رفتن به محتوای اصلی

دیگر نمی توان امیدی به اصلاح در نظام جمهوری اسلامی داشت

دیگر نمی توان امیدی به اصلاح در نظام جمهوری اسلامی داشت

پاسخ های فریبا داودی مهاجر به پرسش های کاربران سبزلینک

خانم داوودی،خوش حال خواهم شد که در یک قضاوت منصفانه، به عنوان یکی از دست اندر کاران کمپین یک میلیون امضا، اعلام کنید که این کمپین در رسیدن به اهدافش موفق بود یا نه؟ در ضمن به نظر میرسد فعالین این کمپین طیف وسیعی از فعالین حقوق مدنی هستند که متاسفانه در بسیاری از موارد کلیدی با یکدیگر توافق ندارند. بطور مثال خانم شادی صدر، با نظراتی که در چند وقته اخیر ارایه دادند، بیشتر از یک فعال حقوق مدنی، در قامت یک اپوزیسیون سیاسی ظاهر شده اند که عموما شاهد نظرات ناپخته از سوی ایشان بوده ایم ، فکر نمیکنید این آشفتگی ها به خود کمپین صدمه بزند؟

موفقیت یک کمپین را همواره باید با تهدیدها و فرصت هایی که آن حرکت اجتماعی با ان روبرو است سنجید و کار کردهایی که در یک ظرف زمانی ایجاد کرده مقایسه کرد . کمپین یک میلیون امضا توانست در یک فضای کاملا ایدولوژیک یک گفتمان غیر ایدولوزیک ایجاد کند . همه گروهها و دسته و احزاب در داخل و حتی در خارج گرد یک عقیده دور هم جمع میشدند و همه اتفاقات و تحلیل ها یشان در چارچوب همان عقیده بررسی میشد . تکرار خودی و غیر خودی جتی با ادبیات مدرن . اما کمپین یک ملیون امضا یک گفتمان جدید ایجاد کرد . اعضا کمپین نمیگفتن ما که هستیم . میگفاتند ما چه چیزی میخواهیم . خط کشی عقیدتی و سیاسی میان انها نبود .

دوم انکه کمپین فاصله نخبگان و مردم را یک مشکل تاریخی در میان ایرانیان بود نشان داد که میشود پر کرد. کمپین به میان مردم رفت. مساجد و دانشگاهها و خانه ها و تاکسی ها و مجالس عروسی و هر مکانی که تصور کنید محلی بود برای بردن یک مطالبه یا یک سلسله مطالبه میان مردم . ایجاد مشارکت حداقلی با تاثیر گذاری حداکثزی . هدف تنها جمع کردن یک ملیون امضا نبود . هدف به میان مردم رفتن بود.

کمپین توانست به شکل کاملا مدنی مطالبات بخشی از جامعه را از حاشیه به متن و به گوش جامعه بین الملل برساند .و توانست نشان دهد که چگونه میتوان به عنوان یک مدل از این مطالبات کمپین درست کرد و پیرامون ان حرکت اجتماعی ایجاد نمود .

کمپین خط شکن بود . ارث نابرابر در قران امده است و کمپین در باره تغغیر این دسته قوانین هم نوشت .هم صحبت کرد و هم با مردم ان را در میان گذاشت .

کمپین نشان داد میتوان یک گفتمان فراتر از ابر گفتمانهای رایج در جامعه ایجاد کرد. همه اینها و بسیاری موارد دیگر از جمله کارکردهای کمپین است که توانست تاثیزاتی ماندگار در جامعه ایران ایجاد کند .

مسلما هیچ حرکتی مطلق نیست و کمپین اگر با حداکثر فشارهای نیروی های امنیتی روبرو نبود می توانست خلاقیت بیشتری از خودش نشان دهد.

از سوی دیگر کمپین از تنوع افکار برای رشد استفاده میکرد .و حرکت را ادامه میداد تا جاییکه فشارهای بیرونی ضربات سنگینی بر کمپین وارد کرد. اما من فکر میکنم کمپین توانست وظیفه خودش را با امکانات موجود انجام دهد و به عنوان یک مدل در سلسله حرکت های اجتماعی قرار بگیرد .از طرفی کمپین یک سازمان نیست که به اعضایش دستور بدهد چه کارهایی حق دارند انجام بدهند یا چه کارهایی حق ندارند انجام بدهند . خانم صدر اگر چه حتما کمپین را امضا کرده اند اما خود را از فعالان کمپین یک ملیون امضا نمیدانند و در کمپین های دیگری ایشان فعال بودند . ولی حتی اگر بودند هم کمپین برای اعضا تکلیف روشن نمیکند و اصولا نظر سیاسی داشتن مانع از اینکه فردی در کمپین فعال باشند نیست . بخصوص که در ایران به دلیل شرایط بخصوص هر حرفی سیاسی تلقی میشود . امروز جمعی از وکلا را به دلیل انکه در یک کارگاه اموزشی اخلاق حرفه ایی شرکت کرده اند بازداشت نمو ده اند و انها را سیاسی میدانند و فردی مانند اقای محمد مصطفایی هم وکیل دادگستری است و از وارد شدن در مسایل سیاسی پرهیز میکردند به دلیل دفاع از متهمان نوجوان که محکوم به اعدام شده اند یا افرادی از این دست مجبور به ترک وطن شد .بنابراین جدا کردن فعالان اجتماعی و سیاسی کمی دشوار شده است . با قضاوت شما درباره خانم صدر بدون انکه کدامیک از نظرات ایشان نا پخته است و بدون ذکر مصداق مخالفم . ایشان و همه فعالان زن در حوزه های مختلف هر کدام به نوبه خود زحمت زیادی کشیده اند و هرینه زیاد داده اند و خوب در مسیر حرکت یک فرد با شرایط فعلی ممکن است به افراد مختلف انتقادی هم وارد باشد . اما به در نظر میرسد در باره هر فردی ادعایی میکنیم می بایست مصداق بیاوریم .

قسمت دوم سئوال بنده کلی تر است و این که آیا فکر میکنید جدا کردن حرکت برابر خواهی زنان از حرکت حقوق شهروندی و دموکراسی خواهی امری درست است؟ آیا بهتر نیست که فعالین فمینیست اندکی از تکروی هایشان کاسته و حرکت خود را در طی جبهه عمومی تر حقوق شهروندی و دموکراسی خواهی تعریف نمایند؟

دموکراسی در هیچ جامعه ایی محقق نمی شود مگر انکه حقوق زنان و دیگر حقوق اقشار مختلف اجتماعی داده شود . حرکت زنان و حرکت پیرامون حقوق شهروندی بدون طرح مطالبات دموکراسی خواهانه ممکن نیست . این دو مانند زنجیر به هم وابسته است . و نه تنها فعالان فمنیست بلکه همه گروههای اجتماعی میبایست در چارچوب مطالبات خود فعالیت کنند تا حرکت دموکراسی خواهانه تقویت شود.

حرکت های زنان حرکت جدایی خواهانه نیست . یا کارگران یا هر گروه دیگری. اتفاقا برعکس .

سوخت موتور حرکت کلان سیاسی است . اصلاح طلبی زمانی شکست خورد که به این خرده جنبش ها توجه نکرد. از دانشجویان برید. از سکولارها برید .همه را رقیب فرض کرد . خرده جنبشها رقیب نیستند غذا رسان هستند . چسب حرکت دموکراسی خواهانه هستند. و باید در جهت تقویت انها تلاش کرد برای همین هم هست که حکومت سعی در متلاشی کردن انها را دارد.

با سلام خدمت خانم داوودی مهاجر. من که فعالیت های شما را دنبال می کردم و می کنم، توقع داشتم که حال که شما پوشش حجاب را به امری مبارزاتی تبدیل کرده اید منسجم تر به این موضوع بپردازید. شما می توانستید و می توانید که از این منظر که به عنوان کسی که تحت تاثیر ایدئولوژی های تزریقی این حکومت برای مدتی حجاب را قبول و باور داشته و پس از آنکه دریافته اید که آن فلسفه وجودی بی اعتبار است و ابزار سلطه حکومت و جامعه مردسالار است آن را بردارید. چون شما در ایران به این باور رسیده بودید، توقع این بود که بلافاصله پس از خروج از ایران این حجاب را بردارید و با توجه به موقعیت و برد رسانه ای که داشتید بر علیه حجاب اجباری فعالیت کنید اما دقیقا بر عکس عمل کردید. در برابر رسانه محجبه و در فضاهای غیررسانه ای غیرمحجه ظاهر شدید.

می توانستید این دوگانگی را چنین توجیه نمایید که همانطور که در مصاحبه رادیو فردا عنوان شد به احترام زنان ایرانی که موظف به حفظ حجاب اجباری هستند در برنامه های تلویزیونی یا عدم تحمیل هزینه به همفکران سیاسی داخل کشور روسری بر سر داشته باشید. در این صورت دیگر نمی توانستید که این موضوع را به احترام به یک شخص خاص مرتبط نمایید ودر این صورت و با فرض این موضوع، چرا به درخواست مجری برنامه پارازیت کشف حجاب نمودید؟ (آیا در آن لحظه احترام آن شخص دیگر وجود نداشت یا به گفته شما آن شخص درست در همان لحظه احترام خودش را شکسته بود؟ و آیا فقط در جلوی دورببن احترام آن شخص مهم بود؟)

صحبت من این است، حالا که هزینه یک اقدام را پرداختید و این هزینه نه یک هزینه شخصی، که حتی نوعا هزینه به خودتان و گروهی از دوستانتان در ایران هم وارد شد، چرا فایده آن به دلیل تناقضات استدلالی برداشت نشود؟ و اگر قرار است که برداشت شود چرا در برنامه پارازیت که برنامه ای نیمه جدی است به این موضوع پرداخته شود؟ و آیا اصولا پرداخت این هزینه، در آن مقطع به فایده اش می ارزید؟

دوست من شاید انتقاد شما مبنی بر اینکه چرا در مقابل دوربین تا مدت ها حجاب داشتم و در پشت دوربین نداشتم صحیح باشد . اما هر انسانی در زندگی شخصی مشکلات و مسایل مخصوص به خود را دارد که نمیتواند ان را علنا بیان کند . من نزدیک به ۲۷ سال چادری بودم و برداشتن ان بعد از این مدت حتما میتوانست تبعات مختلفی را در خانواده ایجاد کند یا حتی موجب بروز مشکلاتی برای اطرافیان شود . اما زمانی رسید که دیدم زمان ان رسیده است که باید با خودم و مخاطب شفاف باشم . و خوب همین سوال شما را در برنامه پارازیت از من پرسیدند . من باید تصمیم میگرفتم . پارازیت طنز است ولی برنامه جدی است . همه برنامه های طنز جدی هستند اگر مرز خود را با لودگی حفظ کنند . من اعتقاد خود را مدت ها بود به حجاب به دلابل مختلف از دست بوده بودم و نمی توانستم به دلایل شرایط سیاسی و یا موقعیت سیاسی ام دروغ بگویم و تظاهر کنم . اما قیل از این برنامه تصمیم داشتم به عنوان اعتراض به حجاب اجباری در ایران و اعتراض به خشونت علیه زنان حجابم را در ملاعام بردارم . همانگونه که زنها در ملا عام تحت خشونت قرار میگیرند و تحقیر میشوند . یک نفر مقابل دوربین روسری اش را بعد از سالها که چادری بوده بردارد . ضمن انکه به همه زنانی که حجاب را خود انتخاب کرده اند احترام میگذارم . من سالها بود که میدیدم از حجاب اجباری برای خشونت علنی علیه زنان استفاده میکنند و بههمین دلیل تصمیم گرفتم مقابل دوربین حجابم را بردارم.ولی باید اعتراف کنم ضمن انکه نقد شما را می پذیرم ولی در شرایطی قرار داشتم که مجبور بودم مقابل دوربین محجبه حاضر شوم .

جنبش زنان ایران را در کجای جنبش سبز جایگاه می دهید؟

جنبش زنان ایران همانطور که در بالا توضیح دادم در خدمت جنبش سبز است ضمن انکه مرتب مطالبت خودش را از جنبش درخواست و به جنبش یاد اوری میکند. اگر جنبش را به مانند یک موجود زنده در نظر بگیرید جنبش زنان همون داده هایی را به جنبش تزریق میکند و هم بر روی برون دادهای جنبش تاثیر میگذارد . بخشی از هویت انرا می سازد و نیرو سازی میکند . در حاشیه قرار ندارد. اصل محسوب میشود ولی به حرکت سوخت و ارژی میدهد. در سایه جنبش سبز نیست . زیر مجموعه نیست بخشی از مجموعه است . در گفتمان سازی جنبش نقش دارد . و اصولا این نقش همه خرده جنبش ها از جمله جنبش زنان است

سکینه محمدی آشتیانی چه نقش و جایگاهی در دموکراسی خواهی ایرانیان داشته و دارد؟

سکینه یک فرد نیست که از ان دفاع میکنیم . بلکه با طرح سنگسار شدن یک انسان با هر جرمی که کرده باشد با یک مدل از مجازات غیر انسانی مخالفت میکنیم . بعضی دوستان میگفتنند با طرح مسئله سکینه توجه ما به دیگر مسائل کم میشود و بین سکینه و یک زندانی سیاسی مقایسه میکردند در حالی که سکینه نماد یک مجازات غیر عادلانه است که مصداق خشونت وحشیانه را دارد. سکینه و سکینه ها هر جرمی مرتکب شده باشند باید از دادرسی عادلانه برخوردار شوند و سنگسار نمیتواند برای هیچ انسانی مجازات باشد . سنگسار نشان دهنده قساوت افرادی است که فردی را زیر خاک کرده و بر او سنگ میزنند . مقابله ما با سنگسار میتواند نشان دهنده جامعه ایرانی و حتی غیر ایرانی با رفتارهای که مصداق شکنجه است باشد. واینکه نگاه ما به اصول حقوق بشر چگونه است . همه حرکت های کوچک میتواند زمینه ساز گردهمایی های بزرگ و اعتراضات بزرگ باشد. همه هسته های کوچک در زمان لازم شبکه عظیم انسانی برای تغییر یک ساختار تبعیض امیز را فراهم میکند . اصولا دموکراسی وقتی شکل میگیرد که نهادهای دموکراتیک تحت عنوانین مختلف شکل گرفته و درون ان رفتارهای دموکراتیک تمرین شده است

آیا در مورد فلسفه ی حجاب با خانم های محجبه صحبت می کنید و از آنها به تفکری دوباره درباره ی آن دعوت می کنید؟

نه هرگز این کار را نکرده ام . حجاب یک امر اختیاری است . مدل پوشش افراد مرد وزن به خودشان مربوط است . بخشی از حریم خصوصی انهاست . کنکاش در حریم خصوصی افراد موجب قضاوت در باره ادم ها میشود . ادمهای خوب و بد. گناه کارو بیگناه. مدرن و عقب افتاده .پاک و ناپاک . غفیف و گناهکار . هر فردی انگونه زندگی میکند که از ان لذت میبرد . در امریکا در باره حجاب هیچ فردی پرسش نمیشود . بنابراین خیر هرگز درباره مدل پوشش با خانمها صحبت نکرده ام . اما اگر زنی به واسطه پوشش تحت خشونت قرار بگیرد با روش های مختلف اقدام کرده ام

ابتدا از شما می‌خواهم شرح مختصری در مورد فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود در ایران و دلیل خروج از کشور بدهید. سوال بعدی من این است که از دید شما آیا اصلاحات و اصلاح‌طلبان به بن‌بست رسیده‌اند؟ در حقیقت با رواج چنین نظریه‌ای در بین افکار عمومی، آیا شما عملکرد خودتان را بدون نتیجه (از نظر اصلاح و تغییرات بهینه در حاکمیت) می‌دانید و ادامه آنرا مفید می‌دانید یا خیر؟ اگر جواب شما به این پرسش منفی است، با توجه به شرایط کنونی و پیش‌بینی شما از آینده، توصیه شما در مورد استرتژی مطلوب فعالین مدنی و سیاسی چیست؟ در پایان اینکه به نظر من با وجود تمامی پیشرفتها و شکل گرفتن نسلی جوان و خواهان تغییر، هنوز هم در حوزه زنان با تسلط تفکرات سنتی و متحجرانه مواجهیم. امروزه به عینه مشاهده می‌کنم که حتی مدرنترین و روشنفکرترین زنان، وقتی در برخی مسائل بین دوراهی سنت و تحول قرار می‌گیرند، از روی ناچاری و حتی به اختیار خودشان روشهای قدیمی و هنجارهای سنتی را انتخاب می‌کنند. می‌خواهم بپرسم راه‌حل پیشنهادی شما برای این تناقض در کوتاه‌مدت و بلندمدت چیست؟

من در ایران روزنامه نگار و فعال سیاسی بودم و بعدها ترجیح دادم در حوزه مطالبات زنان و حقوق بشر فعالیت کنم و مدتی هم در زندان انفرادی ۵۹ بودم . عضو شورای مرکزی ادوار تحکیم بودم و عضو سازمان ظرفیت سازی جامعه مدنی ایران و عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از مطبوعات و یک دوره عضو شورای مرکزی انجمن روزنامه نگاران زن و موسس و دبیر کل انجمن روزنامه نگاران جوان . همچنین موسس حزب زنان ایران که موفق به دریافت مجوز از وزارت کشور نشد . فعالیت مستمر با فعالان زن در ایران و عضو کمپین یک ملیون امضا

و فعالیت مستمر با کمپین و همچنین یکی از برگزار کنندگان تظاهرات ۲۲ خرداد که برای ان تفهیم اتهام و به زندان محکوم شدم .

و فعالیت های دیگر مانند نوشتن مقاله و سخنرانی و برگزاری و یا شرکت در نشستهای مختلف در سراسر کشور .

اما چرا از ایران خارج شدم . من برای یک دوره اموزشی به کشور ایرلند رفتم .سپس برای دیدن دخترو دامادم به امریکا امدم . قصد و بلیط برگشت به ایران را داشتم . به دلیل مشکلات خانوادگی نه سیاسی تصمیم گرفتم بمانم . البته به ۴ سال زندان در این فاصله محکوم شدم که یک سال ان تعزیزی است . قبل از ان هم به ۳ سال زندان تعزیری که به دلیل زن بودن تعلیق شده بود محکوم شده بودم . اما در باره اصلاحات پرسیدید

اصلاحات در سیستم فعلی ایران کاملا به انسداد رسیده است . دیگر نمی توان امیدی به اصلاح در نظام جمهوری اسلامی داشت . در ابن مسیر هم خود حکومت مقصر اصلی است که سیستم را مسدود کرده و امکان هیچ حرکت اصلاحی را نمیدهد و به شدت دچار توهم است .. اصلاح طلبان . حزب مشارکت و کلیه احزاب داخلی تا ملی مذهبی و نهضت ازادی همه تلاش خود را برای اصلاحات در جمهوری اسلامی انجام دادند . حتی بخشی از اپوزسیون خارج از کشور هم تلاش زیادی کرد اما قانون اساسی به اضافه قدرت طلبی اقایان حاکم اجازه اصلاحات را نه تنها نداد بلکه اصلاح طلبان را هم روانه زندان کردند و به مدافعان انقلاب اسلامی هم رحم نکرد. حاکمیت به هیچوجه حاضر به اعطای بخشی از قدرت به اصلاح طلبان نیست و این نکته ای است که اصلاح طلبان دیر دریافتند و به همین دلیل فرصت های طلایی زیادی را به امید لابی با قدرت حاکم و امید به گرفتن اندکی سهم برای حضور در قدرت از دست دادند.اصلاح طلبان به وعده ها گوش سپردند و فریب خوردند .و زمانی از این فریب اگاه شدند که چشم بند برچشم و دستبند بر دست داشتند . اصلاح طلبان حتی زمانی فکر کردند اگر دگر اندیشان را معامله کنند و در مقابل دستگیری انها یا عزل اقای منتظری سکوت کنند حکومت و اقای خامنه ایی به انها رحم خواهد کرد . ولی این خبالی عبث بود . سعی کردند تند روی و رفتارهای تند حکومت را به گردن دگر اندیشان بیاندازند اما اشتباه واقعی را افرادی انجام دادند که در زمانی که سرمایه اجتماعی فراهم بود برای اصلاحات از ان استفاده ننمودند و حمایت مردم را از دست دادند . بنابراین باید به تغییر ساختار فکر کرد . باید اصلاح طلبان تکلیف خود را با حکومت یک بار برای همیشه روشن کنند . و اگرنه اعتبار لازم برای حضور در قدرت در ساختاری دیگر را هم از دست خواهند داد.

اما بدون شک ما برای گذار به دموکراسی نیاز به یک اتحاد هستیم. ما می بایست منسجم شویم . داخل و خارج ضمن حفظ ارا و عقاید مختلف می بایست صرف نظر از اینکه ما چه کسی هستیم پیرامون این موضوع که چه میخواهیم منسجم شویم . باید گفتمان ساخت و پیرامون ان گفتمان انسجام ایجاد کرد . گفتمان موجود دموکراسی خواهیی است که از مسیر صندوق رای و حاکمیت صندوق رای با پای بندی به حقوق بشر می گذرد . نیروهای داخل و خارج میبایست با هر عقیده و اندیشه و مدهب و عقیده ایی پیرامون این گفتمان دور یکدیگر از طریق ساخت هسته های کوچک در شهرها و محلات و کشورها و گروههای اجتماعی اقدام کنند .

انسجام بدون استراتژی دوران گذار محقق نمی شود . تمام این هسته ها می تواند حول این گفتمان انسجام ایجاد کنند و یک شبکه اجتماعی تشکیل دهند . موسوی چنانچه بایستد میتواند این شبکه اجتماعی را هدایت کند واگرنه میبایست به فکر یک رهبری دسته جمعی و ایجاد مکانسیمی برای ان بود .

اما درباره تسلط سنت بر رفتارها و تصمیمات زنان ایران ولو روشنفکران سوال فرمودید

شما کاملا درست میگویید اما برای رفع این مشکل نیاز به ابزار است و اتفاقا این از ان دست مشکلاتی است که بعد از تغییر ساختار جمهوری اسلامی می بایست روی ان کار کرد.

تربیت و اموزش غلط بخشی از این مشکل است . امروز کانال های تربیتی و اموزش و کتاب های درسی و دانشگاهی و کلیه ابزارهای تبلیغی و رسانه ایی در دست حکومت است . قانون هم کاملا نا برابر و تبعیض امیز است و مرتب زنان و جامعه و مردان مورد بمباران فکری برای پذیرش یک مدل برای زندگی و پذیرش نقش های اجتماعی هستند. در چنین شرایطی از زنان جامعه چه انتظاری میرود. در جامعه ایی که مرتب زنان قضاوت میشوند . نجابت و رفتار و اخلاقشان مرتب مانیتور میشود و استقلال اقتصادی ندارند و اعتماد به نفسشان مرتب مورد هجوم قرار میگیرد طبیعی است که زنان اینگونه تربیت شوند .

توجه کنید برای دموکراسی سازی نیاز به نهاد های دموکراتیک است . بخشی از کار امروز است و بخشی از کار بعد از تغییرا ت ساختاری است زمانی که بتوان روی اموزش و رسانه و قانون کار جدی کرد.

پرسش من این است چرا برای کوشش گران جنبش سبز تبیعض قائل میشویم برای کسانی همه دنیا را دعوت به همدلی می کنیم و برای زندانیان کمنام و کسانی که از اصلاح طلبان نیستند هیچ کاری انجام نمی گیرد.

دوست عزیز من متوجه نشدم مخاطب شما چه کسی است و لی به هر حال جنبش سبز چنان پر قدرت و قوی در عرصه حاضر شد که بسیاری افراد فکر کردند میتوانند ان را مصادره کنند و یا ان را به نفع منافع خود تحلیل کنند . این وضیفه بدنه و حاملان جنبش است که درست مانیتور کند و درک درستی از جنبش و اهداف و نقش ها و مطالبات جنبش داشته و این مدل تفکرات را پرو بال ندهند . حتی بسیاری که نقشی در جنبش نداشتند جنبش را تقلیل میدهند تا بی نقشی انها معلون نشود . همان ابتدای جنبش سبز به محض انکه بیانیه های گروههای سیاسی درامد فعالان سبز فردی و جمعی یاد اوری کردند که به مطالبات زنان توجه کنید و ان را رصد کردند . هر فرد عضو جنبش می بایست مسولانه برخورد کنند .اگر در جنبش تبعیض هست یعنی ما درست برای رفع تبعیض فعالیت نکردیم . مقصر ما هستیم که فرصت ایجاد تبعیض را میدهیم

ببینید دوست عزیز ما عادت کرده ایم نقش قربانی را بگیریم و گناهان را به گردن دیگری بیاندازیم . این مشکل تاریخی وقتی حل میشود که ما بپذیریم خودمان مسول هستیم و نباید ظلم و تبعیض را بپذیریم مشکلات حل میشود

درباره زنان هم ما باید از نقش قربانی بیرون بیاییم و زیر بار ظلم نرویم . این ان زمان طلایی است که افرادی از این دست حساب کار خود را میکنند و در چارچوب حرکت میکنند

اما زندانیان هم اینگونه است . ما می توانیم از اصلاح طلبان انتظار بیشتری داشته باشیم یا انها را نقد کنیم یا پیشنهاد بدهیم اما به هر حال اول و اخر انها سیاست های حرکتی خودشان را حق دارند خودشان تعیین کنند .

ما می توانیم درباره روش حرکت خودمان تصمیم بگیریم که برای ما زندانی ترک و کرد و بهایی و هر اندیشه ایی فرق نکند و بتوانیم در اطلاع رسانی یا فردی شهروند خبرنگار باشیم و اطلاع رسانی کنیم. میبیایست به مدل شهروند خبرنگار برای اتصال اخبار به رسانه های بزرگتر روی اورد . هر خبری میتواند مهم باشد و امروز فیس بوک و بالاترین و وبلاگهها همه می تواند یک ستون خصوصی برای هر ایرانی باشد که خبرها را انتشار میدهند .

چرا از جنبش مسفقل زنان خبری نیست و زنان با وچود آنکه در میدان هستند صدای مستقلی ندارند؟

زنان هم مثل همه گروههای اجتماعی تحت فشار شدید هستند . فشار سیاسی و امنیتی شدید . با این وجود هنوز از هر روزنه ایی برای اینکه بگویند ما هستیم استفاده میکنند . اتفاقا صدای زنان همواره مستقل بوده است. مستقل از گروهها و لابی های سیاسی و یکی از رمزهای موفقیت انها هم همین نگته است که مستقل عمل میکنند و البته چتر امنیتی انها هم به همین دلیل کاهش مییابد . توجه کنید به دلیل این فشارها بسیاری از این زنان از ایران خارج شده اند و تلاش میکنند فعالیت ها را از خارج از ایران سازماندهی کنند. اما اطلاع رسانی فعالیتهای زنان همواره تحت الشعاع است . صدای امریکا برنامه زنان را به نیم ساعت در هفته کاهش داده که بهتر است همان را هم قطع کند . انقدر بر برنامه زنان فشار اوردند که برنامه و کل صدای امریکا به اینجا رسیده است که برنامه ها را کاهش داد و با کاهش محتوا مواجه باشند و بیشتر یک باند بر ان حاکم باشد تا یک مدیریت واحد متکی بر کار گروهی .

رسانه های دیگر هم اگر دولتی باشند تحت الشعاع سیاست های دولت های خود قرار دارند . و رسانه مستقل که هم حرفه ایی باشد هم اخلاق مطبوعاتی را رعایت کند و هم دور از منافع دیگر کشورها منافع کشور ما را در نظر بگیرد نداریم. بوش میرود اوباما میاید سیاست صدای امریکا چرخش ۱۸۰ درجه میکند و مردم و فعالان داخل ایران که رسانه و صدایی ندارند به همبن صدا اکتفا میکنند .

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
سبز لینک

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید