رفتن به محتوای اصلی

رؤیایِ نان

رؤیایِ نان

 

 

رؤیای نان

 

خاکسترِ سردِ یأس، پوشانده همه هستی

هستی که به حبس آرَند تفسیرِ همه پستی

مَستَند ستمکاران از باده ی باد آنسان

کاندیشه نیاید هیچ از تلخیِ هر پایان

عفریتِ فریب آمد بر مسندِ غوغا شد

فقرست لباسِ ما سرمایه چو سرما شد

ما خیلِ تهی دستان از چشمِ جهان دوریم

آیینه ی بی تصویر شکلِ شبِ بی نوریم

در دستِ پریشِ خویش نان دیده به رؤیایی

رؤیایِ پریشان را تعبیر بُوَد جایی؟

ای باغ که گریانی بر مرگِ گُلِ مهتاب

غرقِ غم وُ اندوهان دنیاست همین گرداب!

یخ بسته دلِ انسان پژمرده مگر پژواک

میزانِ زمان ظلم ست خون ست خیالِ خاک

گیرم که جهان گیرد این جهلِ جنون افزا

بر لوحِ هوا نامش بنوشته وُ خود پیدا

اندیشه ز کف مگذار کاندیشه سلاحِ کار

صیقل چو زَنَد جان را خورشید شود گفتار

نادانیِ ما «گرگ» ست در سینه درون پنهان

«نادان» چو بخوانی خوب؛ از هر طرفی یکسان

2012 / 10 / 3

http://rezabishetab.blogfa.com‍

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید