دیروز جناب آقای کیانوش توکلی جهت پیگیری وضعیت افرادی که جدیداً در مشهد دستگیر شدند با همسر آقای هاشم خواستار، یعنی سرکار خانم صديقه مالكي فرد مصاحبهای داشتند که مستقیماً از تلویزیون اینترنتی ایران گلوبال پخش شد. ایشان در آخر این مصاحبه واکنش آقای هاشم خواستار نسبت به موضعگیری نابجا و دشمن خواستهی آقای عباس واحدیان شاهری را پخش کردند که حاوی نکات آموزندهای است و میتوانید آنرا در اینجا گوش کنید.
بعد از انتشار آن، دوستان نظر مرا در مورد آقای واحدیان پرسیدند. طبعاً برای نظر دادن، حداقل باید شناخت نسبی روی شخصیت، نقطه ضعف و قوّت و همچنین وضعیت فرد داشت که متأسفانه من هیچ شناختی از ایشان ندارم ولی حرف جناب آقای هاشم خواستار کاملا درست و منطقی است. هر فرد و یا جریانی که بر دیگر مخالفین نظام حاکم بر ایران می تازد، خواسته و یا ناخواسته آب به آسیاب باندهایی میریزد که بر ایران و ایرانی حُکم میرانند اما این بدان معنی نیست که فرد مذبور که در اینجا منظور جناب عباس واحدیان شاهرودی می باشد، الزاماً نفوذیِ رژیم است. شاید بخاطر عدم درک درست و یا بیدرایتی، مرتکب چنین اشتباه بزرگی شده باشد.
وقتی نظام به خطر میافتد و یا فعالیت فرد و جریانی در این راستا کارساز و مؤثر واقع میشود، سازمانهای امنیتی رژیم وارد صحنه میشوند تا با ترفندهای مختلف ورق را برگردانند. یکی از ترفندهای شناخته شده آنان این است که دستهای نامرئی فرد را بر علیه یک و یا چند جریان اپوزیسیون سوق میدهند تا آن جریانات اپوزیسیون علیه این فرد اقدام عکس العملی نمایند و از این طریق فعالیت دو طرف را به سمت دیگری هدایت میکنند تا برای خود انرژی آزاد سازند.
فکتهای مشخص در این موارد زیاد است. مثلاً در دهه نود میلادی چندین شبکه وزارت اطلاعات که در خارج کشور فعال بودند شناسایی و افشا شدند. مدارک ملموس زیادی هم کشف شده بود که سازمان اطلاعات امنیت هلند و آلمان اظهار داشتند این حجم از مدارک ملموس در طول جنگ سرد هم بیسابقه بوده است. وزارت اطلاعات برای اینکه بتواند ورق را برگرداند، دو خط متفاوت را به موازات هم پیش میبرد. از آنجایی که خودم شاکی این پروندهها بودم و آنرا بطور قانونی پیش می بردم، وزارت اطلاعات نهایت سعی و تلاش را می کرد تا سازمان مجاهدین خلق را علیه من تحریک کند. سازمان اطلاعات امنیت هلند و آلمان هر دو مدارکی ارئه کرده بودند که یکی از سرکردگان وزارت اطلاعات به افراد افشا شده می گفت نگران نباشید. چنان مجاهدین را علیه امرالله می شورانیم که او این پرونده را فراموش کند. در این راستا دو نفوذی وزارت اطلاعات در کشور پادشاهی هلند خیلی فعال بودند. یکی در نقش هوادار چند آتشه سازمان مجاهدین خلق که در انجمن مجاهدین فعالیت می کرد و دیگری خود را یکی از رهبران سابق مجاهین و محافظ شخصی آقای رجوی معرفی می نمود که آشکارا و بطور هیستریک علیه مجاهدین فعالیت داشت. فردی که در انجمن مجاهدین فعالیت می کرد، طوری داستان را حماسی ساخته بود که وقتی می شنیدم حتی خودم به خودم شک می کردم. با آب و تاب برای مجاهدین تعریف می کرد و می گفت امرالله هیئتی را به نزد گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد یعنی آقای موریس کاپیتورن برد تا علیه نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین خلق گزارش دهد و من رفتم جلوی اتوبوس را گرفتم و چنان سیلی محکمی به صورتش نواختم که فرش زمین شد و ....
کسی که آشکارا علیه مجاهدین فعالیت می کرد، به اضداد مجاهدین تلفن می زد و می گفت امرالله مأمور مخفی رجوی است و آدرس جا و مکانی را می داد که امرالله مستقیما از ابراهیم ذاکری که در آن زمان مسئول کمیسیون امنیت شورای ملی مقاومت بود، دستور گرفت تا علیه ما که نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین را افشا میکنیم وارد عمل شود. در صورتیکه همهی اینها داستانهایی بود که وزارت اطلاعات میساخت و هیچکدامشان صحت نداشت. در جریان مورد اشاره، من نه تنها همراه هیئتی که به ژنو رفتند تا به اصطلاح علیه سازمان مجاهدین خلق شهادت دهند نبودم، بلکه شاکی این پرونده بودم. در این مورد قبل از اقدام آنها افشاگری کرده و شکایتها و اطلاع رسانی به آقای کاپیتورن و سازمان اطلاعات و امنیت به اسم حقیقی بنده بود و جلسه مورد ادعای این یکی، یعنی دستور آقای ابراهیم ذاکری به من هم اصلا صحت نداشت. و یا بعد از افشاگری من علیه آمدن ناصر خواجه نوری به اروپا جهت ملاقات با چند فرد جدا شده از سازمان مجاهدین خلق، به مجاهدین گفته بودند که ناصر خواجه نوری جهت ملاقات با امرالله از امریکا به اروپا آمد و در هلند با او ملاقات کرد. از طرف دیگر همین دستان نامرئی نهایت سعی را می کردند که رادیو 24 ساعته امریکا، آقایان حسین مهری، مانوک خدابخشیان، علیرضا میبدی و .... با من در مورد تشکیلات مجاهدین مصاحبه کنند و یا خانم الهه هیکس که گزارشگر سازمان حقوق بشر در خاور میانه بود، از امریکا به اروپا آمد تا با چند نفر از جمله خودم گفتگویی داشته باشد اما من می دانستم که جریان چیست و تلاش این دستان نامرئی و تشویق طیفی از رسانهها و شخصیتهایی که مخالف رژیم هم بودند، برای مصاحبه با من جهت چه مقاصدی است و قاطعانه در مقابلشان ایستادم.
اگر من درک درستی از مقاصد دستان نامرئی نمی داشتم و تن به آن مصاحبهها و یا گفتگوها می دادم، مطمئناً آب به آسیاب نظامی میریختم که دستان نامرئی مذکور کادر رسمی آن بودند. چون انرژیام را صرف سازمانی می کردم که اپوزیسیون جمهوری اسلامی است. آنان هم درصدی از انرژیشان که می بایست هزینه مبارزه با رژیم می شد را صرف خودم می کردند و در این میان کسانی که انرژی از آنها آزاد میشد و سودش را می بردند، باندهای جهل و جنایت حاکم بر ایران بودند. لذا عمل آقای عباس واحدیان شاهرودی هم شاید در کاتاگوری فکتهایی که بر شمردم قرار گیرد و ایشان بر عکس من، نسبت به مقاصد دستان نامرئی بیتوجه بوده باشند و این بیتوجهی و یا بیدرایتی موجب آن عمل دشمن شاد کن او شده باشد. بدین خاطر این چند فکت را بطور مختصر ذکر کردم تا موجب هوشیاری بیشتر گردد و اگر جناب واحدیان در امر مبارزه با نظام بر ایران حاکم صادق است، از بابت آن موضعگیری غلط که می رود تا انرژیهایی را بر باد دهد،عذرخواهی نماید. باشد که چنین کند.
پـــیـش بـه ســوی آزادی
آنانی که دنبال بهانه میگردند تا بر دیگر جریانات اپوزیسیون بتازند، خواسته و یا ناخواسته آب به آسیاب باندهای جهل و جنایت حاکم بر ایران میریزند و به بقای این نظام که ایران و ایرانی را به روز سیاه نشانده، تداوم میبخشند. هر فرد و جریانی که در امر سرنگونی و مبارزه برای رسیدن به عدالت و آزادی صادق باشد، باید در شعار و عمل ثابت کند که هر کسی سدِ راه ما برای رسیدن به آزادی نباشد، با ما و در کنار ماست.
آری، فقط در این صورت است که می توانیم بر حکومت جهل و جنایت 40 ساله فائق آئیم و پرچم عشق و آزادی را در هر کوی و برزن ایرانِِ خمینیزده به اهتزاز در آوریم.
ما را آتش زدند و خود بر این آتش زدیم دامن
بدان ای هموطن، عامل این سوختن هم تو هستی و هم من
جهت شنیدن توضیحات بیشتر و دیدن اسناد مربوبط به فکتهایی که بر شمردم، به اینجا کلیک کنید.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید