مرگ اندیشی فرهنگ و فلسفهای است که به طور مستقیم با عقلانیت سر و کار دارد و از نمودهای مرگ اندیشی میتوان به دو نمونهی بارز اشاره نمود. 1- خودکشی. 2- زیستن در گذشته.
کشاندن کسی که در گذشته زندگی می کند به زمان حال « واقعیت در زمان حال»، کار آسانی نیست. کسی که به گذشته تعلق خاطر دارد، یعنی مدام با گذشته سر و کار دارد و در آنِ واحد؛ معلوم است که پدیدهی خود را منکر می شود زیرا که او واقعا و به طور طبیعی در زمان «حال» زندگی می کند؛ اما از لحاظ درونی در گذشته سرگردان است و یا با خاطرات گذشته دست به گریبان و زندگی را ادامه می دهد. این موضوع را در جایی دیگر توضیح دادهام. اینجا بیشتر می خواهم به پدیدهی خودکشی بپردازم.
کشتن «خود» امر یا پدیدهای است که از راه «عقلانیت» به دست آمده است. و اینجا دقیقا عقلانیت در مقابل با طبیعت قرار گرفته و آشکار است که عقلانیت یکی از ستونهای مهم ماوراءالطبیعه است و ماوراءالطبیعه- متافیزیک- تماما ضد ارزشهای انسانی است و قیام آن جدی و فراگیر و از سویی نیز همواره راه به «آینده» داشته است!
از آنجا که « بودن» یا اگزیستنس در تقابل با « نبودن» قرار دارد، ارزشهای بودن از خیلی لحاظها آشکار و نمود پیدا کرده است زیرا که تا زمانی که نباشی، نمی توانی بیاندیشی و نمی توانی موثر باشی حتی اگر اثر و اثرات تو مانده باشند ولی به محض اینکه مرگ اتفاق می افتد، دیگر این نیروی تاثیر از تو گرفته می شود. آثار بعضی از فلاسفه و نویسندگان در این موضوع موردی استثنایی هستند زیرا که پس از ایشان، نوشتههایشان هنوز موثرند. برای همین یک مرده دیگر دارای تفکر یا حرکت نیست و اگر تفکر او مورد نقد قرار بگیرد، خود او نیست تا ازتفکر خود دفاع بکند!
کسی که می تواند خود را بکشد، این توان را دارد تا دیگری را هم بکشد. یعنی «خود» در هستی دیگری را نابود سازد و این موضوع ما را به مسئلهی بمبهای انتحاری و مثلا رویداد 11 سپتامبر آمریکا و یا بمب گذاریهای انتحاری و خودکشیهای سیستم فکری طالبانی در افغانسان و عراق و غیره می رساند.
اگر زندگی و زیستن در بر گیرندهی یک توان و نیروست، در اینسو مرگ اندیشی و خودکشی نیز مثل نیروی بازدارنده در تقابل با اگزیستانسیال مطرح می شود زیرا کسی که خود را می کشد، در واقع با نیروی عقلانی و عمل خویش؛ «حرکت» و زندگی را می کشد!
اما در مورد خودکشیهای سیاسی و ایدئولوژیکی بمب گذاریهای انتحاری، دو نکتهی مهم دیگر نمود پیدا میکنند. 1- ما طرفدار آزادی هستیم و از همین راستا نیز نمی توانیم خودکشی شخص یا اشخاص را ممنوع اعلام کنیم، چه این بر خلاف نگرش به آزادی است.
2- ولی کسی که با مرگ انتحاری خود، «هستی دیگری» یا دیگران را نیز می کشد؛ کاملا مردود و صد در صد غیر طبیعی است. سئوال این است که چه ساختاری یا چه جریانی فرد انتحاری را راضی می کند که دیگران را نیز به همراه خود بکشد؟!
یک ایدئولوژیک؟ یک دین؟ یک مذهب؟ یک ساختار سازمانی سیاسی و یک نظام فکری؟! ولی روشن است که این پدیدارها به متافیزیک تعلق دارند. زیرا که شعارشان مرگ اندیشی و عملکردشان غیر طبیعی و عقلانی است! پس نتیجه می گیرم که ماوراءالطبیعه ضد هستنده گی و هستی و ضد ارزشهای انسانی و اجتماعی است!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید