چه راحت گناه شكست انتگراسيون را به گردن يكي از طرف ها مي اندازيم !
"هشت نفر در استانبول" از آن سريال هايي نبود كه نشود وسط كار تلويزيون را خاموش كرد. يك ماجراي هيجان انگيز و پيچيده نبود، جنائي نبود، عشقي نبود،كسي به كسي خيانت نمي كرد، آدم بدجنس يا فداكار و قهرمان نداشت. مي شود گفت همه ي آنچه از يك سريال تركي انتظار داريم، نداشت. ولي من هشت شب را با آن گذراندم و امشب كه تمام شد، ديدم منتظر بوده ام به جايي برسد با اينكه معلوم بود به جايي نخواهد رسيد. نه شكاف طبقاتي ميان شهر و حاشيه حل خواهد شد و نه شكاف فرهنگي ميان ساكنين شهر و آنها كه از حاشيه براي تميز كردن خانه هاي شان مي آيند. آنها كه موهايشان را مي پوشانند و فقط و فقط به قضاوت ها هجا يا همان ريش سفيد مسجد محل باور دارند و آنها كه از والدين شان آموخته اند به دسته ي اول با نظر تحقير نگاه كنند و حتي از آنان متنفر باشند. براي من كه سالها در اروپا هستم و موضوع انتگراسيون مسئله اي بسيار آشنا ست ديدن اينكه اين جذب جامعه شدن ، اين پذيرش يكديگر ، اين تلاش براي زندگي در كنار هم و در عين حال پرهيز از تحقير و ناديده گرفتن ديگري حتي براي افراد يك كشور و يك درجه بالاتر حتي براي همشهري ها چه دشوار است.براي آنها كه به يك زبان سخن مي گويند ،تاريخ و گذشته ي مشترك دارند و حتي خيلي هاشان از سر كنجكاوي هم شده، شب ها سريال هاي مشابه مي بينند.
سريال كه تمام شد فكر كردم گاهي چه راحت گناه شكست انتگراسيون را به گردن يكي از طرف ها مي اندازيم وبا خيال راحت به دنياي خود باز مي گرديم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
کیانوش توکلی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید