رفتن به محتوای اصلی

این نوشته در حقیقت بخش اول یک مقاله سه بخشی است. در این مقاله سه بخشی به شیوه سیستماتیک مبانی روانی گیتی‌گرایی ایرانی، رنسانس جسم، عشق و خرد در حال وقوع ایرانی و خطوط عمده هویت فردی و گیتی‌گرایی «عارف زمینی» و مبانی هویت مدرن ایرانی به نام «هویت مدرن و رنگارنگ» ایرانی تشریح می‌شوند
علت روانی اصلی شکست پروژه مدرنیت ایرانیان در ناتوانی از دست‌یابی به فاصله تثلیثی و نقادانه با سنت و مدرنیت نهفته است.
روانشناسی اجتماعی که اکثريت قاطع مردم ايران آنرا بازتاب می دهند؛ مخالفت با "رهبری فقاهتی" در کشور است. اين روانشناسی اجتماعی بيان نازل سکولاريسم است و از اينجا می توان به اين نتيجه رسيد که انتخاب آزاد مردم ايران؛ سکولاريسم- جدا خواستن دين از دولت- است.
برخی از دوستان هنوز متوجه نيستند که احزاب و شخصييت های سياسی بايد خود را موضوع انتخاب مردم بشناسند و نه چيز ديگر! اين قبيل دوستان سياستگزاری را اين می فهمند که بايد به مردم رهنمود بدهند، تعيين طريق بکنند
دلخوش
کردگان به آرامگاه کوروش کبیر، آیا فرصت خواهند یافت پیش از آن که آدم
خواران آنها را ببلعند به زیارت مرقد او نایل شوند؟
دستگاه مافیائی حاکمیت علی
اف در آذربایجان شمالی با ۸ ملیون جمعیت، البته که آمادة بلعیدن ۲۰ ملیون آذربایجانی ایرانی و سرزمین آذربایجان ایران است؛ اما، با کدام متد جراحی نوین خواهیم توانست مرزهای آذربایجان ایران را از کردها، فارس
ها و شمالیها جدا کنیم بی این که فاجعة پاکسازی قومی در راه باشد.
مسئله دیگری که هم در ترانه "ما مرد نیستیم" و هم در ترانه "ما آخر خطیم" به چشم میخورد و علی همتی در وبلاگش به آن اشاره کرده است، طرز تفکر ناسیونالیستی نهفته در آنهاست: در "ما مرد نیستیم" آمده است: "رستم اگه بود، میگفت جدم عرب بود/ خزر مال روسها، خلیج، خلیج عرب بود". در "ما آخر خطیم" خطاب به حاجی گفته میشود: "واسه ت پیتزا سوسمار باید سرو بشه/ در اصل کله پاچه ملخ صبحونته". لازم به گفتن نیست که این بیانات نه تنها حاکی از دید ناسیونالیستی ترانه سراست، بلکه نشانه ای ست از عرب ستیزی او.
از انجا که در جریان انقلاب متاسفانه کمونیستها ؛ ملی ها و دیگر روشنفکران غیر مذهبی به دلیل دشمنی با" شاه " بدنبال انقلاب اسلامی خمینی افتادند ودر این مسیر توجه ای به خطر حکومت دینی نکردند ازاین رو این نگرش انحرافی دنباله روانه موجب بروز دو دیدگاه افراطی در جنبش سیاسی ایران؛ یکی در بین بخشی از سطنت طلبان که آشکارا همه را به تاریخ قبل از اسلام و به دین زرتشت فرا می خوانند و هویت "خالص ایرانی " را تبلیغ می کنند.
امروز به حساب ليلی و هادی و من چهل و چهارمين روز، به‌حساب گزارشگران بدون مرز چهل و سومين روز و به‌حساب صالح نيکبخت وکيلتان چهلمين روز اعتصاب غذای شما و هشتمين روز اعتصاب غذای من در انتظار پايان اعتصاب غذای شما بود. می‌دانم که ديروز با عزيزانتان ديدار داشتيد. حاج‌خانم و عرفان و هيرو و .... شما را با روح بزرگتان و جسم نحيف‌تر از هميشه ديده‌اند ولی. ديدار چندان از نزديک نبود و تمام مراحل آن توسط ماموران زندان اطلاعات زندان سنندج فيلم‌برداری شد تا هيچ پيامی خصوصی ميان شما رد و بدل نشود
جنبشهای اجتماعی سیاسی ست، و رواج ناامیدی بزرگترین سد در راه فعالیت آنان. از طرفی از اینکه جوامع بشری دائما در حال رشد هستند، نمیتوان این نتیجه را گرفت که پس همه چیز دارد به خوبی پیش میرود و دیگر نیازی به مداخله من و ما نیست. هیچ پیشرفتی بدون تلاش و مبارزه مردم انجام نمی پذیرد. از طرف دیگر منظور این نیست که سیاهی ها و زشتی های دنیای امروزی را بر ملا نکنیم، که بدون آگاهی نسبت به سیاهی های موجود، مبارزه ای در کار نخواهد بود.
رو در رویی و ایجاد تنش در خاورمیانه با جنگ ایدئولوژیک دینی و روانی و با مقاومت بیجای سیستم پسا مدرن دینی و خلیفه گری ولایت فقیه با جهان پیشرفته، که باعث واماندگی از کاروان و منزوی کردن کشور ایران در خانوادهء جهانی، و آیندهء آنرا هم با سرنوشتی نامعلوم بدون پرسپکتیو و نگران کنندهء جدی گرفتار کرده است، نمونه ای روشن از این تئوری هست.
آن چه را من شووینیسم پارسی می
نامم دیگران ناسیونالیسم عظمت
طلب ایرانی می
نامند و این دو نام هریک بخش
هائی از واقعیت را نشان می
دهند. از آنجا که غیرفارس
هائی هم هستند (کرد، ترک و….) که دارای اینگونه از گرایش رادیکال
اند، پس می
توان از ناسیونالیسم عظمت
طلب ایرانی سخن گفت. اما، مسئله این است که محور این گونه از ناسیونالیسم گرایش به تک
زبانی و تک
فرهنگی کردن مردم ایران است و در این راه تا آنجا پیش می
رود که ......
امروز چهلمين روز اعتصاب غذای شما و چهارمين روز اعتصاب غذای من با آرزوی هرلحظه‌شنيدن خبر پايان اعتصاب غذای شماست. از حال و اوضاع شما خبر دقيقی نداريم. چند روزی است که وکيلان و بستگانتان ديداری با شما نداشته‌اند و هيچکس جز زندانبانان و اربابانشان از وضع سلامتی شما در اين روزهای بحرانی اطلاع ندارد.
از حاج خانم که با وجود بيماری قلبی، پس از رفتن تو به زندان نان‌آور خانواده شده است، تنها از طريق نوشته‌ی سامان و صحبت‌ها و نوشته‌های ليلی خبر دارم.