رفتن به محتوای اصلی

در اندوه جان عزیز

در اندوه جان عزیز

 

بورادان بيرآتلي گئچدي
آتينی چاپیددی گئچدي
آي كيمي شفق ساچدي
گون كيمي باتدي گئچدي.

سواری از اینجا گذشت
اسب اش را به جولان درآورد و رفت
ماه سان درخشید 
و خورشید آسا
غروب کرد و رفت.

*

آهولار مه لر گلدی
داغلاری انه نر گلدی
ظالیمه باش اگمییه نین
باشینا نه لر گلدی!*

آهوان اندوه ناک 
از کوهها پایین آمدند
آنکه سر بر ستمگر خم نکرد
چه ها که بر سرش نیامد!

*

عزیزیم داغلار کیمی
دردیمیز داغلار کیمی
خزان اولسون توکولسون
ویرانا باغلار کیمی

عزیز من، دردهامان
کوه آساست
باشد که خزان فرا رسد و فرو ریزند
بمانند ویرانه باغها.

*

سو گلر آخار گئدر
وریانی ییخار گئدر
بو دونیا پنجره دی
هر گلن باخار گئدر

آب میاید و جاری میشود 
بند را میشکند و میگذرد
دنیا پنجره ایست که هر از راه رسیده ای
از آن می نگرد و میگذرد.

در جامعه ما شاید خانواده ی « نه گویی» یافت نشود که به نوعی از ستمگریهای حکومت زخمی نباشد. 
ما دوستان اژدر بهنام عزیز ، با یاد غم همه ی زخمیان ، خود را در اندوه درگذشت برادرشان، آقای قنبر بهنام ،
شریک میدانیم و به همه عزیزانشان آرزوی تحمل میکنیم.

----
*  بایاتی از آ.ائلیار.
- بایاتی های دیگر از فرهنگ مردم نقل شده. ترجمه ها از این قلم. 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید