بهمن
25.01.2022 - 23:38
سروده منوچهر برومندم ب سهاماه بهمن شد و می گرید باغهق هق ابر و هیاهوی کلاغشاخِ عریانِ درختان گستاخهر دم از بادِ دمان شاخ به شاخباد اندر تنِ بی رختِ درختمی چمد تا به بَرَش پوشد رختتُندر از دستِ بد آیند عیانتابد آن آتشِ سوزنده دمانهمه سو باز نشیمنگه زاغبوم با زاغ سیه پوش ایاغرهروان خیس و خمان و لرزانمی وزد تندر و توفان ارزانآن طرف دور تَرَک کنجِ اتاقمی دمد گرمی از آن گِرد اجاقصرصر و صولتِ سرمایِ زمانباغبان هیچ نیازارد از آنتندر و بیمِ سیه روزیِ سختباغبان خواب و خیالش زآن تختباکِ او نیست زِ دمسردیِ باغآتشِ سرخ دَمَد شعله ی داغ۵ / ۱۱/ ۱۴۰۰
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
بهمن