رفتن به محتوای اصلی

پاسخ به مقاله عناصر اساسی گفتمان تجزیه طلبانه آقای رضا پرچی زاده
07.05.2012 - 02:37

خشم ها را باید کشت....جوردیگرباید مرد!!!

مقاله شما را خواندم ولی متاسفانه چیزی را که باید مطرح می کردید٬مطرح ننموده اید و با تلاش بر بسط موضوعات عام منسوخ و بزرگنمایی استثنا های حاص به نوعی بیماری غرض ورزی دچار شوید که البته من اگر جای شما بودم و هم فکر با حضرتعالی حرکت میکردم سعی میکردم با نگارش دولبه نتیجه ای از مقال خود دریافت کنم و حداقل به مخاطب القا بنمایم که حقیر حق هستم.همانطور که در مقاله قبلی خودم بنام راسیسم ٬شعوبیه و قانون نیوتون اشاره کردم ایده خوارجی لا حکم الا لله و اینکه هیچ عقیده ای بالاتر از امر الهی نیست هنوز که هنوز است ثمره پروسه شعوبیسم دینامیک در بطن اجتماعی-سیاسی ایران می باشد ٬در هردو تفکر هستی وجود دارد که نباید مخالف آن بود یکی در آسمان و دیگری در تخت جمشید!

دستچینی و گزینشی نوشتن و عدم توانایی تحلیل کلی مسائل و واقعیات موجود در جامعه ایران بیماریست که درمانش با کرام الکاتبین می باشد.عدم تعریف واژه های تجزیه٬ملت٬فدرال و اتنیک همه و همه سبب پریشانی گفتار و عجله در قضاوت شریحی نویسندگان چشم نشور می باشد.تجزیه طلبی و یا به عبارتی صحیح تر که فقدان آن را در سطوح پوزیتیو نگارش شما ندیدم یک ایدلوژیست و البته بصورت دینامیک و تراوش از پایین به بالای هرم تعقلی جامعه٬و به بهانه وجود این نوع تفکر بر اساس یاسای نانوشته تک ملیتی نمیتوان حکم به ارتداد آن داد.عدم قبول حقوق آزادی فرهنگی و سیاسی یک ملت نمی گویم ٬یک فرد وظیفه هر انسان و سیستم مرکب از وی می باشد.انکار و حذف صورت مساله به جای حذف آن و اینکه آن را حل نکرده به له کردنش بپردازیم ٬همین وضعیتی را سبب میشود که خود توجیه گر آنید.هویت خواهی یک ساختار استقرایی می باشد برخلاف نظر شما که استنتاجی آنرا مانیتور میکنید.بعد از غلیان تک محوری و تک صدایی حاکمیتی از زمان رضا پهلوی تا کنون عکس العمل مقابل با این روش برخلاف آن ماری که شما گفته اید که زهر می افشاند دکتری بود که پادزهر بر پیکره این ساختار ملول زد.حرکات ۲۹ بهمن تبریز و ۸ سال جنگ ایران و عراق همیشه به عنوان پادزهری برای این جسم بوده است.مساله این است آنکس که به ما سیاه میگوید خود سفید نیست!نمیخواهم باز مسائل تاریخی را مطرح و دوباره در مقالات تسلسلات وار بنگارم زیرا من برای هر ملتی که خودرا ملت میخواند احترام قائل هستم خواه مجوس باشد و یا ثمود!من برای هر ملتی حق تعیین مقدرات خود را قائل هستم زیرا وقوف بر تشکیل اولین کشورفدرال در این منطقه بنام ایلام را دارم.زیرا میدانم بیش از ۵۱ درصد مردم جهان زیر سایه فدرالیسم زندگی می کنند.زیرا جدایی طلبی و یا وحدت طلبی را نیز دوو اندیشه میدانم که اعتقاد به یکی و یا هیچ٬ نه اجازه اهانت و خائن نامیدن به ما میدهد و نه اجازه میدهد آنچه را که میدانیم از ترس عمومی فاش نکنیم.

پدیده فاشیستی و پانی چیزی نیست که صرف ابزاری جهت سرکوب آرمانهای فکری یک مردم بشود.ما میدانیم که این اپیدمی در ساختارهای هر ملت و جامعه ای وجود دارد و هیچ ملتی نمی تواند ادعا کند که من کاملا پاک هستم و یک دست  و آویزان عدالت اجتماعی متقابل و دوسویه!بهتر بود بجای حالت تهاجمی حداقل شعار اومانیستی میدادید تا بلکه مقبول بیفتد.

رفتارهای راسیستی سبب بروز عکس العملهای تدافعی ملی میشوند٬حال انرا هرچه میخواهید بنامید پان و مان و.....ولی مساله پان و نژادپرستی زمانی هویدا میشود که ابزار قدرت در دست نیروی قاهره وجودداشته باشد که به عنوان نمونه ابزار قدرت در دستان عزیزان فارس چنان خفقان ایجاد کرده است که هیچ زمان باقرخان ها و ستارخان ها و پیشه وری ها که ترک بودند اینگونه ملیت ترک خودرا به عنوان پیش نیاز مخالف حرکت انسان محور قرارنداده اند.همیشه همانطور که دربالا گفتم قیامهای آذربایجان ضامن حکومتی بوده است ولی چه طور شدکه مردم به سوی هویت طلبی و جدایی خواهی سوق پیدا کردند!؟آیا تضعییق بیش از اندازه حکومت ها و یا اینکه سیستم منحط خودبرتر بینی بر مبنای ایرانی گری صرف سبب این شد؟آیا تفخیر اجباری به کوروش و داریوش و دیگران یا محکوم کردن اجر به مفاخر ملیتهای واقع در ایران سبب این شد!چه سیستمی سسب شد که برخی از فارسها نیز به نوعی از این همه خودپسند گری و خودبینی به جان آمده و شیفته دول غربی و آمریکا شوند و شما تعجب کنید که چرا در بازی تراختور یکی پرچم آذربایجان و ترکیه را به رو یسینه و یا پیراهنش حک کرده است!حال آنکه پرچم سایر ملل جرم نیست ولی پرچم دو کشور اسلامی جرم است...آری بگویید صفصطه میکنیم ٬در مقابل هذیانات شما باید نیز این گونه جواب داد٬زیرا نیوتن این را میدانست که در مقابل چنین سیاستی باید فیزیک نیز وارد میدان شود و قانونی به اجرای عملیات باز پس خوردی خود بشتابد.

در مورد مقاله آقای واحد قره باغی باید خودشان پاسخ گو باشند ولی انچه که من از نوشته شما دریافتم شما اصلا مقاله را نخوانده و فقط برحسب تیتر وی قضاوت انهم آن چنان سطحی و غیر واقعی پرداخته اید که انسان را به یاد باز کودکان با عکسهای فوتبالی آدامسهای آیدین می اندازد که بدون خواندن روی آن فقط و فقط با زدن دست بر روی عکس سعی در برد پوچالی ای دارند که حاصلش جز یک کاغذ اسانس دار نیست!نمی دانم این ترس شما از چه چیزیست!آیا حقانیت ادعای خودرا قبول ندارید!پس چرا این همه از واژه فدرالیسم و ملت و زبان مادری می ترسید!چرا این تکاپو در شماها باصطلاح روشن بینان جامعه اقلیت افتاده است که آقایان گنجی و نوری علا و افشاری همه و همه بدنبال حل مساله فدرالیسم هستند!آیا خبریست!تا دیروز که ما هرچه داد میزدیم حتی از گفتن نام آذربایجان در سایتهای باصطلاح انسان محور خودداری می کنند!اکنون بنام آذربایجان تیشه بر ریشه اش میزنند!شماها تجزیه طلب هستید زیرا خود را از همه جامعه ملل غیر خود جدا کرده اید و میگویید ایران یعنی ما!و اگرهم سایتی می آید و می نگارد که آذربایجان جنوبی طبق همان سیاست نیوتنی می باشد که وقتی آقایان دم از ایران شمالی میزنند و نام آذربایجان را با تقسیمات داخلی غیر ضروری در جنوب و با ادعاهای پوشالی بر شمال ارس حذف می کنند ملتی که ابزار قدرت و رسانه و اقتصاد در دست ندارد چه کند!مبارزه اش جز نافرمانی کلامی نیست!آيا این را هم بر نمی تابید!اگر شمال رود ارس نیز برای شماست٬آنوقت باید مغولها و تاتارها و ازبک ها و حتی مقدونیه ها و اعراب ادعا کنند سرزمینی که شما آنجا ساکنید برای آنهاست و عربستان شمالی و مغولستان غربی و ازبکستان جنوبی نامند!دست برداشتن از چنین خزعبلات هخایی یک شبه اتفاق نمی افتد چون ریشه بر پایه های اجتماعی این سرزمین دارد.!ضعف حضرتعالی در انتخاب مقاله می باشد با همه احترامی که به جناب قاراباغلی دارم لازم بذکر است مقاله ایشان یک نوشته کوتاه است نه مقاله و البته دفاع ناصحیح عاملی برای هجوم بی قید و شرط دشمن است ٬ سخن من از عدم انتخاب مقاله آقای قاراباغی به معنای این نیست که وی درست سخن نگفته است بلکه به حقیقت دردل یک جوان آذربایجانی را در تبعیض حقوق خود بر زبان آورده است ولیکن چرا آقای پرچی زاده این مقاله را انتخاب کرده است ٬جای سئوال است!چرا با وجود مقالاتی تندتر ازاین وی به انتخاب این مقاله دست زده است!سیاست تخریبی آقای پرچی زاده علیه سازمان آداپ یعنی انجمن دفاع از حقوق زندانیان آذربایجان جنوبی کاملا مشهود است.

آقای پرچی زاده تک تک کلمات متشکله این انجمن را مورد هجوم قرا میدهد:

۱-دفاع از حقوق:به نظر پرچی زاده جدایی خواهان حقوقی ندارند!

۲-زندانیان:به نظر وی زندانیان جدایی طلب و مبارزی چون سعید متین پور خائن هستند و باید اعدام شوند(احساس حقیر از متن وی)!!!!!

۳-آذربایجان:جایگاهی در فرهنگ ایرانی ندارد و واژه ایران را حتما باید مورد استفاده قرار میدادند.

۴-جنوبی:بهتر بود به نظر آقای پرچی زاده که رژیم جمهوری آذربایجان را ایران شمالی نامیده است ما نیز آذربایجان جنوبی را ایران جنوبی بنامیم زیرا هیچ شمالی بدون جنوب معنایی ندارد!

هجوم شما به خانم زمانی بسیار بی معناست و شاید بنده حقیر کسی بوده ام که بیشترین انتقادات را به سازمان نامبرده داشته ام ٬اما باید کج نشت و راست سخن گفت٬سازمان آداپ سالیان سال می باشد که در بایکوت خبری رسانه های فارسی زبان قراردارد و هراز چندگاهی که این رسانه ها بویژه صدای آمریکا که در انحصار فارس زبان هاست(تقریبا بیشاز ۱۰۰ کارمند فارس زبان در بخش فارسی-۳ کارمند در بخش ترکی آذربایجانی!!) و بی بی سی مجال گفتمان داده اند آنها نیز با ادبیات صحیح و به دور از هرگونه هجمه به بیان حقوق زندانیان سیاسی آذربایجانی کرده اند.بیان برخی مطالب مانند سنت های شرم آور در میان آرییا ییها توسط آقای قره باغی اگر مستند و غلط است شما نیز باید با استدلال به بیان مخالفت در فضای دموکراتیک بپردازید و نه اینکه صرف بیان عقاید وی خواه غلط یا درست تمامی بار تحلیل و جستجو را به دوش خواننده بیاندازید٬آنوقت وظیفه یک محقق و نویسنده چه میشود!صرفا من نوشته شما را یک خبر قلمداد می کنم که در ادبیات ژورنالیستی نمی توان به ان مقاله گفت زیرا بار تحلیلی ندارد!

خائن نامیدن یک فرد یا گروه در حیطه بنده نیست ٬در بالا نیز ذکر کرده ام و اگر گروهی وی(پیمان پاکمهر) را خائن نامیده است باید خود پاسخ گویی دلیلش با مدارک باشد٬بحث کردن روی نفر و شخص کار ناصحیحی می باشد که درمان ندارد زیرا در فضای تحلیلی جامعه سیاسی و مللی ایران پخش شده است و باید به جای ان عقاید مورد کنکاش و نشخوار و تجزیه و تحلیل قرار گیرد تا مخالفت بر روش شخص و ویژگیهای خاص وی!همانطور که حضرتعالی اتهام منسوخ حکومت به سعید متین پور را با غرض و سیاست ضد حقوق بشری خود مانیتور کرده و وی را جاسوس ترکیه می نامید٬پارادوکسی که خود دچار ان هستید زیرا از یک سو پاک مهر را تا عرش بالا می برید و از سوی دیگر متین پور بی گناه را تا اسفل السافلین و از خود نمی پرسید که چرا اعضای انجمن آداپ چرا دوست و همکار قدیمی خود متین پور را تنها نگذاشته ولی دوستان باصطلاح آذری گوی ما یار خود پیمان پاکمهر را تنها گذاشته اند!از خود نمی پرسید که چرا صدها تجمع و نامه و مجله در حمایت از متین پور در آذربایجان انجام و چاپ میشود ولی برای آقای پاک مهر اینگونه نیست!آیا این حاکی از اقبال عامه به عقاید متین پور نیست!آیا این نشانگر این نیست که بر خلاف ما دید شما ایدئولوژیستیت!

بر اساس کدام مدارک تاریخی ذکر میکنید که با اثبات و مدرک و سند ترکان اشغالگر سرزمین ایران بوده اند!آیا هیچ اطلاعی از اقوام قبل از آریاییها داشته اید!آیا تمدنهای سومر و لولبی و هیتی و اورارتوری قبل ار آرییا ها وجود خارجی نداشته اند و مدنیت جهان از پاسارگاد شروع شده است٬برای اثبات این حرف به کتاب ۱۹۱۵ حقیر بخش اول و ذیل وجه تسمیه آذربایجان و سومر مراجعه کنید٬زیرا نمی خواهم با بحث های مکرر تاریخی از فردوسی و این مقفع و شعوبیه و یکسان سازی قومی و پوریم سخن به میان آورده و از بحث خارج شوم.در ضمن برای محکوم کردن سایتها در مورد استفاده از کلمه ممالک محروسه اگر تاریخ را آنهم از محققین خود شما بخوانیم متوجه میشوم که این واژه گفته شده شما قبل از رضا پهلوی وجود خارجی نداشته است و اگر هم بوده است از زابل تا کابل بوده است حال شما آن را از تبریزتا بابلش می خوانید.!برای فهم واژه ملت نیز به جای مطالعه یک مورد آنهم جلنر به مطالعه نطریات گروسیوس و مونتسکیو نیز بپردازید تا مفهوم ملت رابیابید و به اعراب داخل ایران بطور غلط قوم وبه اعراب خارج از آن ملت نگویید!مصاحبه دکتر کاتوزیان با نشریه واشنگتن پریزیم را نیز اگر مطالعه کنید اندکی منصفانه تر خواهید نوشت.

چه عجیب و افسوسناک برای توجیه سرکوب زبانهای ملل در ایران مثال سرکوب زبان سرخپوستی را در آمریکا می آورید و به جای مطلق انگاری حق آزادی انتخاب و زبان و زندگی با صفصطه گویی توجیهی برای سرکوب و ضایع کردن حقوق ملتها یافته اید و پان وار و با دستپاچگی مفتخرانه آنرا برای عینیت بخشیدن به این ضد آزادی گری ذکر می نمایید.آنقدر افسوس بر خود میخورم که باید به خواست یکی از دوستان به شما جواب دهم زیرا با ذکر سخنان سخیفی که در نوشته شماست بنده نیز مجبور میشوم از دید شما به این مسائل بنگرم و جوابهایی را که در مقابل یک کودک ۱۶ ساله با آویز فروهر را دارم به شما بگویم٬نمادگرگ و خونریزی را تعمیم به خونخواری و خشونت میکنید.اصلا گرگ خاکستری افسانه ایست کهن در ترکان که نه آنطور که شما فکر می کنید مقدس است و نه انگونه مذموم زیرا اعتقاد به یک افسانه نمی تواند ملاک ترک بودن یا نبودن کسی باشد و برخی میتوانند با تکیه بر سمبلهای فرهنگی خود انرا انتخاب کنند یا نکنند و عدم قبول و یا قبول آن دشمنی یا دوستی با ملی گرایی آذربایجان نیست.من الان خودم را به جای یک کودک ۱۴ ساله گذاشته و پاسخ میدهم که اگر گرگ نماد خونریزیست انوقت یاد نماد الاغ کشور اسپانیا و یا گربه ایران و اژدهای چین را چه نامید٬افسوس بر شما که با نمادها یک ملت را می سنجید.گرگ حیوان مقدس در ادبیات ترکی باستان بوده است و اگر امروز به عنوان یکی از نمادهای ملی گراییست انهم به علت استفاده از ان در نشانهای ملی گرایی سایر ممالک ترک می باشد  و همانند عقاب سلجوقی و شیر افشاری نمادی برای نشان دادن حرمت و قرابت صفات در دوران جنگهای مللی میانه  و اولیه(گوگ تورکها) بوده است که جهت تقویت روحیه و ترویج معیارهای مبارزه استفاده می شده است.استفاده از لفظ پان را من زیبنده مقالات نمی بینم و اینکه تمامی فعالان را با جرم خودساخته پان محکوک کنید زیبنده انسان بودن نیست چه برسد به روشنفکربودن!مساله دریاچه اورمیه مساله ایست که مشاهده کردیم که در قیام مردم آذربایجان هیچ گونه حمایت مطرحی از آنها نشد و حتی بقول بچه های محل جیک کسی درنیامد البته برخی دوستان انساندوست و حق طلب فارس زبان بودند که با جان و دل به نشر اخبار مربوطه پرداختند که جای خود دارد.اما چرا آذربایجانیها به خلیج فارس مغترض نیستند این است که اگر سری به آذربایجان بزنید مشاهده میکنید که هزاران شهروروستا دچار تغییر اسمی از ترکی به فارسی شده اند٬هزاران اسم ترکی برای کودکان ممنوع یا تغییر یافته است و این سبب میشود واکنش انها به مساله خلیج فارس و یا عربی بی تفاوتی باشد برخلاف نظر شما که مدافع تغییر هستند که البته برخی نیز حامی این حرکت هستند.بسیار زیباست که اگر فعالین ترک و کرد و عرب را پان می نامید حداقل از این پیشوند برای قارسها نیز استفاده میکردید تا عدالت رعایت میشد.مساله اکراد و ترکان در ایران به علت نزدیکی حدود ارضی مساله ایست که از دیرباز بوده است و برای حل ان نیز باید اندیشه ای به میدان آید که متاسفانه حکومت با ترغیب اکراد برای مهاجرت به مناطق ترک نشین سعی در ایجاد تداخل و از بین بردن مشروعیت ارضی آذربایجان دارد و اگر یک آذربایجانی از حق تعیین سرنوشت برای خود دفاع میکند این شامل تمامی ملل داخل ایران می باشد که حتی شما فارسها نیز دارای این حق هستسد و حق اسقاط شدنی نیست.وجود ترکان در ساختار حکومت نشانگر عطف نژادی نیست بلکه نماینگر عطف مذهبی و شعوبیست که بر لحاظ مذهب برخی از ترکان با این فاکتور وارد عرصه سیاسی بعد از انقلاب شده اند زیرا پس از انقلاب علاوه بر فاکتور فارسی گری معیار قویتری بنام شیعی گری رونمایی شدکه ترکان نیز از بد حادثه از لحاظ قیدیات مذهبی بسیار قوی هستند لذا در ساختارهای حکومتی جریان پیدا کردند آنهم استاتیک و نه دینامیک!همانطور که مشاهد ه میکنیم ترکان وارد حکومت چنان آسیمیله شده که هیچ وابستگی به آذربایجان و ملیت خود ندارند و این سیاستی بود که حکومت با استفاده از این فاکتور نفرات مقتدر سیاسی را اجیر خود کرد تا از قیدیات ناسیونالیستی ملی خود جپاشوند و به نوعی جدایی خواهی فکری را ایجاد کرد٬همانطور که مشاهده میکنیم که اکراد و اعراب و بلوچها نیز به علت مذهبی از معیارهای لازم برای پستهای حکومتی برخوردار نیستند و اگر بلوچی یا ترکی و یا کردی وارد سیستم شده است خروجی این تابع چیزی جز یک فرد آسیمیله نبوده است٬ که واکنشش به جریان ملی خود حتی بدتر از فارسها بوده است.در تعریف ملت وحدت کلامی وجوندارد اما وحدت موضوعی موجود است و آن این است که منافع مشترک٬جغرافیا٬فرهنگ و زبان مشترک که حال با این پیش فرضها شما خود ملت خودرا تعریف کنید و سعی کنید نه از لحاظ سیاسی که ساختار و سیستم و مرزهای سیاسی را در نظر می گیرد بلکه از لحاظ عینی تعریف کنید همانطور که سعید حجاریان در مصاحبه با روژه هلات می گوید کردان عراق جز ملت ایرانند یک آذربایجانی هم میتواند بگوید ترکان ایران جز ملت آذربایجانند!

لذا در انتهای سخن حضرتعالی را به دیالوگ صحیح با ملیتها برای آشنایی بیشتر نظرات متقابل و مراجعه به تعاریفات صحیح و نه همانند متدولوژیست ها انتزاعی دعوت میکنم .همیشه براین قرار بودم که پیداکردن درمان بهتر ازمسکنیست که سالیان سال در راستای نادیده گرفتن حقو ملیتهاست حال اگر عده ای بسیار اندک دفاع نادرست از نظریات متقابل بنمایند هرچند که اومانیستی برخوردکردن اتوپیاییست که آرزوی ماست اما امیدوارم شعرپایانی شما که همان شعر نامه هاشمی به رهبرایران است سبب منزوی شدن شما به علت اشتباهات گذشته باشد.آرزو میکنم محیط دموکراتیکی فراهم شود که بدور از تنگ نظری مساله مهم کثیرالملل بودن را پذیرفته و با تکرار مکررات تاریخی واقعیت حال انها را درنیابیم.....خشمتان را بکشید و جور دیگر بمیرید تا تولدی دوباره آبیار آرزوهای به یغما رفته چندین هزارساله خفه شده توسط تک صدایی راسیستی باشد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.