رفتن به محتوای اصلی

بز بلا گردان !

بز بلا گردان !
 
دولت برای دربار- بیت خامنه ای حکم بز بلاگردان را دارد. فرقی نمی کند که دولت اصولگرا، اصلاح طلب یا اعتدالی باشد. رئیس دولت باید بز باشد، اول بز اخوش! هر چه رئیس می فرماید سر تعظیم فرود آورد و دوم بز بلاگردان! هرجا که پای ریسک و خطر در میان است ، بازی باید به گونه ای مدیریت شود که تصمیم را خامنه ای بگیرد، اما مسولیتش بر عهده بز باشد! اگر همه چیز بر وفق مراد پیش رفت، حضرت آقا با جلال و جبروت از پس پرده آفتابی شود که بعله، این ماییم ! و اگر کار خراب شد، آقا خودش را به کوچه علی چپ بزند که من از اول گفته بودم که...، من هیچ وقت نگفته بودم که.... اصلا من از اقتصاد سر در نمی آورم.....
تصور نکنیم که این یک بازی ساده و شخصی است. نه! پای نظام در میان است. در زمان خمینی اینگونه نبود. وقتی تق شعار " جنگ، جنگ تا پیروزی" در آمد و نوشیدن جام زهر ناگزیر شد، رفسنجانی از آقا خواست که اجازه بدهد تا او به عنوان فرمانده جنگ نقش بز بلاگردان را بر عهده بگیرد. خمینی که به کاریزمای خود اعتماد مطلق داشت، نپذیرفت و جام را لاجرعه سر کشید.
وقتی دست حوادث خامنه ای را به رهبری نظام بر کشید، او خودش هم می دانست که این لباس بر تنش گریه می کند و این را در روز جلوس هم بر زبان آورد که حتی به خاطر به میان امدن نام او باید به حال ملت خون گریست . اما خب، خون گریستن گویا تقدیر ما بود و آقا که قرار بود موقتا رهبر باشد، بدل به رهبر فرزانه و مادام العمر شد. این موفقیت میسور نمی شد اگر او به سیاق خمینی بیتی کوچک می داشت و به سبک رئوسای قبایل پیش از اسلام از درون خیمه به امور قبیله می رسید. پس درباری بیاراست بزرگ تر از دربار خسرو پرویز و هارون الرشید عباسی برای حکومت کردن و آنچه را که قرار بود -مثلا- وجه جمهوریت نظام باشد، به سطح یک شهرداری فروکاست که دربار را از امور مربوط به نان و آب رعایا معاف کند. در عین حال ذکاوت آخوندی را به کمال رساند و رئیس این دستگاه دیوان سالاری ، این شهردار- رئیس جمهور- رئیس الوزرا را مورد استفاده بهینه و چند منظوره قرار داد و این بازی جزیی از ساختار قدرت شد.
رئیسی وقتی به مقام " استراتژیست!" ریاست جمهوری بر کشیده شد، شاید تصور می کرد همین که دست بوس آقا باشد، کفایت می کند. اما خیلی زود متوجه شد که باید با حفظ سمت ، بز بلاگردان هم باشد و در قتلگاه اره کشی برجام، بلا گردانی بکند و جر هم نخورد. صد روز زور زد و مطمئن شد که نمی شود! پس به نزد آقا مشرف شد که تصدقت، دریاب ! پیش از آنکه منویات خوان ها و سگ های خودسر برادر حسین و بقیه زنده خوار ها پاچه ام را بچسپند، یک گوشه چشمی نشان بده ! و بدین گونه بود که جناب خلیفه دلش به حال شاگرد و نورچشمی اش سوخت و نخستین معجزه قرن پانزدهم شمسی را رونمائی کرد و فرمود : مذاکره و تعامل به معنی تسلیم نیست! یعنی که سردار آنگوزمان! برو که دارمت و یعنی که حسین، خفه!
آنچه رهبر جلوی رئیسی انداخت، ممکن است صدای برادر حسین و دیگرعوامل روسیه و اسرائیل را موقتا بخواباند تا چوب لای چرخ رئیسی نگذارند. اما اگر کار بار دیگر خراب شود، مقصر از همین حالا معلوم است: بز معنی تعامل را نفهمید و تسلیم شد و یا از ترس تسلیم، نتوانست تعامل کند! بیچاره بز!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید