رفتن به محتوای اصلی

منشور ملی مان هم به همه چیزمان می آید!

منشور ملی مان هم به همه چیزمان می آید!

شما هم لابد شنیده اید که همه چیزمان به همه چیزمان می آید! این جمله را معمولا وقتی می شنویم که یک بعد جدید از ابعاد درهم گسیختگی جامعه مان کشف می شود  ولی شگفتا که این کشف، هر چند بزرگ، نه تنها شگفتی ایجاد نمی کند بلکه با این جمله سرد و بی روح که همه چیزمان به همه چیزمان می آید از خودمان می پرسیم که چه چیزمان درست است که این کشف جدید درباره یکی دیگر از کژی های رخنه کرده در جامعه  باید مهم باشد؟ اوضاع فرهنگیمان به کام است یا اوضاع اقتصادی مان به راه؟ هنرمان بر اسب مراد سوار است یا سیاستمان بر اریکه شکوفایی؟ حکومتمان آرمانشهری است یا اپوزیسیونمان تحفه؟ و ...  

بر این نبودم  که با این مقدمه تلخ،  کام خواننده را  هم به تلخی بکشانم ولی از شما چه پنهان چند روز پیش که مقارن با سالمرگ واتسلاو هال ریس جمهور فقید چک بود به بازخوانی  منشور 77 و نقش وی در اننتشار و گسترش آن پرداختم  و وقتی با خاله بازیهای اپوزیسیون وطنی در تشکیل شورای به اصطلاح ملی  مقایسه اش کردم دلم به طرز بیهوده ای! سخت گرفت غافل از اینکه منشور ملی مان هم به همه چیزمان می آید!

منشور 77  نخستین سندی بود که از سوی مخالفان رژیم استبدادی گوستاو هوساک منتشر می شد و نمایندۀ وجدان دموکراتیک و آزاد کشور، و بیانگر مخالفت بی‌امان با نظام توتالیتر حاکم بود. این منشور یک رونویسی نمایشی از روی اسناد حقوق بشری نبود بلکه مبتنی بر یک راهبرد عملی برای به چالش کشیدن حکومت بود. راهبردی که این منشور دنبال می کرد مبتنی بود بر ملزم کردن رژیم کمونیستی چکسلواکی به پایبندی به مواد مربوط به حقوق بشر که در قانون اساسی خودش وجود داشت  و رعایت اسناد حقوق بشری و میثاق های بین المللی که خود حکومت امضا کرده بود! یاروسلاوا گیسوبلووا در وصف این منشور می گوید « این منشور و امضا و انتشار و گسترش آن اقدامی رهایی‌بخش بود، راهی بود برای مقاومت با افتخار. صد البته که امضای این منشور همراه با مخاطرات و تهدیدهای بسیار بود.» این موضوع که منشور 77 از درون مرزهای تنگ و تاریک حکومت چکسلاواکی و از متن جامعه  منتشر و پیگیری می شد و نه از فراسوی مرزهای بی خبری، بر اهمیت و عملی بودن این منشور افزوده بود آنچنان که قوای امنیتی نظام حاکم به شدت با نشر و گسترش آن مخالفت می کردند.

این منشور رونویسی از اسناد حقوق بشری برای گرفتن ژست حقوق بشری و استفاده تبلیغاتی از حقوق بشر نبود؛ این منشور پیش نویس قانون اساسی حکومت آینده چکسلاواکی نبود؛ یک اساسنامه برای تجمع گروههای سیاسی مختلف المنافع نبود. «منشور، جامعه‌ای بود آزاد، غیررسمی و باز به روی همگان؛» کسانی که این منشور را امضا می کردند به دنبال سهم خواهی نبودند و تنها سهمی که از امضای این منشور می بردند به جان خریدن خطرات احتمالی و فزاینده دستگاه امنیتی حاکم بود. این منشور ادعای اینکه همه ملت چکسلاواکی را نمایندگی می کند نداشت و به جای یدک کشیدن واژه سنگین «ملی»، نام ساده «منشور 77» را برگزیده بود.

این منشور نه تنها در توهم شکل دادن به دولت آینده چکسلاواکی از طریق غیر عملی ترین راه ممکن یعنی تشکیل دولت در تبعید به سر نمی برد بلکه هسته اصلی و مرکزی آن در داخل کشور در حال پرداخت هزینه بود؛ این منشور اصولا معطوف به قدرت نبود و به جای تمرکز بر روزهای بعد از پیروزی و ترسیم خطوط قدرت برای ایام بعد از پیروزی بر شکست نظام توتالیتر حاکم و تسلیم آن در برابر قانون تمرکز داشت. در چنین شرایطی اصولا  جایی برای سهم خواهی افراد و گروههای امضا کننده وجود نداشت و  لذا دلیلی وجود نداشت که طنز تلخ جنگ قدرت برای قدرتی که وجود ندارد شکل بگیرد! و دلیلی وجود نداشت که یک روز یک گروه سهمش را بگیرد و  بیاید و روزی دیگر گروهی دیگر  بر سر سهمش  معرکه بگیرد و اسمش را از پای منشور بردارد و برود.  در مهمترین فراز منشور 77 نوشته شده بود که این یک منشور است و نه یک سازمان و صراحتا قید کرده بود که « اين منشور، يك تشكيلات نيست. اساسنامه‌اى در كار نيست، نه ارگان‌هاى دايمى دارد و نه اعضاى پيوست.  منشور از آن هركسى است كه اين ايده‌ها را بپذيرد و از آن‌ها دفاع كند.  منشور نمى‌خواهد پايگاهى براى اپوزيسيون سياسى شود، بلكه هدف‌اش خدمت به منافع عمومى است.» و  چون منشور 77 و امضا کنندگانش مدعی سهمی از جکومت آینده نبودند، پس از پیروزی در انقلاب مخملی چکسلاواکی و علیرغم نقش تعیین کننده ای که این منشور در پیروزی انقلاب و سقوط نظام کمونیستی داشت، به جای سهم خواهی در ساختار قدرت، منشور کار خود را پایان داد و طی بیانیه ای رسمی اعلام نمود که « منشور نقش تاریخی خود را ایفا کرده است.» با وجود این، امضا کنندگان خواهان ادامۀ ترویج آرمان‌های جامعه‌ای راست‌کردار و مدنی، از راه روش‌های متناسب با وضعیت روز شدند!

منشور 77 یک سازمان سیاسی  نبود. و آنچنان که گفته شد نه اساسنامه داشت و نه تشکیلاتی و نه اعضایی متشکل. مقام سخنگو، تنها ارگان دایمی منشور بود. سخنگویان منشور، عبارت بودند از پرفسور ژان پاتوشکا، ژیری هاریک، و واتسلاو هاول.  «یکی از اصلی‌ترین فعالیت های منشور 77، انتشار اسنادی بود با تاریخ، شماره و امضای مشخص. این اسناد، اعتراض‌ها، موضع‌گیری‌های سیاسی یا واکنش در برابر وقایع یا اوضاع سیاسی کشور را در بر می‌گرفت و از سوی سخنگویان منتشر و در اختیار رسانه ها و عموم قرار می گرفت» که در مجموع تعداد 572  بیانیه و سند توسط این سخنگویان منتشر شد و البته کسی هم انتشار این تعداد بیانیه  را به تمسخر نگرفت!

با توصیفی که داده شد گمان می کنم که نیازی به تشریح بیشتر و مقایسه منشور 77 با منشورهای مختلفی که این روزها در بازار سیاست ایران یافت می شود نباشد. منشورهایی که شتابزده و پرهیاهو آمدند و خیلی سریع و بی صدا محو شدند! در واقع  به نظر می رسد که  گروههای سیاسی به خصوص اپوزیسیون خارج از کشور به کلی راه را گم کرده اند و در جزیره رویاهایشان و ایزوله از فضای واقعی میدان مبارزه و جامعه ایران به سر می برند و چنانچه در راهبردهایشان تجدید نظر نکنند با قرار دادن راههای بی ثمر و گمراه کننده در مقابل جامعه و فعالان سیاسی تنها عرض خود می برند و زحمت جامعه می دارند!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید