را در آستانه ورود به جنگی قرار داد که بسیاری از تحلیلگران سیاسی و نظامی، مدتهاست درباره وقوع آن هشدار میدهند.
پپس از درگیریهای اخیر بین ایران و آمریکا، به نظر میرسد خطر جنگ کاهش یافته است. فکر میکنید این وضع چقدر پایدار است؟
خطر جنگ از بین نرفته و اوضاع تازه مثل دو هفته قبل شده است. یعنی شرایط تقریبا ناامنی برقرار است و به همین دلیل احتمال جنگ همیشه وجود دارد. خصومتهای موجود بین ایران و آمریکا، همیشه امکان سوءبرداشت و سوءمحاسبه را فراهم میسازد. بنابراین وضع سابق برقرار است اما پس از شهادت سردار سلیمانی، وضع تازهای پدید آمد که ما را تا نزدیکی جنگ پیش برد ولی خوشبختانه دو طرف در مجموع خیلی بااحتیاط عمل کردند و احتمال جنگ کاهش یافت. البته عمل عاقلانه طرفین، نه در آغاز این تقابل اخیر بلکه در پایان آن رقم خورد.
رفع کامل خطر جنگ احتمالا منوط به مذاکره و توافق ایران و آمریکاست. فکر میکنید ترور سردار سلیمانی مانعی قطعی در راه تحقق مذاکره است یا اینکه علیرغم این ترور، باز ممکن است ایران با دولت ترامپ وارد مذاکره شود؟
قبل از این واقعه هم آمریکا خواستار مذاکره بود و ایران هم به مذاکره تمایل داشت ولی بالاخره مذاکرهای صورت نگرفت. باز هم احتمالا همین وضع شکل خواهد گرفت. شاید شهادت سردار سلیمانی تا یکی دو هفته مانع ایجاد فضای پیشین باشد ولی به تدریج میانجیگریها شروع خواهد شد. در واقع میانجیگریها همین الان هم با حرفهای آقای ماکرون و آقای جانسون شروع شده است. برای اینکه همه دیدند ایران و آمریکا در آستانه جنگ بودند و طبیعتاً توجه بیشتری به حل مساله تقابل این دو کشور کردهاند. ضمنا ایران گام پنجم در کاهش تعهدات برجامیاش را برداشته و این امر هم در تشدید میانجیگریها موثر واقع شده است. من قبلا گفته بودم در صورت واقعی شدن "تهدید بمب" و "تهدید جنگ"، احتمال مذاکره ایران و آمریکا را افزایش میدهد. اوباما در برابر این دو گزینه قرار گرفته بود و کارش با ایران به توافق هستهای رسید. ترامپ در برابر این دو گزینه قرار نگرفته بود ولی الان در برابر این دو تهدید است. او از یکسو دید که ایران آماده جنگ است، از سوی دیگر دیده است که ایران محدودیتهای عملیاتی مندرج در برجام را کنار گذاشته است. او اگر تکان بخورد، ایران محدودیتهای نظارتی برجام را هم کنار میگذارد. در این صورت ایران به سمت وضعی میرود که من آن را ابهام سازنده (constructive ambiguity) میدانم. در این صورت به نظرم امکان مذاکره بسیار افزایش مییابد.
کیفیت انتقام حکومت ایران از آمریکا، با انتقاد بسیاری از مردم مواجه شده است. به نظرتان چرا انتقام ایران نرم بود نه سخت؟
واقعیت این است که هر دو کشور قدرت بازدارندگیشان را بازسازی کردند. قدرت بازدارندگی آمریکا به دلیل سرنگون شدن پهپاد این کشور در خلیج فارس، به شدت مخدوش شده بود. هدف زدن آقای سلیمانی، بازسازی قدرت بازدارندگی آمریکا بود. آمریکا میتوانست خیلی جاها را بزند. مثلاً عسلویه یا جاهای دیگر. اما تصمیم گرفت یک فرد را بزند. حالا درست است که ما در ایران خیلی این واقعه را پررنگ کردیم اما آقای سلیمانی یک شأن واقعی داشت و یک شأن نمادین. شأن نمادینش خیلی بزرگ و مهم بود. البته آمریکاییها هم هرگز فکر نمیکردند شأن نمادین سردار سلیمانی در این حد باشد. هیچ کس فکر نمیکرد مردم ایران چنین عکسالعملی به ترور سردار سلیمانی نشان دهند. این شأن نمادین سردار سلیمانی بود ولی از حیث شأن واقعی، بالاخره سردار سلیمانی فرمانده یک نیروی چند هزار نفره بود و جانشینان او هم فاصله کیفی چندانی با او ندارند. در نهادهای تحت امر سردار سلیمانی، ظرفیتهایی وجود داشت و جانشین سردار سلیمانی هم، کم و بیش از این ظرفیتها استفاده میکند و کار را جلو میبرد. اما درباره افزایش قدرت بازدارندگی ایران، باید گفت که ارسال موشکها به پایگاه عین الاسد بعد از تهدیدات ترامپ، بینهایت مهم بود. منطقه خاورمیانه غرق ترس بود و هیچ کشوری در این منطقه جرات انجام چنین کاری را نداشت. حتی قدرتهای بزرگ اروپایی هم، اگر به جای ایران بودند، جرات نداشتند چنین عکسالعملی نشان دهند. البته من نه کار ترامپ را تایید میکنم نه کار ایران را. حرفم این است که نفس شلیک موشک به پایگاه نظامی آمریکا، نشان دهنده این بود که ایران آماده جنگ است و آمریکا نباید فکر کند ایران مثل عربستان سعودی یا لهستان است که اگر با تشر آمریکا مواجه شود، بگوید چشم و بنشیند سر جایش. به هر حال شلیک موشکها به پایگاه نظامی آمریکا، توان بازدارندگی ایران را به شدت افزایش داد. هدف بازدارندگی "دوباره فکر کردن، پیش از اقدام" است (Thinking twice befor action). الان چنین وضعی برای هر دو کشور ایجاد شده است. وقتی آمریکا جناب سلیمانی را زد، به هر حال میدانست ممکن است جنگ شود. چرا الان دموکراتها به ترور سردار سلیمانی معترضند؟ چون حرفشان خطاب به ترامپ این است که تو با این تصمیمت ممکن بود آمریکا را درگیر یک جنگ تازه بکنی. شلیک موشکهای ایران به پایگاه نظامی آمریکا هم میتوانست به یک جنگ منتهی شود. شما یازده یا ۲۲ موشک به مهمترین پایگاه آمریکا در عراق شلیک کردهاید. تازه قبل از این اقدام، ترامپ کلی تهدید کرده بود که هر اقدام ایران را به شدت تلافی خواهد کرد. پس این اقدام ایران هم میتوانست به جنگ منتهی شود.
اما بسیاری در انتقاد از نحوه انتقام ایران میگویند ایران به دولت عراق اطلاع داده بود و عراقیها هم به آمریکاییها گفته بودند که امشب قرار است با حمله موشکی ایران مواجه شوید. آیا چنین انتقامی، قدرت بازدارندگی ایران را افزایش میدهد؟
کسانی که چنین حرفی میزنند، عامه مردماند. اینکه ده الی بیست موشک شلیک کنید وسط یک پایگاه نظامی آمریکا، واقعه مهمی است که هر استراتژیستی میداند معنایش چیست. این موشکها میتوانستند پنجاه نفر را بکشند. نکته مهم همین است.
ولی فرمانده هوافضای سپاه گفته است ما نمیخواستیم کسی در این حملات کشته شود.
این حرف نشان میدهد که سپاه پاسداران عاقلانه عمل کرده است ولی نکته مهم این است که کسی نمیتوانست تبعات شلیک موشک را دقیق حدس بزند. مگر کسی میتوانست با قاطعیت بگوید این موشکی که قرار است وارد پایگاه نظامیان آمریکایی شود، قطعاً هیچ سربازی را در آن پایگاه نمیکشد؟ هیچ کس نمیتوانست پیشاپیش چنین تضمینی دهد. شما باید ببینید استراتژیستهای دو کشور درباره حمله موشکی ایران به پایگاه نظامی آمریکا چه میگویند. اینکه مردم عادی در فضای مجازی یا داخل تاکسی چه میگویند، بحث دیگری است و از اهمیت اقدام نظامی ایران نمیکاهد. الان ابهامی در کل این وقایع اخیر وجود دارد که دست طرفین را در تفسیر ماجرا باز میگذارد. آمریکا میتواند بگوید قاسم سلیمانی را از بین برده و ایران هم میتواند بگوید پاسخ دندانشکنی به آمریکا داده است. هر یک از طرفین میتوانند اقدامشان را بیش از حد بزرگ جلوه دهند. این حرفها برای اقناع افکار عمومی خودشان است. نکته مهم، همان است که گفتم: افزایش توان بازدارندگی آمریکا و ایران در اثر وقایع اخیر.
حکومت ایران وعده "انتقام سخت" داده بود اما عملش مطابق وعدهاش نبود. این عدم تطابق قول و فعل را چطور تفسیر میکنید؟
انتقام سخت، وعدهای برای آرام کردن مردم عادی بود. به علاوه، این وعده را میتوان تفسیر هم کرد. یعنی حتی اگر نگوییم وعدهای بوده است برای عوام، باید آن را تفسیر کنیم.
رهبر ایران اخراج آمریکا از منطقه را مصداق انتقام سخت دانسته است. این امر چقدر امکان تحقق دارد؟
هدف کوتاهمدت، خارج شدن آمریکا از عراق است. اینکه آمریکا از کل منطقه خارج شود، ممکن است یک هدف بلندمدت یا یک آرزو باشد. آخر مساله این است که حضور آمریکاییها در افغانستان به نفع ماست و ما نمیخواهیم آمریکا از افغانستان بیرون برود. یعنی منفعت استراتژیک ما در خروج آمریکا از افغانستان نیست. اینکه آمریکا باید از منطقه خارج شود، یک ایده سیاسی است نه یک ایده استراتژیک. این ایده مصرف داخلی و منطقهای دارد. اما بحث سیاسی لزوماً در راستای ملاحظات استراتژیک نیست. مقامات یک کشور ملاحظات استراتژیک خودشان را دارند ولی ممکن است مباحث سیاسیای مطرح کنند برای مصارف داخلی یا حتی خارجی. اما این به این معنا نیست که از فردا قرار است قیام کنند برای تحقق آن مباحث سیاسی. وقتی استراتژیک فکر کنید، متوجه میشوید که در شرایط کنونی، منظور از "منطقه" عراق است. در واقع وقتی میگویند آمریکا باید از منطقه خارج شود، یعنی باید از عراق خارج شود. حتی من میخواهم بگویم منافع استراتژیک ما در این نیست که آمریکا از عراق خارج شود. منافع استراتژیک ما ایجاب میکند که آمریکا از سوریه بیرون برود.
چرا خروج آمریکا از عراق بر ضد منافع استراتژیک ایران است؟
برای اینکه اگر الان آمریکا از عراق خارج شود، یک فضای خالی در عراق ایجاد میشود. در این صورت ما باید تمامقد وارد عراق شویم و امنیت را آنجا برقرار کنیم. یعنی اگر داعش در شمال عراق سر برآورد، دوباره باید به جنگ با داعش برویم ولی این بار به تنهایی او را سرکوب کنیم. سربرآوردن داعش در شمال عراق یعنی جنگ داخلی در این کشور و نوسان در قیمت نفت. جنگیدن با داعش در عراق نیز مستلزم برخورداری از امکاناتی در خاک این کشور است که ما فعلا فاقد این امکانات هستیم. در چنین شرایطی، وقتی ما نتوانیم آب و برق و امنیت عراق را تامین کنیم، مردم عراق بر ضد ایران میشوند. البته این وضع نه بلافاصله پس از خروج آمریکا بلکه شش ماه بعد شکل میگیرد. بالاخره الان ناتو در عراق مشغول آموزش نیروهای عراقی است، شرکتهای آمریکایی در کردستان عراق مشغول فعالیتاند و مواردی از این دست باعث میشود خروج آمریکا از عراق، موجب افزایش ناکارآمدی دولت عراق در حوزههای گوناگون شود. همچنین حضور آمریکا در منطقه، اتفاقا موجب کاهش جنگ در این منطقه میشود. این یک واقعیت استراتژیک است. استراتژیستهای ما هم متوجه میشوند صلح و ثبات در این منطقه، با حضور آمریکا بیشتر از زمانی است که آمریکا در منطقه نباشد. اگر آمریکا منطقه را ترک کند، فردا ترکیه به لیبی حمله میکند و عربستان درگیر جنگ میشود یا مثلاً عربستان به بحرین حمله میکند. در همین وقایع ماههای اخیر هم، حضور آمریکا در منطقه باعث شد ترکیه اقداماتش را علیه کردها در شمال سوریه متوقف کند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید