ممکن بود قابل قبول باشد که چند تن از نمادهای مذهبی نظام ایران یا برخی سیاستمداران در آنکارا به خاطر دلایل اخلاقی، دولت مصر را محکوم کنند تا حداقل بتوانیم دلیلی در ذهنمان برای این محکومیت ایجاد کنیم؛ اما ایران و ترکیه از جایگاه منافع سیاسی شخصی و حساب و کتابهای منطقهای اظهارنظر کردهاند و منافع ملت مصر برایشان ارزشی ندارد؛ ملتی که اکثریت آن وقتی به خیابان ریخته و فریاد سر دادند که مرسی باید برود، خواسته خود را به روشنی اعلام کردند.
دلیل عزاداری ایران و ترکیه این است که با سقوط نظام اخوان در مصر، برنامههای سیاسی و رویاهای این دو کشور برای افزایش نفوذشان در منطقه با تکیه به جنبشهای اسلامگرا که سوار بهار عربی شدند، نقش بر آب شد. از نظر حزب عدالت و توسعه در ترکیه، اخوان و جنبشهای متکی بر اسلام سیاسی، همپیمانانی طبیعی در جهان عرب هستند. به همین دلیل از رسیدن این جریانها به قدرت حمایت کرده و گمان میکرد که به این ترتیب میتواند نفوذش را در منطقه افزایش داده و همپیمانیهای جدیدی را پایهریزی کند. به این ترتیب از دست دادن همپیمان اخوانی در مصر ضربهای بزرگ به حزب حاکم بر ترکیه است و فرصت ایفای نقش بزرگتر در منطقه را از آنکارا میگیرد. در واقع رویای ترکیه برای اینکه نمونه حکومت احزاب اسلامگرا در خاورمیانه باشد، نقش بر آب شد.
ایران به نوبه خود و بر اساس محاسبات خاص خود، گمان میکرد که بهار عربی فرصتی است تا به آن اجازه میدهد همپیمانیهای جدیدی با کشورهایی ایجاد کند که پیش از بهار عربی، دشمن ایران بودند. به همین دلیل از انقلابهای عربی به گرمی استقبال کرده و حتی پا فراتر نهاد و آن را الهام گرفته از انقلاب ایران خواند. هنگامی که احزاب اسلامگرا سوار بهار عربی شده و برخی از آنها به قدرت رسیدند، تهران شروع به تحرکاتی برای افزایش روابط با این گروهها به خصوص اخوان المسلمین در مصر کرد. تهران گمان میکرد که به دست آوردن همپیمانی در مصر، معادلات بسیاری را در منطقه تغییر خواهد داد و آرزوهای ایران برای گسترش نفوذ و افزایش دخالتش در امور کشورهای عربی را محقق میکند. به همین دلیل تهران اکنون پس از سرنگونی دولت محمد مرسی احساس ناامیدی زیادی میکند، به خصوص که دید عربستان، امارات، کویت و بحرین از تغییر در مصر استقبال کرده و برای کمک به مصر از یکدیگر سبقت میگیرند. به این ترتیب همپیمانیهای سابق در زمان حکومت مبارک بار دیگر تکرار شد.
سخنان تند ایرانیها در قبال حوادث اخیر مصر، میزان ضرر تهران از سقوط حکومت اخوان را نشان میدهد که در باور رهبران ایران، همپیمانی قوی بوده و با تکیه بر آن میتوانست جلوی برخی از کشورها به خصوص اردن را بگیرد.
به این ترتیب ایران شروع به محکوم کردن «کودتای نظامی» در مصر به زعم خود کرده و «سرکوب هواداران اخوان» را مورد نکوهش قرار داده و هشدار داد که ممکن است مصر دچار «جنگ داخلی» شود. مشکل تهران این است که لحن صحبت کردنش نمیتواند نظر واقعی آن را پوشش دهد و بلکه برعکس؛ دوگانگی و سیاست یک بام و دو هوای آن را به همگان ثابت کرده و بسیاری از مردم به یاد آوردند که نظام ایران چگونه جنبش سبز را با خشونت فراوان سرکوب کرد.
آنچه در مورد موضعگیری ایران گفته میشود را میتوان در مورد اردوغان و حزبش نیز تکرار کرد. حوادث میدان تقسیم و تصویر شهروندانی که با گلوله نیروهای امنیتی ترکیه به قتل رسیدند هنوز در ذهن مردم زنده است. اردوغان وقتی که مقابله با تحصنکنندگان اخوان را «جنایت» خوانده و از شورای امنیت خواستار دخالت فوری میشود، در واقع دوگانگی سیاست خود را نشان داده است. تنها چند هفته قبل بود که اردوغان به نیروهای امنیتی ترکیه دستور داد تا با تظاهرکنندگان در میدان تقسیم مقابله کنند و آنها را تروریست، دزد و خارج از قانون خواند و تاکید کرد که میدان تقسیم متعلق به مردم است، نه کسانی که آن را اشغال کردهاند. آیا اردوغان اکنون میخواهد که مردم باورش کرده و به نیت خیرخواهانه او در مورد حکومت جدید مصر اطمینان کنند؟ دولت جدید مصر با تحصن اخوان در میدان رابعه قاهره مدارای بیشتری نسبت به حکومت ترکیه در قبال معترضان میدان تقسیم داشت.
دولت ترکیه مثل دولت ایران از سقوط حکومت اخوان شوکه شده و هنگامی که این دو کشور از خطر جنگ داخلی در مصر صحبت میکنند، قصد دارند بنزین بر آتش ریخته و مصر را درگیر مشکلاتی کنند که از معادلات منطقهای به شکل کامل خارج شود.
از: عثمان میرغنی - در: الشرقالاوسط - برگردان: علی مهتدی ـ ایران در جهان
پایان خبر./.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید