اما هنوز چند روزی از صحبتهای آقای روحانی نگذشته بود که آیتالله خامنهای، رهبر ایران، هرگونه مذاکره بعدی را با آمریکا ممنوع کرد. او گفت: "مذاکره با آمریکا یعنی راه را باز کردن که اینها بتوانند در زمینههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی کشور نفوذ کنند". توجه به این نکته ضروری است که آقای خامنهای در اینجا صحبت از اینکه چه فردی با چه نوع تفکری رئیس جمهور آمریکاست نمیکند. اوباما، ترامپ و یا هر فرد دیگری با هر گرایشی که رئیس جمهور آمریکا باشد. به نظر می رسد که وی بطور استراتژیک معتقد است که مذاکره، راه "نفوذ" را برای آمریکا باز میکند و لذا ورود دولت به این وادی ممنوع است.
در نتیجه این دکترین آقای خامنهای، شاید از همان ابتدا واضح بود که سرانجام برجام چه میتوانست باشد. وقتی دو حکومت در رابطهای با منتهای خصومت با یکدیگر به سر میبرند و "برای کاهش تشنج با یکدیگر مذاکره هم نکنند"، امکان اینکه یک توافق، در یک بخشی از دعوای گسترده دو طرف پایدار باقی بماند بسیار اندک است. به عبارت دیگر حتی اگر دونالد ترامپ هم رئیس جمهور آمریکا نمیبود، ادامه روابط خصمانه و عدم مذاکره برای کاهش تشنج بین دو کشور، بالاخره در جائی تاثیر خود را بر برجام میگذاشت و آنرا ناپایدار میکرد.
با معلق شدن برجام، بر اثر تحریم های آمریکا وعدههای آقای روحانی در خصوص وعده بهبود شرایط اقتصادی و مهار تورم به شکست انجامید. گزارش ۴ مرداد خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) حاکی است که قیمت ها بطور متوسط نسبت تیر ماه سال پیش ۴۸ درصد و مایحتاج غذائی مردم ۷۲ درصد افزایش داشته است.
عیسی علیزاده، معاون فرهنگی جهاددانشگاهی، روز ۱۲ مرداد گفته است که نتایج یک نظرسنجی نشان میدهد وضعیت رضایت از زندگی مردم ایران روند کاهشی داشته است؛ میانگین نمره رضایت از زندگی (در بازه صفر تا ۱۰) از ۶.۳ در آذر ۱۳۹۴ به ۳.۶ در مهر ۱۳۹۷ رسیده است.
آقای روحانی که شرایط را رو به وخیمتر شدن میبیند، حدود دو ماه پیش در لفافه مسئولیت کمبودها و شکست برجام را متوجه مرکز قدرت دیگری کرد و گفت: "وقتی از دولت سئوال و مطالبهای میشود باید از طرف دیگر بررسی شود که دولت چه مقدار در حوزههای مورد سئوال (بطور مثال در حوزه سیاست خارجی) دارای اختیار بوده است". وی افزود: " باید ببینیم که دولت چقدر در این حوزهها اختیار دارد. باید در حد توان و در حوزه اختیارات رییس جمهوری از دولت مطالبه داشت".
چند روزی از ایراد این سخنان نگذشته بود که وی طی سخنانی خواهان "اختیارات ویژه" شد. وی تاکید کرد که کشور در شرایط فعلی، برای مدیریت بهتر، به "تمرکز قدرت و تصمیمگیری" نیاز دارد. این سخنان با واکنش محافظهکاران و بیاعتنائی آقای خامنهای مواجه شد.
موافقان استعفای روحانی چه میگویند؟
در میان اصلاح طلبان، سعید حجاریان، از نظریهپردازان جبهه اصلاحات، در اردیبهشت ماه، طی مقالهای در نشریه "مشق نو" با عنوان "کدام اصلاحطلبی؟ کدام بقا؟" ضرورت استعفای آقای روحانی را از منظر منافع ملی مطرح کرد. وی نوشت: "حاکمیت دوگانه بهطور جدی محل پرسش قرار گرفته است و شاید، تمهید 'حاکمیت یگانه ' و پایان دادن به این معضل، از معبر استعفای رییسجمهور و برگزاری همزمان دو انتخابات (مجلس و ریاست جمهوری) در اسفندماه سال جاری بگذرد تا نتیجتا، مجلس و دولتی همسو با روسای همسوتر بر مصدر امور قرار بگیرند" .
علیرضا علویتبار، تحلیلگر و دیگر چهره برجسته اصلاحطلب در ایران به یورو نیوز میگوید که "طیف وسیعی از چهرههای سیاسی که برخی از آنها در حزب کارگزاران حضور دارند ... پشت پرده بحث استعفای روحانی را مطرح میکنند". وی میگوید که آنان "معتقدند این وضع که قدرت در اختیار یک نفر باشد و پاسخگویی بر عهدۀ یک نفر دیگر، صحیح نیست و باید قدرت و مسئولیت در یک نفر جمع شود". به عبارت دیگر ادامه وضعیت فعلی جز اینکه برای این جریان هزینه به بار آورد و نهایتا به فلج شدن آن برای مدت مدیدی بیانجامد حاصل دیگری در بر ندارد.
به گفته آقای علوی تبار، به غیر از این گروه، بخشی از اصلاح طلبان که افراد شاخصی مانند احمد زیدآبادی آنرا نمایندگی میکنند معتقدند که "دوره دورۀ ... اصلاحطلبان نیست". آقای علوی تبار میافزاید که "در واقع طیف اول، یعنی کارگزاران، میخواهد در حاشیۀ قدرت باشد اما طیف دوم خروج کامل از ساختار قدرت را تجویز میکند".
حق نشر عکسLEADER.IR
مخالفان استعفا چه کسانی هستند و حرفشان چیست؟
جالب اینجاست که مخالفان استعفای آقای روحانی را تندروهای محافظهکار تشکیل می دهند. محاسبات آنان احتمالا بر این مبناست که تا سال ۱۴۰۰ آنقدر نارسائیها انباشته میشود که برای مدت مدیدی جناح میانهرو و اصلاحطلب قادر به حضور موثر در صحنه سیاسی ایران نخواهند بود.
کیهان در واکنش به پیشنهاد استعفا نوشت: "چه استعفایی؟! ... مگر وسط مسابقه و دست و پنجه نرم کردن با حریف میشود تیم را یکجا کنار گذاشت و فیالفور تیم جدیدی جایگزین کرد؟!" نشریه مزبور در جائی دیگر موضوع را به نقد کشیده و مینویسد که مدعیان اصلاحات "همین شگرد فریب مردم با وعدههای پوپولیستی قبل از انتخابات ... را پیشه خود ساختهاند و به جای پاسخگویی به مطالبات مردم و وعدههای بهبود اقتصادی که میدهند، مدعی میشوند "نمیگذارند ما کار کنیم"! ... اگر واقعاً معتقدند دولت یا مجلس اختیار ندارند، نباید وارد گود انتخابات شوند و وعده بدهند".
احمد بخشایش اردستانی، اصولگرا، استاد دانشگاه تربیت معلم در این رابطه به یورونیوز گفته است: "روحانی باید تا سال ۱۴۰۰ سر جای خودش باشد.. .. دولت روحانی الان باری بر دوش اصلاحطلبان شده است و آقای حجاریان پیشنهادش برای استعفای روحانی را ... مطرح کرده است تا این بار را از دوش اصلاحطلبان به زمین بیندازد. ... سال ۱۴۰۰ نوبت تشکیل دولت اصولگرایان است ولی آقای حجاریان میخواهد حساب دولت روحانی را از اصلاحطلبان جدا کند تا اصلاحطلبان بتوانند یک بار دیگر سوار گردۀ مردم شوند".
آیا روحانی استعفا خواهد داد؟
به نظر میرسد که بحران روابط خارجی، تحریم صنعت نفت و سیستم بانکی و افزایش قیمت ها عرصه را بر آقای روحانی و دولت او تنگتر میکند. وضعیت بوجود آمده تا همین الان هم طبق نظر اکثر تحلیلگران اصلاحطلب ضربه خود را به این جریان وارد کرده است. با ادامه این روند و تشدید بحران اقتصادی شانس انتخاب یک رئیس جمهور اصلاحطلب و یا میانهرو بطور جدی کاهش خواهد یافت. با این حال بعید است که آقای روحانی استعفا دهد.
ضمن اینکه باید گفته که آقای روحانی هرگز "اصلاحطلب" نبوده. با نزدیک شدن آقای هاشمی رفسنجانی به اصلاحطلبان پس از وقایع سال ۸۸، او نیز که از پیروان آقای هاشمی به شمار میرفت، شاید بنا به مصلحت به این جریان پیوست. در یک اتفاق بارز که نشان دهنده تفاوت فکری آقای روحانی با اصلاح طلبان است، اوایل تیر ماه امسال، پایگاه خبری انتخاب نزدیک به میانهروها، از اختلاف میان آقای روحانی با معاون اول خود آقای جهانگیری پرده برداشته و نوشت: "در پی بروز مباحثهای در جلسه شنبه سران قوا، روحانی خطاب به جهانگیری میگوید که شما و اصلاحطلبان به دنبال سرنگونی دولت هستید".
از سوی دیگر، آقای روحانی علیرغم مخالفت با اصولگرایان تندرو، با بخش میانهروی اصولگرا که افرادی مانند علی لاریجانی آنرا نمایندگی میکنند رابطه حسنه و نزدیکی دارد. هر چند که با افزایش فشار بر دولت و تضعیف جدی جایگاه سیاسی روحانی در جامعه، احتمال استعفای وی وجود دارد اما با توجه به تاریخچه سیاسی آقای روحانی احتمال غالب این است که با تحمل هر مشقتی وی تا سال ۱۴۰۰ بر سر کار خود باقی بماند.
فراموش نباید کرد که در میان همه افت و خیزهای سیاسی در دوران آقای خامنهای، آقای روحانی به مدت ۲۳ سال، از ابتدای تشکیل شورای عالی امنیت ملی تا زمانی که در انتخابات دوره اول ریاست جمهوری خود شرکت کرد، بدون وقفه نماینده ولی فقیه در شورای عالی امنیت ملی بود و ۱۶ سال دبیری شورای مزبور را بر عهده داشت، شغلی که شاید بتوان با اعتماد گفت که آقای خامنهای در اختیار یک اصلاحطلب قرار نخواهد داد. آقای روحانی بیش از آنکه خارج دایره قدرت باشد در درون آن قرار دارد. اختلاف وی با آقای جهانگیری از همین دوگانگی میان او و اصلاحطلبان ناشی میشود.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید