بنا بر اسطورههای کهن یهودی، خداوند از این نقطه آفرینش جهان را آغاز کرد و از خاک همین جا گل نخستین آدم را گرفت. در همین شهر بود که نخستین انسانها از فرمان خدا سرپیچی کردند. ابراهیم فرزندش را در همین شهر به سوی قربانگاه برد، و همینجا شاه سلیمان معبد را بنا نهاد.
در طول تاریخ، این شهر دو بار ویران شده است، یک بار به دست بابلیها و بار دیگر به دست رومیها؛ و البته هر بار بر ویرانههای خویش دوباره قد علم کرده است. آیا مقرر است شهری که خاستگاه "بشریت" بوده است، پایان آن نیز باشد؟
نامها و مردمها، دینها و دولتها
شکی نیست که حل مسأله اورشلیم/بیتالمقدس مشکلات بسیاری را نه فقط در خاورمیانه که در سطح جهانی حل خواهد کرد. اما راه حل چیست؟ یک یا دو؟ یا شاید حتی چند؟
اورشلیم/بیتالمقدس کلید حل "راه حل دوکشوری" است. با انتقال پایتخت اسرائیل به این شهر دیگر افقی برای چنین پروژه سیاسیای نمیتوان متصور بود. مسیر راه حل یک کشوری نیز از چهارراه شعلهور کردن آتش "خشم" فلسطینیها نمیگذرد.
یک یا دو؟ اگر در این وضعیت اضطراری، فرصت برای تخیل بود، راه حل "چند" هم میتوانست باشد: ایلیا، اورشلیم، سالیم، مریا، یبوس، قدس، بلاط، بیتالمقدس... شهری با هزار نام آیا نباید جایی برای هزار مردم، و به عبارتی جایی برای همه دینها و دولتها باشد؟ جایی برای همه، و «میان» یا مورد اشتراک برای همه.
شهر وعده دادهشده به یهودیان، صحنه مصائب مسیح و محل دفن منجی مسیحیان، نخستین قبله و سومین شهر مقدس برای مسلمانان، و نهایتاً جغرافیای استعمار برای فلسطینیها.
در طول تاریخ این شهر در چهارراه جنگهای مذهبی و امپراطوری بوده، ۲۳ بار محاصره شده، ۵۲ بار تحت تهاجم قرار گرفته و ۴۲ بار تسخیر شده و سقوط کرده است. صاحب تاریخی این شهر چه کسی است؟ رومیها، بیزانسیها، اعراب، صلیبیون، مملوکها، عثمانیها، بریتانیاییها؟ و البته —چه کسی میتواند انکار یا فراموش کند! — فلسطینیها.
على هذه الأرض ما یستحق الحیاه...
در این سرزمین چیزی هست که شایسته زندگی است
در این سرزمین که بانوی سرزمینهاست و
مادر تمام آغازها
مادر تمام پایانها
سرزمینی که نام آن فلسطین بود... (محمود درویش)
آن که تاریخ نمیداند، وارد نشود!
بر خلاف اورشلیم، تلآویو شهری زمینی، گشوده به دریا و تهی از امر قدسی و خالی از تاریخ است. ترجیح ملیگرایی اسرائیلی در ابتدای شکلگیری در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم و حتی پس از آنکه پروژه سرزمین اسرائیل (پس از ارائه و آزمایش مجموعه طرحهایی همچون اسکان در آرژانتین و پروژه اوگاندا و لیبی) همچون گزینه نهایی برگزیده شد، نه شهر اورشلیم که تلآویو بود.
مسأله بیتالمقدس به ویژه پس از جنگ شش روزه ۱۹۶۷ برجسته شد. در جریان این جنگ، ۱۹ سال پس از "نکبه"، اسرائیل توانست در روزهای موسوم به "نکسه" بیتالمقدس شرقی را اشغال و کلید اماکن مقدس و قیمومیت حرم الشریف را در اختیار بگیرد. بخش غربی پیشتر در سال ۱۹۴۸ به دست اسرائیلیها افتاده بود. تا پیش از آن، سازمان ملل اورشلیم را یک منطقه ویژه بینالمللی تعریف کرده بود.
"نکبه" موج اول اشغال و اخراج فلسطینیان در سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۹ به معنای "فاجعه" است؛ "نکسه" به معنای وخیمتر و عمیقتر شدن فاجعه، به همین موج دوم اشغال و اخراج فلسطینیان از سرزمینشان در جریان جنگ ۶ روزه اشاره دارد؛ بسیاری از آوارگان جدید ساکنان بیتالمقدس شرقی بودند. سیر اتفافات در نیم قرن گذشته و با توجه به سیاستهای جمعیتی و فضایی اسرائیل نشان میدهد که "نکسه" به شکلی دائمی و پیوسته ادامه داشته است.
عالباً در معادله صلح، بخش غربی متعلق به اسرائیل و بخش شرقی متعلق به دولت آینده فلسطینی تصور میشود؛ از اوایل دهه ۱۹۸۰،اما اسرائیل، تحت فشار احزاب دست-راستیاش، هر دو بخش بیتالمقدس شرقی و اورشلیم غربی را به عنوان یک واحد بخشی از خاک خود حساب میکند، اقدامی که البته شورای عالی امنیت آن را در قطعنامههای ۲۵۲، ۴۷۶ و ۴۷۸ خود "فاقد اعتبار" دانسته و محکوم کرده است.
اعلام ترامپ مبنی بر به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت اسرائیل و انتقال سفارت این کشور به اورشلیم هیزمی تازه بر این آتش است. بسیاری از رسانهها در روزهای گذشته گزارش دادهاند که این اقدام ترامپ تحقق وعده و تعهدی بوده که رئیس جمهور آمریکا در جریان کارزار انتخاباتی به حامیان مالی خود، از جمله شلدون ادلسون، میلیاردر مشهور یهودی داده بوده است. ردپای لابیهای دست-راستی طرفدار اسرائیل و مسیحیان هزارهگرا در این تصمیم روشنتر از آن است که قابل انکار باشد.
هر چه هست، این اقدام برآمده از یک ناآگاهی مضاعف است: ناآگاهی از جغرافیای این زمین مقدس و ناآگاهی از تاریخ پر فراز و نشیب مردمان آن. تاریخ دو سه هزار ساله سرزمین فلسطین در هفتاد سال حکومت اسرائیل بر آن خلاصه نمیشود. گواه جغرافیایی جمعیتی این شهر و تبار تاریخی آن، کاملاً روشن است: این شهر متعلق به بیش از یک مردم، یک دین، و یک دولت است.
اگر معیار حکم تاریخ باشد، اورشلیم/بیتالمقدس یگانه شهری است که هیچکس نباید برای ورود به آن احتیاج به پاسپورت، و عبور از “گیت” داشته باشد. روی کاغذ، هر کس با هر دین، مذهب و دولتی، در این شهر یک “بومی” است. شکی نیست، اولین قدم برای تحقق این تقدیر تاریخی، پایان دادن به “اشغال” نظامی و ممنوع ساختن ورود تانکها و بولدوزرها به این شهر است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید