مهران موحد، روزنامه نگار در مقاله ای که برای صفحه ناظران نوشته است با اشاره به اختلافات حنفیت و سلفیت در عرصه های مختلف زندگی در افغانستان از جمله نوروز پرداخته است.
نوروز در حوزه تمدنیای که افغانستان هم بخشی از آن است ریشهای عمیق دارد و با هویت و فرهنگ مردمان این منطقه عجین شده و تا هنوز هیچ عنصر بیرونیای نتوانسته سنتهای نوروزی را از یاد مردم ببرد
در چند سال اخیر در افغانستان، همینکه تقویم جلالی در آستانۀ نوروز قرار میگیرد، بازار بحث و جدلها و بگومگوها راجع به نوروز گرم میشود و مناقشات درباره حلال یا حرام بودن نوروز بخش مهمی از محتوای رسانهها و شبکههای اجتماعی را به خود اختصاص میدهد. معمولاً مردم به دو دسته تقسیم میشوند. یک دسته نوروز را آیینی غیر اسلامی میشمارند و تجلیل از آن را مخالف آموزههای اسلامی تلقی میکنند. بخشی از علما و تحصیلکردههای مذهبی در این دسته جای میگیرند. دستهای دیگر، بر تجلیل هرچه شکوهمند آن تأکید میورزند و از آن به عنوان نمادی از هویت ملی و بخشی از فرهنگ غنامند این آب و خاک یاد میکنند.
پیشینه نوروز در افغانستان
نوروز در حوزه تمدنیای که افغانستان هم بخشی از آن است ریشهای عمیق دارد و با هویت و فرهنگ مردمان این منطقه عجین شده و تا هنوز هیچ عنصر بیرونیای نتوانسته سنتهای نوروزی را از یاد مردم ببرد.
مردم در افغانستان تا پیش از شروع جنگها، نوروز را با برگزاری مراسم و آیینهای ویژه به صورت باشکوه تجلیل میکردند. در آن زمان، عالمان مذهبی که اسلام سنتی را نمایندگی میکردند واکنش تندی در برابر برگزاری جشن نوروز نشان نمیدادند و اگر خودشان در این قبیل مراسم شرکت نمیورزیدند، دستکم دیگران را از شرکت در آن برحذر نمیداشتند.
وقتی دوره جنگهای خونین رسید، طبعاً توده مردم حوصله و فرصت این را نداشتند که مراسم تجلیل از نوروز را برگزار کنند و از این رو، بحث جدیای در این باره در میان موافقان و مخالفان نوروز صورت نمیگرفت. رژیمهای سیاسی هم چندان اعتنایی به این مسایل- چه سلباً و چه ایجاباً- نداشتند چرا که این رژیمها دغدغههای بزرگتری را در سر میپروراندند. اما وقتی گروه مذهبی طالبان که حنفی اما سلفیمآب بودند قدرت را به دست گرفتند از جمله آیینهایی را که ممنوع ساختند آیینهای نوروزی بود.
پس از سقوط رژیم طالبان، افغانستان وارد مرحله تازهای شد. در طی چند دهه، افغانستان کاملاً در قیاس به گذشته دگرگون شده بود و دگردیسیهای ژرفی را از سر گذرانده بود و طیفهای گوناگون با آبشخورهای فکری مختلف را در خود جای داده بود و به همین دلیل هر گروه با استفاده از فضای بازی که پس از سقوط طالبان به وجود آمده بود عقاید و افکار خود را برملا میکرد و به تبلیغ آن میپرداخت. یکی از مسایلی که در چنین فضایی به آن بسیار پرداخته شد مسأله نوروز بود. هم مخالفان و هم موافقان نوروز به قدر کافی فرصت این را یافتند که دیدگاههای خود را تبلیغ کنند و مردم را برای حمایت از اندیشههای مورد نظرشان بسیج نمایند.
نوروز و قرائت دینی رایج در افغانستان
اکثریت مطلق مسلمانان در افغانستان، از نظر فقهی حنفیمذهب و از رهگذر کلامی، ماتریدی هستند. مذهب فقهی حنفی و نحله کلامی ماتریدی رویکردی خردگرا به آموزههای دینی دارند. مذهب حنفی به جهت اینکه در آغاز شکلگیری، تکیهاش بر تازهمسلمانان خراسانی و فارسیزبان بوده، توانسته به خوبی با پیچیدگیها و تحولات جامعه ایرانِ پس از اسلام- که از نظر اجتماعی در قیاس به سرزمین حجاز، پیشرفتهتر و پیچیدهتر بود- همگام باشد و آنها را در استنباط احکام مد نظر قرار دهد. افزون بر آن، مذهب حنفی برای چندین سده سکان اقتدار را در جهان اسلام در دست داشته و در شکلدهی تمدن اسلامی نقش به سزایی ایفا کرده است و روی همین لحاظ، توانسته خود را با مقتضیات هر عصری هماهنگ بسازد و عقلانیت هر دورهای را به خوبی هضم کند.
سدههای متوالی در کشور ما برداشت سنتی از اسلام (برداشت حنفی با چاشنی عرفان و تصوف) حاکم بوده است. قرائت سنتی از اسلام برخوردی آسانگیرانه و روادارانه نسبت به مقولههای فرهنگی دارد و با آنها به خوبی درمیآمیزد و حتا گاهی میکوشد این مقولهها و سمبلها را رنگ و لعاب دینی بدهد؛ همان اتفاقی که در مورد نوروز افتاده است.
آنچه در تاریخ تمدن اسلامی به نام "عرفان خراسانی" یاد میشود را میتوان به نحوی حاصل آمیزش آموزههای اسلامی با باورها و عقاید محلی خراسانیان و دیگر "مسلمانانِ در حاشیه" دانست.
اما در مقابل، اسلام سلفی در صدد احیای سبک زندگی بدوی سرزمین حجاز در زمان پیامبر اسلام است. این جریان میکوشد تاریخ طولانی اسلام را نادیده بگیرد و همه چیز را به صدر اسلام ارجاع دهد و به زعم خودش شوائب و زوائد را از آیین اسلام بزداید و اسلام ناب محمدی را ترویج کند و فرهنگ عرب را مرادف اسلام بشمارد.
اگرچه سرچشمه اختلاف میان "اهل رأی" و "اهل حدیث" به سدههای نخست تاریخ اسلام برمیگردد، اما از زمانی که جنبش سیاسی- اجتماعی وهابیت در عربستان ظهور کرد و توانست پشتیبانی عام و تام دولت سعودی را کمایی کند، این اختلافها و کشمکشها به چالشی کلان برای جهان اسلام تبدیل شده و افغانستان هم از این کشمکشها در امان نمانده است.
سلفیت و جلوگیری از "نفوذ فرهنگی ایران"
عربستان سعودی با استفاده از پول نفت همواره کوشیده جایگاهش را در جهان اسلام از طریق گسترش مذهب وهابیت تحکیم و تقویت کند.
جریان سلفی از دههها پیش در افغانستان حضوری هرچند کمرنگ داشته است، اما با اشغال شدن افغانستان توسط شوروی، هزاران جهادگر عرب به پاکستان و افغانستان سرازیر شدند و بدینگونه زمینه برای ترویج و تبلیغ هرچه بیشتر عقیده وهابیت فراهم شد. عربستان سعودی در دوران جهاد، کمکهای تسلیحاتی و مالی هنگفتی به مجاهدان افغان فراهم میکرد.
در نزدیک به دو دهه اخیر، حضور سلفیت در افغانستان روندی رو به رشد را پیموده است. شمار مساجد و مراکزی که در کابل یا برخی از ولایات ترویج سلفیت میکنند افزایش چشمگیری یافته و علمای مذهبی وابسته به جریان وهابیت به صراحت عقاید و باورهای خود را از طریق تریبونهایی که در اختیار دارند تبلیغ میکنند. در مواردی دیده شده که حنفیان هم با متأثر شدن از افکار وهابی با آنکه خود را حنفی مینامند- خودآگاه یا ناخودآگاه- به ترویج عقاید وهابیت میپردازند.
اخیراً عربستان سعودی کار ساخت دانشگاه بزرگ اسلامی را در ولایت ننگرهار آغاز کرده است. پیش از این، دولت عربستان اعلام کرده بود که مرکزی اسلامی را در پایتخت افغانستان میسازد، اما بعداً ساخت این مرکز در ولایت ننگرهار آغاز گردید.
نوروز در کشورهای فارسیزبان این منطقه (ایران، افغانستان، تاجیکستان) با آداب و آیینهای کمابیش مشابه تجلیل میشود و یکی از عوامل همبستگی میان کشورهای فارسیزبان در منطقه میتواند بود. از اینرو، عربستان سعودی و همفکرانش با راهاندازی کمپاینهای نوروزستیزانه میخواهند به زعم خود از "نفوذ فرهنگی ایران" جلوگیری کند.
نفوذ روزافزون سلفیت در افغانستان
مشکل کلانی که حنفیت در افغانستان به آن دست به گریبان است این است که بسیاری از مدافعان حنفیت در افغانستان، دانش کافی برای دفاع علمی و معقول از حنفیت ندارند و برداشتی سطحی از این مکتب فقهی- کلامی به دست میدهند. "حنفیان افغانستان" با آنکه مدعی وفاداری به آرا و نظریات ابوحنیفه و یارانش هستند، اما در عمل کمتر پایبندیای به آن چارچوب فکریای که ابوحنیفه و شاگردان بلافصلش ارائه کردهاند از خود نشان نمیدهند. اتفاق ناخوشایند دیگری که در این زمینه روی داده این است که هر قدر ما از نظر زمانی از ابوحنیفه و شاگردانش دور میشویم به همان اندازه این مذهب دچار تحریف و دگردیسی میشود و آهسته و پیوسته در صدد این است خود را به مبانی و اصول اهل حدیث نزدیک بسازد و خود را تسلیم چارچوب گفتمانی سلفیت بکند.
از زمانی هم که قرائت دیوبندی از حنفیت از طریق شبه قاره هند به افغانستان سرایت کرد، بساط حنفیت نیمبند از این سرزمین نیز برچیده شد و تنها نامی از حنیفت باقی ماند و اصول اولیه فقه و کلام حنفی به کلی به باد فراموشی سپرده شد.
همین اکنون در مدرسههای دینی و دانشکدههای شرعیات در افغانستان، روش اجتهادی ابوحنیفه یکسره به تاق نسیان سپرده شده و بر این قبیل حلقات درسی جمود محض حاکم است و از اندیشه انتقادی و اجتهادی که حنفیان نخستین بر آن تأکیدی فراوان داشتند خبری نیست و در این مراکز هیچگونه التزامی به مبانی تئوریک فقهی و کلامی حنفیت وجود ندارد.
بنابراین، رشد سلفیت در افغانستان را میتوان در کنار عوامل دیگر به عامل ضعف و فتور در حنفیت موجود در افغانستان ارجاع داد؛ حنفیتی که با ظهور شاه ولیالله دهلوی و مدرسه دیوبند در شبه قاره هند به سلفیت با لایه نازکی از حنفیت تبدیل شده است و با "حنفیت نخستین" تفاوتی بنیادین دارد.
آیا سلفیت در افغانستان پیروز خواهد شد؟
اگر وضعیت حنفیت در افغانستان بر منوال سابق ادامه یابد و حنفیان نتوانند با قدرت با رقیبان سرسخت خود گلاویز شوند، ما در آینده شاهد رشد و گسترش روزافزون سلفیت در افغانستان خواهیم بود و کشوری که سالهاست از افراطگرایی مذهبی رنج فراوان دیده در چنگال تندروی باقی خواهد ماند و ممکن است مصیبتی بر مصائب جمعی مردم افغانستان افزوده شود.
گفتگوهایی که در چند سال اخیر در مورد "نوروز" میان حنفیان و سلفیان شکل گرفت این حقیقت را برملا کرد که اگر حنفیان با رویکردی عقلانی به مسایل بپردازند و دچار عوامزدگی نشوند و با استناد به بنیادهای اصیل فقه حنفی با اندیشههای سلفی مقابله کنند، به آسانی میتوانند رقیب را از میدان بیرون کنند و مقهور و منکوب نمایند.
تا دو- سه سال پیش، نهادهای مهمی همچون جمعیت اصلاح که هزاران نفر پیرو در سراسر افغانستان دارد، در آستانه نوروز، پیروانشان را برضد نوروز بسیج میکردند و از همه امکانات برای بدنامسازی آن بهره میگرفتند. واکنش معقول و منطقی برخی از نویسندگان و فرهنگیان حنفی در برابر موج تبلیغات سلفیان و سلفیمآبان باعث شد که آنها عقبنشینی کنند و سکوت اختیار کنند و یا حتی تغییر مذهب بدهند.
حالا شمار آدمها یا نهادهای با نام و نشانی که نوروزستیزی میکنند در حال کاهش است و دشمنان نوروز آن شور و هیجان سالهای قبل را ندارند. حنفیان در افغانستان میتوانند از این تجربه موفق در حوزههای دیگر هم استفاده کنند و نگذارند نگرشهای متصلب و دگم، تنوع فرهنگی و تکثر سیاسی و مذهبی را در این کشور به خطر بیندازد.
عکس ار بی بی سی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید