
در گزارش ایلنا آمده است: وکیل خانواده روح الامینی اولیا دم تاکید کرد که این میزان حبس با توجه به ابراز ندامت محکوم با یک درجه تخفیف برای متهم پرونده ملحوظ شده است و این حکم قطعی است.
قابل توجه اینکه سعید مرتضوی قبلا در پرونده های دیگری نیز متهم شده بود ازجمله پرونده قتل زهرا کاظمی خبرنگار عکاس کانادایی ایرانی تبار که در زیر شکنجه و بازجویی های سعید مرتضوی به قتل رسیده بود, بر سر این مسئله بین ایران و کانادا تنش هایی هم بوجود آمد و حتی به قطع رابطه کانادا با رژیم ملاها نیز منجر گردید, لیکن سعید مرتضوی به نقش خودش در این جنایت اعترافی نکرد. سئوالی که در این جا مطرح است که آیا پرونده روح الامینی سنگین تر ار قتل زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی کانادایی است؟ یا این که امروز رژیم در نقطه ضعف قرار دارد؟
سعید مرتضوی بعد از این که می بیند بد طوری به تله افتاده است ناچار از عذرحواهی می شود و با ابراز شرمندگی از بازماندگان قربانیان کهریزک گفته است وقایعی که اتفاق افتاده است هیچ کدام عمدی نبوده.
قابل ذکر اینکه قبل از این نیز علیاکبر حیدریفر قاضی و دادیار سابق دادگاه انقلاب اسلامی است و از همکاران سعید مرتضوی می باشد, وی دادیاری است که در پی اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 دستور انتقال بازداشت شدگان به بازداشتگاه کهریزک را از سعید مرتضوی گرفته و اجرا کرده بود وی بعدها به دلیل اتفاقات کهریزک از خدمت معلق شد. او اکنون به جرم اختلاس و فساد اقتصادی به 15 سال حبس محکوم و در زندان می باشد.
واقعیت این است که مرتضوی در حال حاضر درگیر پرونده های متعددی است و علاوه بر این در رابطه با پرونده تامین اجتماعی هم از او شکایت شخصی شده است در رابطه با پرونده کهریزک یکبار قبل از این دادگاه رسیدگی کرده و یک سری احکام از قبیل انفصال از خدمات قضایی و دولتی برای مرتضوی صادر شده بود و او فکر کرد که بعد از آن پرونده های موجود علیه وی مختومه اعلام می گردد, لیکن پیگیری خانواده روح الامینی برخلاف انتظارات, مجددا پرونده کهریزک را برای قاضی مرتضوی فعال کرد, بطوری که در حال حاضر مرتضوی احساس می کند که نمی تواند مانند گذشته با جواب های سر بالا و ژشت های قلدر مابانه این پرونده ها را دور بزند ... به همین دلیل تلاش می کند با عذر خواهی و گرفتن پوزیشن عذرخواهانه به نحوی خانواده قرباینان را ساکت کند.
دلیل دیگر به جریان انداختن این پرونده موقعیت خانوادگی روح الامینی و وابستگی خانواده وی به نظام جمهوری اسلامی است, نباید از نظر دور داشت که این خانواده مستمرا از درون سیستم پیگیر این مسئله بودند. آقای عبدالحسین روح الامینی پدر محسن, دبیرکل حزب عدالت و توسعه واز اساتید دانشگاه علوم پزشکی تهران و مشاور وزیر بهداشت و رئیس انجمن پاستور می باشد, قبلا عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و مشاور انتخاباتی محسن رضایی نیز بوده است.
پدر محسن روح الامنیی می گوید من از روز دستگیری فرزندم به هر کجا که مراجعه کردم پاسخی به من داده نشد, نیروی انتظامی, سپاه, وزارت اطلاعات و قوه قضاییه هر کدام از خود سلب مسئولیت کردند. دو هفته اینگونه سپری شد. به هر کجا سر میزدم با دیوار بلندی از ناامیدی روبهرو میشدم. تا اینکه دلالی پیدا شد و گفت اگر چهار میلیون تومان به من بپردازید ترتیب ملاقات شما را با فرزندتان میدهم. در روز مبعث در حسینیه امام خمینی و در دیدار مسؤولین کشور با رهبری، این موضوع را با وزیر اطلاعات که در ملاقات حضور داشت، مطرح کردم تا در مورد آن فرد دلال تحقیق کند. شمارههای خود را نیز به وزیر اطلاعات دادم تا اگر نیاز به اطلاعات بیشتری داشت بتواند با من تماس بگیرد. از وزیر اطلاعات خبری نشد تا آنکه دو روز بعد یعنی چهارشنبه بعد از ظهر، فردی به دفتر کار من زنگ زد و به من گفت شما که از مسؤولین نظام هستید و دارای پاسپورت سبز نیز میباشید، چرا سراغ پسرتان را نمیگیرید؟ گفتم من دو هفتهاست که به دنبال پسرم هستم اما هیچکس از وی خبری نمیدهد.
او به من گفت به شما تسلیت عرض میکنم. من فکر کردم که میخواهد بلوف بزند و مرا بترساند. بعد دیدم که نشانی محلی را که باید به دنبال او بروم را داد. راه افتادم و به پزشکی قانونی رفتم.
مشخص شد که فرزندم را وقتی که گرفتهاند، مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و او را مجروح کردهاند. جنازهاش را که دیدم، متوجه شدم که دهانش را خرد کردهاند.
فرزندم انسان صادقی بود. دروغ نمیگفت. مطمئنم هر چه از او سؤال کردهاند درست پاسخ دادهاست. آنها احتمالاً نتوانستهاند صداقت او را تحمل کنند و وی را به شدت کتک زده و زیر شکنجه کشتهاند.
وی ادامه می دهد: با عنایت مسؤولین, پرونده پزشکی او را مطالعه کردم. محل فوت او را لاک گرفته بودند. مشخص شد که بعد از مجروح شدن به او رسیدگی نشده بود و خون او عفونی شده و دچار تب شدید بالای 40 درجه گردیده و از شدت تب دچار بیماری مننژیت شده بود.
او را ساعت سه و نیم بعد از ظهر چهارشنبه به عنوان فرد مجهولالهویه به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و صبح روز پنجشنبه جسد او را به سردخانه تحویل میدهند. آنها پس از یک هفته ما را در جریان قتل فرزندم قرار دادند. برای تحویل جسد از ما تعهد گرفتند که شکایتی از کسی نکنیم... مادرش از لحظه اول اطلاع از مرگ فرزندش میگفت «محسن من که رفت, به فکر محسنهای مردم باشید.»
این پدر در پایان سخنانش امی افزاید: «اکنون بسیج کار را به جایی رسانده اند که جوان سالم حزباللهی را دستگیر میکنند و جنازه اش را تحویل خانوادهاش میدهند. آنهم تعهد میگیرند که کفن و دفن به گونهای باشد که اتفاقی نیفتد. آیا نظام آنقدر ضعیف شدهاست که از یک تشییع جنازه ساده میترسد؟» .
دلیل دیگر هم در واقع منقضی شدن تاریخ مصرف این گونه افراد در رژیم است و این که این ها تا مرحله ای در درون نظام از نوعی پوشش و حفاظت برخوردار هستند زیرا که در نظام جناحی همواره بدلیل تضاد های درونی بین جناحها در هر صورت بدلیل جنگ و دعواهای جناحی و این که در هر حال حنگ و دعواهای جناحی هم طبیعتا بر روی مسائل و نقاط ضعف نظام و جدای از فضای نا رضایتی عمومی جامعه نمی تواند باشد و این مسئله ای که روز به روز قیمت و هزینه وجود چنین عناصری را برای ماندن در درون نظام نسبت به روز بیش و بیشتر می کند یک واقعیت است و همین امر باعث می شود که اون چتر حفاظتی را که افرادی مانند مرتضوی همواره از آن برخوردار بودند را در یک نقطه از دست بدهند. این سرنوشت محتوم همه دیکتاتوری هاست که بناچار باید در درون خودشان جرح و تعدیل هایی بکنند و مهره های سوخته ای را فدا کنند تا بلکه خشم و نفرت عمومی از نظام قدری ولو موقتا هم شده فروکش کند. ولی روشن است که حتی این جراحی های دردناک و پر هزینه نیز نمی تواند دیکتاتوری را از سقوط محتوم نجات دهد. به امید دادخواهی از تک تک خونهای به ناحق ریخته شده در این نظام اهریمنی.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید