رفتن به محتوای اصلی

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: ناشناس

من یک موضوع رو از کامنت‌های مخالفین درک نکردم.اینکه سایت آذری‌ها مطابق اندیشه آنها نیست پس الزاماً توسط وزارت اطلاعات و نهاد‌های امنیتی اداره میشه!!!این اندیشه صد در صدی که همه آذری‌ها مثل ما فکر میکنند براستی چه معنأیی میدهد خوب است کسانی‌ که این تهمت ناروا رو وارد می‌کنند دلیل و سند خود رو هم ارائه بدهند وگرنه با همین منطق میشود خود آنها رو هم حقوق بگیر و روز مزدان سرویس اطلاعاتی‌ باکو و ترکیه نامید(الله و اعلم)

نوشته شده توسط: ناشناس

با این استدلالات بسیار علمی شما !! هوش از کف من برفت !! نوشته اید که ضعف دولتهای مرکزی باعث اطلاق نام عربستان بر منطقه ای که امروزه خوزستان نامیده میشود شده است !؟ اولا که همه میدانیم دولتهای صفویه وافشاریه از قدرتمندترین حکومتهای ایرانی بوده اند پس شاه عباس صفوی ملقب به کبیر که قدرت شکست امپراطوریهایی مثل پرتغال وعثمانی را داشته بخاطر ضعف وترس از سلسله مشعشیان نام عربستان را برآن اطلاق میکرد ؟؟!! وحتی جهانگردان اروپایی وحتی ایرانی هم بخاطرترسشان بوده که در نقشه ها و سفرنامه هایشان نام عربستان را آورده اند ؟؟ وسطح دانش شخص را بخاطر اینکه گفته است اشعار منتسب به فردوسی پایین میشمارید ؟؟ ( فکرکنم باید میگفتم اشعاری که از خودفردوسی شنیده ایم ) در آخر هم به همان نقطه کلیشه ای وتکراری که برای تخریب مخالف بکار میآورد رو آورده اید : تجزیه طلب و جدایی طلب و غیره ...... جالب بود دوست من

نوشته شده توسط: ناشناس

به مسئولین سایت ایران گلوبال, در نظر شما مسموم کردن جو چیست؟ سید جواد طباطبائی ... در مصاحبه برنامه ریزی شده اخیرش از سر تا پا به شعور و ارزش های آزربایجان ترک تو هین کرده است و همکار پان فارس دو آتشه شما اقبال اقبالی آن را با ذوق شوق منتشر کرده است, آیا این صد بار بد تر از مسموم کردن جو نیست؟ آالیار هم که در ضد ترک بودن هیچ کم و کاستی از اقبال اقبالی ندارد, از انتشار چنین مطلبی پشتیبانی میکند.

نوشته شده توسط: ناشناس

آینده از آن دمکراسی و حقوق بشر و سکولاریسم است و نه ایدئولوزی ها...ایدئولوزی کمونیستی و اسلام سیاسی که مییلیونها تن را در ایران و عراق و لبنان وافغانستان وشوروی و کامبوج و جاهای دیگر بکشتن داده اند.ا مثلا کمونیستها از احزاب توده واکثریت و.....مدتها باعث تقویت خمینی جانی و آدم کش شدند زیرا دلیل میآوردند که خمینی ضد امپریالیسم است و باید از خمینی پشتیبانی کرد.از این استدلال کمونیستها فقط دیکتاتوران و مرتجعان داخلی و خارجی استفاده کردند.کشتارهای شصت و شصت وهفت وهمکاری وبه به وچهچه کمونیستهای وطنی در تاریخ مبارزات مردم با دیکتاتوری آخوندی ثبت است.خمینی با ریگان ساخته بود که کارتر رئیس جمهور نشود کمونیستهای احزاب توده واکثریت و....هم برای آنان هلهله میکردند و ریگان و خمینی و تاچر هم مشغول قلع و قمع کارگران و چپها و نیروهای انقلابی در تمام دنیا شدند

نوشته شده توسط: ناشناس

با احترام و سلام به هوطنان اذری
عمده کسانی که در بالا اظهار نظر کرده اند به اصل اندیشه و موضوعی که اقای طباطبایی مطرح کرده نپرداختند و نتوانستند با دلیل و مدرک انها را رد کنند . اقای طباطبایی می گوید اذری ترک نبیست فقط زبان شان ترکی شده است . خب این حرف درستی است . اذری ها از نژاد ایرانی اند و تا زمان شمس تبریزی و یا قبل از هجوم اقوام ترک زرد پوست زبانشان اذری بوده که از ریشه زبان های پهلوی می باشد . ترکان زرد پوست زبانشان را به مردم اذری ایران تحمیل کردن ؛ اما چون اقلیت بودند خود در مردم بومی حل شدند . به همین دلیل است که هموطنان اذری اکنون قیافه شان شبیه ترکان زرد پوست نیست
بلکه به مردم سایر مناطق ایران بسیار شبیه اند . تنیدگی نژادی و ژنتیکی مردمان ایران ان چنان شدید است که می توان گفت در خانوده های ایرانی غیر اذری ؛ خانواده ای پیدا نمی شود که یک زن و یا مرد اذری در ان نباشد .

حالا چگونه می توان گفت به اصطلاح فارس ها شوونیست هستند . اگر شوونسیت باشند که این همه اختلاط سببی بین انها و اذری ها که رخ نمی داد ! در جنبه رسمی رهبرشان خامنه ای نمی شد و در حنبه غیر رسمی اقای موسوی .
هنوز هم باقیمانده زبان اصلی مردم اذربایحان در پاره ای روستاهای این استان حضور دارد و با ان تکلم می کنند . یعنی زبان تاتی و یا تالشی که این زبان ها هم از ریشه ایرانی زبان پهلوی اند . به هوطنان اذری که دنبال هویت حقیقی خود هستند پیشنهاد می کنم که بجای تعصب به زبان بیگانه نژاد زرد پوست یعنی زبان ترکی به زبان اصلی خود که همان اذری باشد و یا فارسی که ناشی از تکامل و یا انتخاب تاریخی مردم ایران است تعصب نشان دهند . شما جنبش بازگشت به هویت زبانی خود یعنی زبان اذری ایرانی را برافرازید . رشته ای تاریخی ما اذری ها ؛ خراسانی ها , کردها ؛ کرمانی ها و .... به هم پیوند می دهد که ان هم هویت ایرانی ما است . ما هر چه قدر گسترده تر به لحاظ جغرافیایی و همبسته تر به لحاظ ایرانی بودن باشیم امکان ترقی ؛ پیشرفت اقتصادی و اجتماعی ما بیشتر می گردد . همانطور که چین ؛ هند ؛ برزیل ؛ ارژانتین و ... شدند و یا در حال شدن هستند . نگذاریم مطامع زود گذر بیگانگان و یا اشتباه درک خودمان , وحدت و یکپارچگی مان را مخدوش نماید .
حال اگر اذری ها مصر باشند که به زبان ترکی صحبت کنند حداقل ان را ابزار جدایی و خصومت نکنند همانطور که مردم هند با ان همه تنوع زبانی خود را واجد ملیت واحدی می دانند .
با ارزوی پیشرفت برای همه ایرانیان
نوشته شده توسط: ناشناس

محکوم کردن به معنای حذف دگر اندیشی نیست. ولی لزومی نداشت این مصاحبه که در سایت آذری ها که توسط ارگان های امنیتی حکومت ایران حمایت می شود در سایتی که مخالف حکومت ایران است منتشر شود. البته سخنان حضرت استاد مقدمه ای برای حذف دگر اندیشی و دگر اندیشان است. هر جریان فکری قابل نقد است. پان ترکیسم هم جنبه های مثبت هم دارد و نقاط منفی ان هم قابل بحث است. حرکتی که اسم ان را پان ترکیزم گذاشته اید مثل پان فارسیزم در جهت حذف دیگری و غیر هم نوع عمل نمی کند. بلکه می خواهد خود را از دست سیاست های راسیسیتی حکومت ایران نجات دهد. ماهیت... آقای اقبالی هم بر همه محرز است. فقط افرادی مثل او و کرمی فقط قدرت ندارند اگر قدرت داشتند کل ترک ها را نسل کشی می کردند. پان ترکیسمی که حضرت استادک آن را به بیشعوری تشبیه کرده در جهت نجات مردمی می کوشد که در دست بیشعورهای فاشیست گرفتار است.

نوشته شده توسط: ناشناس

فراخوان مريم رجوی به اتخاذ اقدامهای فوری برای مقابله با روند فزاينده اعدامها....
روزنامه الاهرام مصر: خانم مريم رجوی، رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران جامعه جهانی، به ويژه شورای امنيت، دبيرکل، کميسر عالی حقوق بشر و ديگر ارگانهای ذيربط ملل متحد را به اتخاذ اقدامهای فوری برای مقابله با روند فزاينده اعدامها فراخواند.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

Araz گرامی، من نمی دانم که شما کی هستید و آیا کامنت هایتان بلوک شده است و یا نه ولی این آ. ائلیار نیست که کامنتها را بلوک می کند. اگر کامنتهای شما بدون توهین و اتهام باشند و جو را مسموم نکنند، مطمئنا مانند کامنتهای دیگران منتشر می شوند.

نوشته شده توسط: ناشناس

آقای آ الیار اگر راست میگوئید کامننتهای من را بلوک نکنید.

نوشته شده توسط: ناشناس

اصلا بیائید واژه "بعضی" را " بخشی " بخوانیم و غال قضیه را بخوابانیم. ولی مشکل من اینست که متوجه نمیشوم نویسنده کدام بخش از اپوزیسیون را درنظر دارد! آیا کسانی که به روحانی رای داده اند انگشت بدهان مانده اند یا آنهائیکه رای نداده اند؟

؟ شاید میخواهد بگوید آنها که به او رای دارای توهم هستند ولی اگر چنین است چرا "جوی از تشنج و آشفتگی" آنها را فرا بگیرد. آنها که باید خوشحال باشند و بعضا منتظر معجزه ازین امامزاده. منی که به روحانی رای دادم میخواستم ومیخواهم که بخش های مختلف حاکمیت را رو در روی هم قراردهم و این میان مردم ایران امکان ابرازنظرات خودشان را داشته باشند. آنچه در آینده پیش بیایدرا کشاکش نیروهای مختلف حاکمیت در یکسو و کل مردم در سوی دیگرنشان خواهد داد و گمانه زنی و رمل انداختن من و شما کاری صورت نخواهد داد که اگر روحانی به وعده هایش عمل نکند مردم رو در رویشخواهند ایستاد همچنانکه رو در روی خاتمی ایستادند. آنهائی هم که رای ندادند دلیلی برای انگشت بدهان بودن ندارند. این وسط میماند خود نویسنده که عشوه را "اشوه" مینویسد و منتظر اینست که روحانی "در مذاکرات اتمی وقت بیشتری بخرد و از ان برای مقاصد مخرب خود استفاده کند." که اگر اینکار را نکرد لابد ایشان انگشت بدهان خواهد ماند. ادبیات سیاسی این آقایان شده ست بازی با کلمات و چه میشود گفت با آنکه نداند و نداند که نداند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ائلچین گرامی، چرا انتشار این مقاله را «محکوم» میکنید؟ منظورتان این است که آنرا حذف میکردیم؟ یا به خاطر اینکه « دگر اندیشی» - اینجا « پان ترکیسم»- را « بیشعوری» نامیده است؟ آیا فکر نمیکنید که « افکار این به اصطلاح استاد» افکار بخشی از « روشنفکران و سیاسی کاران و اجتماع» ما ست؟ اگر پاسخ مثبت است آیا درست است که « این جریان فکری» را از سایت حذف کنیم؟ فرض کنیم کردیم. به دنبالش طبق این اصل حذف « افکار هویتی، ملیتی، ترکیسم ، پان ترکیسم، پهلویسم، پان ایرانیسم، مارکسیسم ، رفورمیسم و...» را هم باید حذف کنیم یانه؟ این حذف را هم کردیم بعد چه؟ ماشین حذف از محکومیت آغاز شده و تا بینهایت میتواند ادامه یابد. ما این کار را در آغاز بریده ایم : کسی را محکوم و حذف نمیکنیم. همه میتوانند دیدگاه خود را توضیح بدهند و حتی کمی هم تند و مقداری هم با کم ادبی مثل این حضرت استاد. اگر دلیلی برای عدم انتشار این مطلب

دارید لطفاً بیان کنید. مدیریت ایران گلوبال دارای «یک فکر» نیست که تنها همان را منتشر کند. و «خطی» عمل کند. مثل بعضی سایتها. اینجا هر کس اندیشه های متفاوت و متضاد با دیگری دارد. ولی
از سوی دیگر کسی هم خطی عمل نمیکند. اگر ما خطی عمل کنیم نمیتوانیم «دور هم» باشیم. اما دوستان مدیریت برطبق نظریات خودشان مستقلاً عمل میکنند. « عدم عمل خطی» و « آزادی استقلال» دو چیزی ست که «دایره» ما را حفظ کرده است. و در نتیجه دایره سایت و کاربرانش را. معمولاً اعضای مدیریت مقالاتی را منتشر میکنند که خودشان با فکر آن خیلی هم مخالفت دارند. انتشار یک مطلب از سوی من یا دوستان دلیل بر توافق فکری نیست. اما میتواند باشد یا نباشد. طباطبایی «پان ترکیسم را ملغمه ای از بیسوادی و بیشعوری» نامیده است.از نظر من «پان ترکیسیم دگر اندیشی» ست. و خود نوعی « آگاهی و شعور» است. ممکن است این آگاهی ، کم باشد، یک شعور سیاسی علمی سطحی باشد، حتی « آگاهی و شعور کاذب» باشد- کاذب به این معنا که «زمان و محیط اجتماعی» را درست نشناسد و با درستی نسبی بازتاب ندهد، اما در اینکه «نوعی دگر اندیشی» و «شعوری دیگر» است، حرفی نیست. که میتوان پذیرفت یا نپذیرفت. اشکال دئمی - غیر دانشی-سخن گفتن طباطبایی هم همینجاست.
نوشته شده توسط: ناشناس

آقای کرمی، عینک.... را از روی چشمتان بردارید، و به دنیا بدون عینک نگاه کنید.

ایرانیها را به کوروش نچسبانید، 35 میلیون ترک آذربایجانی، میلیونها عرب، و میلیونها خلقهای غیر فارس با کوروش و با این جعلیات هیچ اتباطی ندارند، لطفا کوروش را به ما نچسبانید. قوم مهاجر فارس، که از دشتهای یخزده سیبری ، از پشت کوهای آلتای، به هندوستان مهاجرت کرده، و در حاشیه جوامع هندی، و در اطراف کوههای پامیر افغانستان جای زیستی برای خود پیدا نکرده، بالاخره مجبور به کوچ نشینی به جغرافیای امروزی ایران شده است، لطفا تاریخ کوچ نشینی خود را، با ایرانی ها قاطی نکنید. ایران نه به معنای فارس است، و نه به معنای آریا! و نه به معنای کوروش. به گواهی تاریخ دانان، و صاحب نظران، از ده هزار سال پیش ملل غیر فارس، از جمله ترکان آذربایجان در جغرافیای کنونی ایران زندگی میکردند، و هنوز هم زندگی میکنند، شما، لطفا تاریخ ساختگی خود را بنام تاریخ ایران بخورد مردم ندهید. تاریخ شما، مربوط به قوم مهاجر فارس، و فارسستان درفلات مرکزی جغرافیای ایران است. فلاتی که در گرمای سوزانش،.. تخم مرغ در عرض چند دقیقه آبپز میشود. این حقیقت از رنگ تیره پوستتان نیز مشخص است. و احتیاجی بگفتن ندارد. تاریخ شما، برای ملل غیر فارس به اندازه پشیزی ارزش ندارد. شما که هنوز هم در قرن بیست و یکم، برتری نژاد موهوم آریائی را تبلیغ میکند، در واقع آب در هاون میکوبید. این سئوال را، برای یکبار هم که شده از خودتان بکنید: عاقبت هیتلر چه شد؟
نوشته شده توسط: ناشناس

به این میگن کار! بالاخره نژاد پاک آریائی، نواده و سلاله پاک کوروش کویر، شاه شاهان، حضرت آیت الله ماحمود احمدی نژاد، صلوات الله علیه و صلم ،کار خودشو کرد، و دخترهای محله را عاشق خود نمود . خداوند تبارک و تعالی در این راه به وی اجر جزیل و صبر جمیل اعطا بفرماید، و جمع مسلمین و براداران حم کرانی را از کنز کنازان و طنز طنازان در کنف حمایتش محوظ نگهدارد. ماحمود اینقدر ملوس و قشنگ حرف میزنه که دختر های دنیا عاشقش میشن. به این میگن فرهنگ تمدن کورش کبیری. فرهنک با تمدن ایرانی! به به! خدایا خدایا، تا انقلاب مهدی ماحمود را نگهدار.

نوشته شده توسط: ناشناس

انتشار این مقاله محکوم است فقط باید نظرات دکتر دوزگون و مقالات استاد یونس شاملی که از وبلاگ های پروفسورهای افقانی نقل قول می کند منتشر شود.

نوشته شده توسط: ناشناس

بهرحال آخر کامنت، بنده اشتباه لپی کردم. میخواستم بگویم: "بهرحال با این کارشناسان برجسته من مانده ام که بخندم یا به حال دریاچه ارومیه گریه کنم."

نوشته شده توسط: ناشناس

باسلام خدمت شماجناب رازی گرامی،منهم این جمله زیبای شما راتائیدمیکنم:""با این همه امید من این است که فضای فرهنگی هم در جامعه ما و هم در ایران گلوبال به صورتی در بیاید که هیچ نویسنده ای جرأت بیان ادعاهای سست و بی پایه و بی سند را نداشته باشد و مطمئن باشد که خوانندگان آگاه و پرسشگر گریبانش را خواهند گرفت. ""دوست آگاه همانطوریکه می بینیدهرروزه مقالات زیادی درهمه زمینه هاچاپ وپخش میشودآیا سکوت من وشما دربرابراینهمه نوشته دلیل تائیدآنهاست؟هرگز!درموردخواست سند ومنبع ِبحق ِشما ازآقای شاملی ،من چکاره ام .چه میتوانم بکنم غیرازاینکه درانتظاربمانم .منهم منتظرم وآنطوریکه آقای شاملی گفته،سندومنبع راذکرخواهدکرد.پرواضح است که انتظارنمیتواندطولانی باشد.اگرنتواندسندومدرک ومنبع راروکندباید آن گفته وحرف خودراپس بگیرد.شما که آلمانی تان درسطح خوبی است،در موردتحریفات کرمی لطفآ شرکت نمائیدموفق باشید

نوشته شده توسط: ناشناس

انتشار این مقاله توهین آمیز را توسط سایت ایران گلوبال محکوم می کنم و انزجار شدید خود را از سید جواد طباطبائی خود باخته و مانقورت اعلام می دارم.

نوشته شده توسط: ناشناس

آقای ايشچی جنابعالی نوشته ايد « به نیروی تحول گرانه، دموکراتیک، مدرن و سکولار "تقسیم – تحریر" ایمان بیاوریم. پتانسیل های بالقوه آنرا در ایران به بالفعل تبدیل کنیم » . خوب سوالی دارم توسط کدام نيرو و جريانی ميخواهيد جامعه را تغير دهيد آيا مثال و نمونه اش را شما ميشناسيد و ما بی خبر هستيم ؟
آيا جريان انتصاب روحانی و رقص و پايکوبی باصطلاح اپوزيسيون را نديد ؟ آيا جايی ديديد که کسی از غير دموکراتيک بودن و تقلب در باصطلاح انتخابات حرفی بزند ؟ اپوزيسيون خيلی راضی و ممنون است که در جريان انتصابات بلوائی و شلوغی نشد و به تماميت ارضی زندان ايران خدشه ای وارد نشد و دست وزارت اطلاعات رژيم درد نکند که با چنين مهارتی روحانی را از صندوق بيرون کشيد و از اين ببعد يک انگشت روسری زنان عقب نشينی خواهد کرد و به رياست رفسنجانی جشنهای هزاره فردوسی برگذار خواهد شد و در سايه انتخابات دموکراتيک ايرانی و رئيس

و رئيس جمهور محبوب اپوزيسيون ، جمهوری اسلامی ايرانی به عمر ننگين خود ادامه خواهد داد و دمار از روزگار ملل غير فارس در خواهد آورد . آقای ايشچی در زبان ترکی ميگويند « الان راضی وئرن راضی بو ايشدن سنه نه».
نوشته شده توسط: ناشناس

الفاتحه بهرحال!!!

بنظرمن بهرحال بهتر بود کسانی از کارشناسان و صاحب نظران در مسائل مربوط به دریاچه هائی نظیر دریاچه ارومیه برای مصاحبه دعوت می شدند تا این هائی که خود ازعان دارند که در این موارد صاحب نظر نیستند و بیشتر بلدند برای دریاچه فاتحه بخوانند تا اینکه راه حلی برای نجات آن ارائه دهند. بهرحال آقای لقائی که کارشناس سرنگونی جمهوری اسلامی است و در سی و چند سال گذشته بارها استعداد و تخصص خود را در اینمورد نشان داده اند بهرحال ازین موقعیت نیز استفاده کرده ونجات دریاچه را در گرو رفتن جمهوری ایران دانسته اند. بهرحال بهتر میبود اگرهزینه های نجات دریاچه را برآورد میکردند ویا بجای ذکر مصیبت، توضیح میدادند که چرا چند دهه پیش با انتقال آب ولگا (اگر اشتباه نکنم، بهرحال من که کارشناس نیستم) توانستند سطح دریای خزر را بالا بیآورند ولی نمیشود با انتقال آب دریاچه خزر( نه دریای ارس!) دریاچه اورمیه را نجات داد. آقای میری هم که بهرحال درزمینه دریاچه "وان" در ترکیه اطلاعات بیشتری دارند تا دریاچه اورمیه، توضیح نمیدهند که چرا جمع شدن آب در پشت سدها امکان وقوع زلزله را بالا میبرد. بهرحال با این کارشناسان برجسته من مانده ام که بخندم یا بهر دریاچه ارومیه بخندم.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

رازی عزیز، تا کامنت شما از سوی مسئول تأیید شود من سخنانی در این رابطه می نویسم. شاید برخی نکات در مورد عمل ما که پوشیده است روشن شود. پرداختن به مطالب برخیها از سوی اعضای مدیریت بستگی به «کیفیت دیالوگ» دارد. اگر دیالوگ بدون پیشداوری و قصد و غرض باشد، اگر هدف این باشد که مثل دو نفر آزمایشگر در آزمایشگاه چیزی را که «پوشیده و نادانسته» است بیابند، دیالوگ بسیار سازنده و مشکل گشاست. فکر میکنم بیش از نیمی از مسایل و مشکلات ما برای ساختن زندگی زیبا و ارتباطات بهتر حل میشود. برای با هم بودن و با هم ساختن ، ارتباط و دیالوگ زیبا و سازنده لازم است. و اینها را هم بناچار باید ایجاد کنیم. متإسفانه، دریغ و دردا ، که گاهاً با برخیها عملاً ممکن نیست. دوستمان آقای بهنام از مدیریت بعد از چند بار گفت و گوی نوشتاری با مخاطب خود صحبت را قطع کرد. من دیالوگم را با مخاطبم کنار گذاشتم.

اینها به دلیل عدم کیفیت دیالوگ -که لازم است سازنده و گوارا و زیبا باشد- صورت گرفته است. منظورآنست که «دیالوگ» با برخیها آب در هاون کوبیدن است. اینست که من و حتی دیگر دوستان گاهاً علاقه نداریم با یکی دیالوگ ایجاد کنیم.
یکی از نویسندگان مدتها می نوشت و جو صحبت را چه در سایت و چه در کامنتها سخت آشفته کرده بود. خیلی از کار بران بارها یقه من را گرفتند که « بابا، آخه تو هم یک چیزی به این بگو و بنویس. نکند تو هم همراهش هستی». گفتم گاهاً دیالوگ با یکی، ارزش آن را از بین می برد. گاهاً ما هم دوست نداریم با یکی دیالوگ داشته باشیم. از اینرو ظاهراً به نظر میرسد که بله مدیریت مثلاً یکسویه عمل میکند. از صمیم قلب میگویم در مدیریت هیچ یک از دوستان « سویه دار» نیستند. با اینکه تفاوت و تضاد نظری زیادی داریم و هر کس بر طبق اندیشه خود مستقل عمل میکند ولی هیچگاه ندیده ام « طرفدارانه و سویه دار» عمل کنند. چه من و چه دیگران . برایمان فرق نمیکند کی چه اندیشه ای دارد. و چه مینویسد. میکوشیم مثل آزمایشگران در آزمایشگاه دوستانه چیزی را «پیدا و روشن» کنیم. ممکن است اشتباه کنیم ، نادرست رفتار و عمل کنیم ، ولی «همیشه بدون غرض و قصد و اینها» برخورد کرده ایم. همواره میکوشم « نگاه برابر، حفظ حقوق، خوشی متقابل، و انسان، در مرکز توجهم باشند». امیدوارم کمتر اشتباه کنم. و زودتر اشتباهات خود را اصلاح نمایم. اندیشه ام اینست که « چیزی نمیدانم، میخواهم چیزی را با یاری دیگران بیابم، و به تنهایی امکان یافت نیست». با همه اینها - در مقابل خود کسانی را داریم که بر طبق فلسفه ی « رسیدن به ایده ی فردی ، از هر راه و شیوه ایکه ممکن است» را دستور عمل و زندگی خود قرار داده اند. این یک تضاد آشکار است. بین ما. و آدمهایی مثل من در میانه ی کشمکش این تضاد قرار گرفته اند. که شرایط خوب و دلچسبی نیست. اما واقعیت زندگی و محیط ماست. جز کوشش برای زیبایی و گوارایی راه دیگری نداریم. میدانم نخواهم رسید، و انتظارش را هم ندارم؛ اما خود این «کوشش» بهتر از تسلیم به «گنداب» است.در مورد سند و حفظ امانت و اینگونه ضرورتها منهم با شما و ناسری گرامی هم نظرم. اینها از پایه های ی رفتار و عمل و دیالوگ است. ضرورتًا باید رعایت شوند. آنکه رعایت نمیکند شاید روزی برسد که او هم به اهمیت این چیزها عمیقاً پی ببرد.





نوشته شده توسط: ناشناس

و بالاخره اینکه حقیقت طبعا در جیب بغل هیچکس نیست. پس این جمله شما :«انتظار دارم شما هم این تصور را داشته باشید و بر این نظر نباشید که حقیقت ها در جیب بغل شماست» باز هم بی ربط و خارج از کانتکس است. شما شاید می توانستید چنین انتظاری از من داشته باشید، اگر من ادعایی در مورد مطالب بالا کرده بودم، ولی من در چهار قسمت از کامنتم فقط و فقط سؤال مطرح کرده ام (و نه ادعا) و در بخش پنجم هم یک نقل قول از ویکیپدیا آورده ام. پس این "انتظار" شما چه محلی از اعراب دارد؟ جز اینکه شما با پیشداوری (که من حقیقت را در جیب بغل خودم می پندارم) وارد بحث شده اید؟ ویک نکته هم در مورد توهین آمیز بودن کامنتها (من، فرهاد ایرانی، نسل سوخته، کمال و ...) بگویم و آن هم اینکه مطمئن باشید با عنایتی که مسئول کامنتها بشما دارد، اگر من و آن دیگران سرسوزنی دست از پا خطا کرده بودیم، کامنتمان به تیر غیب دچار می شد، همین بهترین دلیل

برای این است که نامبردگان نه به شما توهین کرده اند، نه شما را تحقیر کرده اند و نه متلک و گوشه و کنایه ای درکار بوده است.
نوشته شده توسط: ناشناس

جناب شاملی عزیز، شما هم خوش آمدید. از اینکه در درس اخلاق از شما نمره قبولی گرفته ام، بسی خوشحالم و شادمان، چه چیزی بهتر از این؟ از اینکه شما تصمیم گرفته اید به سؤالات من جواب بدهید، از آن هم خوشحالترم. ولی انگار شما هیچ کامنتی را بدون موعظه نمی توانید جواب بدهید. هموطن گرامی، من "پیش داوری" نکرده ام و "پیش بینی" کرده ام. پیش داوری وقتی می بود که من شاهد رفتار شما با منتقدین (از جمله خود من در شش ماه گذشته) نبوده باشم و مثلا چون از رنگ پیراهن شما خوشم نمی آید، چیزی را به شما نسبت بدهم. پیشبینی ولی به این معنی است که من رفتار شما را رصد کرده ام و بارها و بارها دیده ام و تجزیه کرده ام و به این نتیجه رسیده ام که این نوع رفتار، بخشی از شخصیت شماست، پس لاجرم در آینده هم چنین خواهید کرد، یک پیش بینی که می تواند درست یا غلط از آب دربیاید. دیگر اینکه من نمی دانم منظور شما از "تخریب" چیست، وقتی

من حتی یک استدلال درست و مستند و معقول در نوشته شما نمی بینم، ایا باید تعارف کنم و قربان صدقه شما بروم و بعد زیر لب انتقادی هم در باره نوشته شما پچ پچ کنم؟ اگر من اینکار را بکنم یک انسان عشیره ای می شوم، زیرا انسان مدرن نظرش را بدون رودرباستی و مستقیم بیان می کند. و نظر من این است که سرتاسر نوشته شما بر اساس داده های سرتاپا غلط استوار شده است. همانطور که گفتم من قصد ورود به جزئیان بیشتر را بدلائل فوق الذکر ندارم، ولی شما حرف مرا هم با یک جواب بی ربط پاسخ داده اید. من پرسیده ام: «من نمی دانم بجز زبان فارسی چه چیز دیگری یک فارسی زبان آبادانی یا اهوازی را به یک فارسی زبان تایبادی یا زابلی یا ورامینی پیوند می دهد؟» و شما جواب داده اید: «اتفاقا تنها چیزی که نمیتواند عامل پیوند ملتهای مختلف ساکن در یک کشور باشد عنصر زبان است» این حرف چه ربطی به سؤال من دارد؟ آیا از نظر شما یک "فارس زبان آبادانی" و یک "فارس زبان ورامینی" از دو "ملت" مختلفند؟ آیا می توانید معمای این بخش از نوشته خودتان را برای ما حل کنید؟
نوشته شده توسط: ناشناس

چون که آمریکا هیچ وقت خیر و صلاح و پیشرفت مردم مصر را رو نمیخواد. به همین سبب نه تنها آمریکا که اسرائیل هم از مبلغین اسلام سیاسی حمایت میکنند چون میدونند که آخر مملکتی که دین و دولت در اون ادغام شده باشه، یا قوانین شریعت وارد قانون اساسیش شده باشه، میشه ایران. اینها مرتجعترین لایه ها را میگیرند و از اونها حمایت میکنند. در جریان انقلاب ایران هم از خمینی حمایت کردند و آلترناتیوش کردند که قابل درک بود. در شیلی هم از آدمکشی مثل پینوشه حمایت کردند و در کوبا هم از باتیستا. قرار نیست از سازمانهای چپ حمایت بکنند. از دموکراتها هم حمایت نمیکنند چون یک مصر پیشرفته و موفق جلوی زیاده خواهیهای اسرائیل می ایستد و از طرفی هم الگوی خوبیه برای سایر کشورهای عربی.

اردوغان هم که از لحاظ طرز تفکر همون محمد مرسیه اما با ورژن ترکی. ضمنا یه مقدار هم شاید ترس داشته باشه که کودتای نظامی توی کشور خودش هم تکرار بشه.
نوشته شده توسط: ناشناس

فراخوان مريم رجوی به اتخاذ اقدامهای فوری برای مقابله با روند فزاينده اعدامها............
روزنامه الاهرام مصر: خانم مريم رجوی، رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران جامعه جهانی، به ويژه شورای امنيت، دبيرکل، کميسر عالی حقوق بشر و ديگر ارگانهای ذيربط ملل متحد را به اتخاذ اقدامهای فوری برای مقابله با روند فزاينده اعدامها فراخواند.

نوشته شده توسط: ناشناس

خمینی هر کی که بود یک بزرگمرد بود که تونست یک ملت را همراه خودش کنه واین یک هنر هست. متاسفانه کسی قدر کار انقلابی خمینی رو هنوز نفهمیده و خمینی ی آرمان بنا کرد برای یک آرمان انقلاب کرد. حالا اگر آرمان خمینی رو تونستی لمسش کنی و درکش کنی انوقت میفهمی که این بزرگمردیست که اینطور حرف زدن در باره اش شرم داره. اگر ایمان دری که ایده و آنچه که شما باور دری بهتر از خمینی یا هرکس دیگریست آقا بفرما و راحت رو شروع کن و بدون که اگر حرکتت هم ریتم خواسته مردم باشه شما هم مینی یکی بهتر از خمینی باشی .
من به ایشون احترام خاصی قایلم و معتقدم اگر کسی بر علیه کسی موضوعی رو بیان میکنه باید مرجع و منبع داشته باشه.

نوشته شده توسط: ناشناس

ايران: ۶۱ اعدام بعد از نمايش انتخابات ملايان
6زن و يک جوان که در هنگام دستگيری 15سال داشت جزو اعدام شدگان بودند

4 اعدام در ملأعام در شهرهای اهواز، شهرکرد و کرج

رژيم ضدبشری آخوندی، روز شنبه 15تيرماه در يک جنايت تکاندهنده 11زندانی از جمله سه زن را در زندان مرکزی زاهدان بدار آويخت. چهار روز پيش از آن نيز در يک جنايت تکاندهنده ديگر 21زندانی را در زندان قزل حصار کرج بدار آويخته بود.

به اين ترتيب شمار اعدامها پس از انتخابات قلابی آخوندها دست کم به 61تن بالغ می شود. يکی از اعدام شدگان هنگام دستگيری حدود 15سال داشت. 6تن از اعدام شدگان زن بودند و چهار زندانی نيز در شهرهای اهواز، شهرکرد و کرج در ملأعام و در مقابل چشمان وحشت زده مردم بدار آويخته شدند.

اعدامها در شهرهای مختلف کشور از جمله کرج، اروميه، بم، مشهد، اصفهان، گچساران، اهواز، خرم آباد صورت گرفت. شمار بالايی از زندانيان به طور جمعی اعدام شدند. علاوه بر اين، تنها در روز دوم تيرماه حکم قطع دست شش زندانی در شيراز و حکم اعدام 11زندانی در زندان مرودشت فارس صادر شد.

امواج اعدام در شهرهای مختلف کشور به منظور تشديد فضای ارعاب در جامعه به ويژه بعد از نمايش انتخابات رياست جمهوری رژيم است. آخوند روحانی که طی ساليان از اصلی ترين مهره های جنگ و سرکوب، به ويژه سرکوب خونين قيام دانشجويان در سال78 بوده هم چنان برای حفظ «امنيت» رژيم آخوندی و تداوم حيات ننگين اين نظام، به سرکوب و اعدامهای فزاينده ادامه خواهد داد.

دبيرخانه شورای ملی مقاومت ايران
16تير1392 (7ژوييه 2013)
نوشته شده توسط: ناشناس

واقعیت این است که مملکت ما همین است که هست. یعنی یکی از عقب مانده ترینها در جهان. بعد این آقای دکتر با این سطح فکری که دارد این جوری اساتید دانشگاههای باکو را تحقیر میکند. به قول معروف، خدا خرش را شناخت که شاخش نداد. یکی نیست به ایشان بگوید که آقای دانشمند، اگر بفهمی، ما ملتی هستیم تحت سیطره عقب مانده ترین حکومت جهان با این همه اعدام و سنگسار و تجاوزهای داخل بازداشتگاهها و چه و چه. رژیم قبلی و قبلترش هم عقب مانده تر از رژیم فعلی. حالا این حکومتها از کجا بر گرده ما سوار شدند؟.

یا باید راستش را بگویی که به رغم داشتن زبان قند و عسل پارسی محصول تحجر و جهالت و بی فرهنگی خودمان بوده، یا این که مثل انتشار دهنده این مصاحبه بزنی به صحرای کربلا و حرفهای صد من یک شاهی راجع به تقابل فرهنگ ایرانی با فرهنگ اسلامی ببافی. گویی که اسلام جزئی از فرهنگ این مردم نیست. گویی این همه اسامی مذهبی، این همه اعیاد و سوگواریهای مذهبی، این همه سفرهای حج و عتبات، نه اصلا این همه نوشته های "بیمه کردم به نامت یا ابوالفضل" و "قهرمان کربلا زینب" و غیره که روی در و دیوار هر تریلی و اتوبوس و مینی بوسی است، ربطی به فرهنگ این مردم ندارد.
اگر در جمهوری آذربایجان دموکراسی وجود ندارد (که تا حدود زیادی چنین است)، این ناشی است از عقب ماندگیهایی که در جامعه آذربایجان وجود دارد. اگر در ترکیه اردوغان حاکم است و در مصر مرسی رئیس جمهور بود این گواهی است از وجود لایه هایی متحجر در جوامع ترکیه و مصر. اما ما کجا و میدان تحریر کجا! ما کجا و میدان تقسیم کجا!. با شعارهای "یا حسین – میر حسین" و "ما نسل کوروش هستیم و نصر و من الله و فتح قریب میخواهیم دنبال دموکراسی برویم؟. با با آن انبوه جوانان آگاه! با اسامی مستعار «سایروس ایرانی» و از این قبیل که توی فیسبوکشان مطالب نژادپرستانه آن چنانی میگذارند و زیرش هم مینویسند «عرب سوسمارخوری اگه شیر نکنی» میخواهیم به دموکراسی برسیم؟ همان مطالبی که داد هموطنان عربمان را در آورده و مطلبی هم در این باره در ایران گلوبال انتشار دادند که البته کامنتهای آنچنانی جماعتی از نژادپرستان را به دنبال داشت. با امثال دکتر طباطباییها قرار است دولت مدرن و برابر حقوقی و عدالت اجتماعی و چه و چه داشته باشیم؟ با کسی که به فرزندان فدایی و توده ای آذربایجان عقب مانده میگوید و خودش میشود مشاور آخوندی مثل کروبی؟ آی زرشک!. باش تا صبح دولتت بدمد – کین هنوز از نتایج سحر است.
این خط و این هم نشان!. من یک حرفی اینجا میزنم و پایش هم ایستاده ام و آن هم این است که وقوع تحولات دموکراتیک در جمهوری آذربایجان و همچنین کشورهای آسیای میانه مثل ازبکستان و ترکمنستان و قزاقستان بسیار زودتر و عمیقتر از ایران خواهد بود. چرا که آنها اتحاد جماهیر شوروی را تجربه کرده اند و ما رژیم آریامهری را. آنچه آنها دارند اگر هم دیکتاتوری باشد، دیکتاتوری ولایت فقیه نیست. اگر هم الهام علیوف بیسواد باشد، به بیسوادی و خشک مغزی مموتی نیست.
نوشته شده توسط: ناشناس

اولا که در ابتدای متن جملاتی ناقص چاپ شده که در ادامه مجددا تکرار شده اند. به نظر میرسد منتشر کننده این مطلب که از روحیات ایشان باخبریم، آن چنان ذوق زده بوده اند که هول هولکی آن را انتشار داده اند و دقت لازمه را به خرج نداده اند. ثانیا انسان در میماند که چه بگوید به این آقای دکتر. چند وقت پیش یک کتابچه ای میخواندم راجع به نیوزلند. در آن کتابچه بخشی وجود داشت راجع به زبان مردمان بومی نیوزلند که اسمش زبان مائوری است. طبق اطلاعات آن مأخذ، زبان مائوری پس از ورود اروپاییان به نیوزلند به سرعت در مسیر اضمحلال قرار گرفت به شکلی که چند دهه قبل در معرض انقراض کامل بود.

اما جوانان مائوری یک نهضت فرهنگی راه انداختند و موفق شدند نه تنها زبان آبا و اجدادیشان را از انقراض نجات دهند، نه تنها موفق شدند آن را وارد برنامه مدارس بکنند، بلکه آن را به زبان رسمی نیوزلند در کنار انگلیسی نیز تبدیل کردند. حالا تصورش سخت نیست که اگر این آقای دکتر بر حسب تصادف یک مائوری ساکن نیوزلند به دنیا می آمد، چه گرد و خاکها که هوا نمیکرد و چه سخنرانیها که در محکومیت آن جوانان هویت طلب ایراد نمی فرمود. زبان مائوری یک زبان کاملا محدود است که در دور افتاده ترین جزیره دنیا زبان ملی بخشی از مردمان یک کشور است و با اطمینان میشود گفت که امکان این که روزی – روزگاری از چهارچوب آن جزیره بیرون رود، مطلقا صفر است. زبان انگلیسی زبانی است که امروزه بی تردید تبدیل شده به زبان علم و زبان رابط بیشتر مردمان دنیا و هر روز هم بیشتر گسترش می یابد. در مقایسه با زبان مائوری، ترکی آذری زبانی است که حداقل زبان رسمی 10 میلیون انسان در همسایگی کشور ماست و نیز زبان مادری میلیونها انسان در ایران. زبانی است که حداقل فایده یادگیری آن این است که یادگیری زبان رسمی کشور بزرگی مثل ترکیه بسیار سهل و آسان میشود و شخص میتواند با خرید و مطالعه یک خودآموز استانبولی یا با چند هفته تماشای کانالهای ترکیه خیلی راحت با 80 میلیون انسان رابطه برقرار کند. در مقایسه با انگلیسی، زبان فارسی زبانی است که هر چند به لحاظ ادبیات غنی است و از آنجا که زبان مادری میلیونها هموطن است، برای شخص من بسیار قابل احترام است، اما واقعیت این است که در هیچ نقطه دیگری از دنیا غیر از افغانستان و تاجیکستان به کار انسان نمی آید. به هر حال واقعا انسان در عجب می ماند از این همه عقب ماندگی فکری یک شخص با عنوان آکادمیک. شما میبینید که مثلا یک نفر آمریکایی یا لهستانی یا ژاپنی در یونسکو یا سازمانهای جهانی دیگر تا چه اندازه با حساسیت از در خطر بودن فلان زبان در فلان گوشه آفریقا اظهار تأسف میکند و هشدار میدهد که این زبانها باید حفظ شوند. وقت و پول خرج میکنند تا به کسانی که در صدد نجات زبان باستانی فلان قبیله ده هزار نفری هستند یاری برسانند. آن وقت این حال و روز شخصیت آکادمیک ماست. به قول معروف، خلایق هر چه لایق!. تو که روشنفکر این مملکت باشی، اقتدارش هم میشود احمدی نژاد و اوپوزوسیونش هم میشود شیخ مهدی کروبی که جنابعالی مشاور دوران انتخاباتش بودی. حالا جالب است زمان اعتراضات جنبش سبز عده ای از دوستان از مردم آذربایجان انتظار داشتند که دنبال این جماعت شوونیست راهی شوند و تبدیل شوند به سرباز صفر آنها. آخر مردم به چه چیز اینها دل خوش کنند؟. به جوک گوییهای امثال خاتمی و کواکبیان یا به اظهار فضل امثال این آقای دانشمند؟. تازه اینها قرار بود برای ما دموکراسی بیاورند. معنی دموکراسی را هم فهمیدیم!. دوستانی که گفتم همان دوستانی هستند که تا دیروز ادعا میکردند جوانان اعتراض کننده دوره جنبش سبز همه چیز را میفهمند و درست تفسیر میکنند اما امروز در مواجهه با حقایق سخت به این نتیجه رسیده اند که برای مردم پیشرو و پیشاهنگ لازم است وگر نه حکومت خیلی راحت بلد است حضرات جوانان روشنفکر را رنگشان کند و بعد هم وسط خیابان برقصاندشان که "رأیمو پس گرفتم!".
واقعیت این است که مملکت ما همین است که هست. یعنی یکی از عقب مانده ترینها در جهان. بعد این آقای دکتر با این سطح فکری که دارد این جوری اساتید دانشگاههای باکو را تحقیر میکند. به قول معروف، خدا خرش را شناخت که شاخش نداد. یکی نیست به ایشان بگوید که آقای دانشمند، اگر بفهمی، ما ملتی هستیم تحت سیطره عقب مانده ترین حکومت جهان با این همه اعدام و سنگسار و تجاوزهای داخل بازداشتگاهها و چه و چه. رژیم قبلی و قبلترش هم عقب مانده تر از رژیم فعلی. حالا این حکومتها از کجا بر گرده ما سوار شدند؟.
نوشته شده توسط: ناشناس

جناب ناثر ناسری، زیر یک جمله شما را من با کمال میل امضا می کنم و با آن صددرصد موافقم : «امرامانت ودرستکاری درنقل قول وترجمه باید راهنمای ما باشد ونه تقلب وستبرد ودستکاری نوشته دیگران». ولی چیزی که مرا در این رابطه اندکی آزار می دهد، این است که در رابطه با دیگرانی (مثل آقای شاملی) که یا ارائه سند را به آینده موکول می کنند و یا سندی را ارائه می کنند و بعد خودشان آنرا غیر معتبر می دانند و یا اصلا ارائه سند را لازم نمی بینند، این چنین سختگیر و موشکاف نیستید.این نوع برخورد که امیدوارم گزینشی نباشد، به این شک دامن می زند که مسئله فقط حقیقت ناب نیست. با این همه امید من این است که فضای فرهنگی هم در جامعه ما و هم در ایران گلوبال به صورتی در بیاید که هیچ نویسنده ای جرأت بیان ادعاهای سست و بی پایه و بی سند را نداشته باشد و مطمئن باشد که خوانندگان آگاه و پرسشگر گریبانش را خواهند گرفت.

نوشته شده توسط: ناشناس

آقای ائلیار، من بر خلاف گفته شما با "غرض" وارد این بحث نشده ام و هیچ غرضی هم نسبت به شما ندارم. بحث من یک بحث علمی در زمینه دستور زبان و نقطه گذاری است. متأسفانه شما بجای پاسخگویی علمی و موضوعی، شخص مرا مورد حمله قرار می دهید! من اصلاً شما را، جز از طریق نوشته هایتان در ایران گلوبال، نمی شناسم. نمی دانم از کجا می گویید:" من شما را بخوبی میشناسم و از اغراضتان آگاهم." . شما به مقاله ای به نادرستی ایراد دستوری و سجاوندی وارد کرده اید و من بطور مستدل توضیح دادم که ایراد شما وارد نیست و عنوان مقاله درست نوشته شده و نیازی به تصحیح ندارد. کجای این بیان من غرض ورزی نسبت به شماست؟ نوشته اید:" بارها هم گفته ام «چنان عبارتی نمیتواند با کلمات لاتین بیاید مورد استعمال ندارد. » صد بار هم نوشته شود توجه نمیکنید." این بیان شما درست نیست. من همان بار نخست به این نظر شما توجه کردم و توضیح دادم که چرا

نظرتان نادرست است. لطفاً بار دیگر به کامنت های پیشین بنگرید. شما در هیچیک از پاسخ هایتان به اصل موضوع وارد نشده اید. در عوض به کاوش در شخصیت من و "غرض" های من پرداخته اید! براستی شخصیت من و "غرض" های من هرچه باشند، آیا در این واقعیت که ایراد شما بر عبارت "بعضی از اپوزیسیون" نادرست است تغییری حاصل می شود؟ یا آیا در این واقعیت که کاربرد نشانه ویرگول از سوی شما در عبارات "بعضی ، از اپوزیسیون" و "فرهنگ معین، انوری، و غیره" غلط است، تغییری به وجود خواهد آمد؟ انگیزه من از ورود به این بحث این بود که به سهم خود در افزایش کیفیت رسانه آزاد ایران گلوبال مؤثر باشم و در حفاظت آن از کجروی های غیر دموکراتیک بکوشم. راستی این بحث "ترک و فارس" را دیگر از کجا آوردید؟! بحث دستور زبان و ویرگول با مسأله "ترک و فارس" چه ربطی دارد؟! نوشته اید:" شما راه کجی را ادامه میدهید. شیوه ی شما سازندگی نیست بل خرابی است. در پی آزار هستید .". چون نظری علمی مطرح کردم راهم کج است و خرابکارم و آزار رسان؟! من اگر در پی آزار بودم می نشستم اشتباهات فراوان دستوری، املائی و جمله نویسی شما را که در نوشته هایتان، از جمله در همین کامنت آخرتان، مشهود است یکی یکی بر می شمردم و به رختان می کشیدم. علت ذکر این چند خطای نوشتاری شما ارتباط آنها با بحث حاضر بود و اینکه شما بی جهت از عنوانی که درست نوشته شده است ایراد گرفته و تهدید به "عدم انتشار خوردن" کرده اید. گفته اید دیگر نمیخواهید "دیالوگی" با من داشته باشید. اگر چنین است من هم دیگر شما را با "دیالوگ" خود در این باب آزار نخواهم داد!
نوشته شده توسط: ناشناس

اشاره کردید که کتاب اشعار رو به عنوان سند نمیشه قبول کرد!! آخه عزیز من بر طبق منطق و استدلال ناب خردورز شما!! تمامی‌ اثار باستانی ایران که جعلیست!! گفته‌های مستشرقان و مورخان هم کاملا بی‌ اساس و غیر واقعی‌!!! نقشه‌های قدیمی‌ هم که همگی‌ ساختگی!! برای رد معیار و مبدأ تاریخ قرار دادن دوره ای که دولت مرکزی در ضعف کامل قرار گرفته بود و دخالت بیگانگان و استعمار گران در اوج, دیگه چه چیزی به غیر از جناب بنی طرف به عنوان سند میماندکه شما قبول داشته باشید!!دوست گرامی‌ من ده‌ها مورد از این شعر ها دارم که نام خوزستان در آن به کار رفته حال این خوزستان در کجای ایران بوده و یا اساسا منطقه ای بوده در سیارات دیگر!! سوالیست که انکار گران نام تاریخی‌ خوزستان باید پاسخ بدهند.درمورد انتصاب اشعار به شعرا من از قصد از دیوان نظامی گنجوی مثال زدم چون بخوبی

نوشته شده توسط: ناشناس

آقای کرمی هنوز جواب ندادی که اين زبان دری « فارسی» که به آن تکلم ميفرمائيد کی از آسيای ميانه تشريف فرما شده اند بمناطق فارس زبان ايران ؟؟؟

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

سياست أوباما تقويت اسلام ميانه رو در خاورميانه است،تا از منجلاب أفغانستان در سال ٢٠١٤ خارج بشه، أردو غان هم از إسلام ميانه رو و ملايم در تركيه حمايت ميكنه، كودتا هم بدون حمايت عربستان و قطر إمكان بذير نبود، سياست عربستان حمايت از سكولار هاست، دليلش ترس از تقويت إخواني ها در خانه خداست

نوشته شده توسط: یونس شاملی

آقای رازی، خیلی خوش آمدید. غیر از کامئنت اولتان در اینجا که حاکی از پیش داوری (ا اینکه می دانم شما بجای پرداختن به اصل موضوع باز هم دم از "توهین" و "تحقیر" و "متلک خواهید زد) و تخریب (کل مقاله شما بر اساس داده های سرتاپا غلطی استوار شده)است. کامئنت های بعدیتان عاری از هرگونه توهین و تحقیر است و بسیار زیباست که چنین بنویسم. من هرگز چنین تصوری ندارم که با نوشته هایم آیه نازل میکنم. من فکرهایم را می نویسم. و انتظار دارم شما هم این تصور را داشته باشید و بر این نظر نباشید که حقیقت ها در جیب بغل شماست. سعی کنیم به دور از هرگونه رفتار تخریبی، تنها به تبادل یا تضارب افکار بپردازیم و با این روش اگر موفق نمیشویم از نظر محتوی موضوع همدیگر را قانع کنیم، حداقل به گسترش فرهنگ نقد و مباحثه دمکراتیک کمکی بکنیم. در کامئنت های بعدی به پرسشهایتان خواهم پرداخت.

نوشته شده توسط: ناشناس

هر از چندی سازمانهای اطلاعاتی عنصر تحصیل کرده و اما بی ریشه ایی را از میان ملیتهای غیرفارس پیدا میکنند و برای توهین و تحقیر از آنها نهایت استفاده را میکنند. سیدجواد طباطبایی نیز یکی از دهها عنصر ناپاک در این راستاست. اگر به متن سخنانش دقت کنید عمق خصومت و کینه ورزی طباطبایی را با ترکها در می یاببد. ایشان حتی از تحقیر ترکها در جمهوری آذربایجان هم کم نیاورده است. نگاه کنید به این سخن ایشان: "استاد دانشگاه باكو به اندازه دهاتي ايران سواد و بيشتر از آن شعور ندارد". این منطق جواد طباطبایی نشان نمیدهد که تمامی سخنانش در این گفتگو بر اساس کینه نسبت به آذربایجان و ترکها بیان شده است؟ این کینه از کجا می آید؟ این اظهار نظر این نویسنده برجسته ایرانی و یک استاد دانشگاه ایران است که "سواد و شعور یک دهاتی ایرانی" را از "استاد دانشگاه باکو" بیشتر میداند!! بگذریم که استفاده از لفظ دهاتی خود توهین

به کسی استکه در روستا زندگی میکند. این هم سطح فکر این استاد را نشان میدهد. به عبارت دیگر تمامی خزعبلات در این گفتگو بر بنیاد تحقیر ملیتهای غیرفارس و تحقیر روستاییان استوار شده است. این استاد عجب دانشی دارند!
نوشته شده توسط: ناشناس

حرکت ملی آذربایجان و رشد آگاهی ملی به این دست (به اصطلاح) مقالات نیاز دارد. بایستی حرکاتی از این دست را به فال نیک گرفت. در اصل هر حرکتی حول موضوع ملی در آذربایجان بازی دو سر برد برای این ملت در راستای رسیدن به اهداف و حقوقش است. اینکه جناب طبابائی با هیجان و افراطی گری در صدد حمله به جریان و تفکرات ملی ( یا از دید ایشان پان تورکیزم) در آذربایجان برآمده؛ بیانگر بسیاری چیزهاست از جمله رشد و گسترده تر شدن این جریان در سرزمین آذربایجان؛ وگرنه نیازی به این همه گرد و خاک از سوی پان فارسیزم و افراط گرایان آریاگرا احساس نمی شد. رشد این تنش ها و قطبیت یافتن مسئله ملی بیش از آنچه به ضرر حرکت ملی و ملت تورک آذربایجان باشد؛ تیشه ای به ریشه افسانه ایران و سلطه راسیزم پارس است؛ هر چه راسیزم فارس چهره عریان تری به خود گیرد معرفی ان به توده مردم آسانتر و رفع موانع آسانتر می گردد. من به شخصه از هر گونه

نوشته حتی آمیخته به سخیف ترین ادبیات از جمله نوشته جناب طباطبائی استقبال می کنم. باید مسئله و تبعیض ملی در ایران به مسئله روز مردم تبدیل شود؛ و در مشایعت فعالیت های ملی فعالان برای رشد آگاهی ملی؛ نوشته هائی از این دست نیز نقش کاتالیزور گونه در راین راستا خواهند داشت.
گله جک بیزم دیر ....
نوشته شده توسط: ناشناس

جناب کرمی، آقای ائلیارمطلبی بانام""حاشیه بر یک ترجمه""دررابطه با نوشته شما درج کرده که بسیارعالی ،مفید ومختصر وآموزنده است.لطفآ بخوانیدوچندین باربخوانید. باین متن آلمانی خودتان بااغلاط شماره 1تا 8 دقت کنیدوامید وارم خستگی تان رفع شده باشد که عذری درکناررنگ قرمز کامپیوتر، جابجائی نا قابل دو حرف ان وام !ذکرنموده بودید.بخاطر اشکالات کامپیوتری من لغات لاتین راباحروف عربی می نویسم)اگرخواستید جواب دهید لطف کنیدشماره ها رامراعت کرده وجواب هرشماره را درجای مخصوص خودبنویسید باتشکرقبلی:

ادامه

جناب کرمی، آقای ائلیارمطلبی بانام""حاشیه بر یک ترجمه""دررابطه با نوشته شما درج کرده که بسیارعالی ،مفید ومختصر وآموزنده است.لطفآ بخوانیدوچندین باربخوانید. باین متن آلمانی خودتان بااغلاط شماره 1تا 8 دقت کنیدوامید وارم خستگی تان رفع شده باشد که عذری درکناررنگ قرمز کامپیوتر، جابجائی نا قابل دو حرف ان وام !ذکرنموده بودید.بخاطر اشکالات کامپیوتری من لغات لاتین راباحروف عربی می نویسم)اگرخواستید جواب دهید لطف کنیدشماره ها رامراعت کرده وجواب هرشماره را درجای مخصوص خودبنویسید باتشکرقبلی:

Ich, Dariush1, der Groß König2, der König der Könige aus arischem Stamme…. Diese Zeilen ließ Darius, einer der Begründer des Persischen Reichs, vor gut 2500 Jahren in einem3 Fels hauen. Für die Iraner ist die arische Herkunft kein Mythos, sondern ein Tatbestand, der bis in die Vorgeschichte zurückverfolgt werden kann. Den Archäologen zufolge soll die nomadische Gruppe der Arier vor 4000 Jahren von den heutigen4 westlich des Ural5 nach Indien und vor 3000 Jahren in den heutigen Iran gezogen sein. Kein Wunder also, dass die Iraner die europäische Bezeichnung Persien nie übernommen haben6, sonder(n )7 ihr Land (stets )8 als Land der Arier(= Iran) bezeichnet haben.
همانطوریکه ملاحظه میکنید اشکال نوشتاری وتایپی دوسه حرف نیست بلکه عدم دقت،نا آشنائی بگرامر آلمانی،تحریف درحذف ونیز اضافه نویسی ...توجه کنید:
1-شما دررسطر اول داریوش نوشته اید ولی درسطر دوم داریوس،درحالیکه درمتن درهردومورد داریوس نوشته شده است ،علت چیست؟
2 –درسطر اول متن شما کلمه «کئونیق= شاه»سه مرتبه نوشته شده وهرسه بار باحرف بزرگ،چگونه ادعا میکنیدکه فقط فاصله باشتباه انجام گرفته است؟
3-فعل «هاون»حک کردن ،کندن اینجا با مفعول آکوزاتیواست ونه مفعول داتیو!البته اگرفرقشان بعداز28 سال رافهمیده باشید!.
4-شما چرا کلمه «هویتیگن»رابجای «استپس»نوشته اید؟آیا این تحریف وجعل نیست؟
5-کلمه «دس» قبل ازکلمه «اورال»علامت مالکیت است ودرنتیجه کلمه «اورال» باید به «اس» ختم شود.یک قاعده بسیار ساده گرامری درسطح اول ابتدائی نباید بعداز 28 سال مشکل باشد!
این6- فعل «هابن=داشتن»را که درمتن اصلی نیست چرااضافه کرده ایدآیا این جعل وتحریف نیست؟
7 – حرف « ان »اخرکلمه فراموش شده است.
8-کلمه « استتس» فراموش شده است چرا؟ا
همانطوریکه می بینید غیرازشماره 1 و7 که میتوان گفت اشتباهات تایپی اند(میتوانندباشند!) بقیه شش عدددیگرنه اشتباهات تایپی وخستگی ورنگ قرمز کامپیوتر ...،بلکه جعل وتحریف اشکار،خیانت درامر نقل قول ازنوشته دیگران!
حالا که ایمدوارم رفع خستگی نموده ایدپس لطفآمتن تحریفی وجعلی آلمانی رابرداریدو متن اصلی آلمانی رابگذارید وترجمه درهم برهم جعلی وتحریفی راتصحیح کنید
نوشته شده توسط: دنیز ایشچی

دوستان فراموش نکنید، موضوع اصلی تحولات مصر می باشد و درس آموزی از آنها. اینکه کلمه "ایمان" یک اصلاح "خشک و دگم" می باشد یا نه، یک مساله جزئی و فرعی می باشد. میتوانید یکی از شماها جواب بدهید که چرا آمریکا و اردوغان از "محمد مورسی" حمایت می کنند؟؟؟؟

نوشته شده توسط: ناشناس

جناب آئلیارگرامی ،سایرمسئولین محترم وآقای کرمی
اینکه شما بعموان یکی ازاعضای مدیریت پیش قدم شده ودراین مورداحساس مسئولیت نموده ودرواقع نشان میدهید که امرامانت ودرستکاری درنقل قول وترجمه بایدراهنمای ما باشد ونه تقلب وستبرد ودستکاری نوشته دیگران.
باتشکرازترجمه متن آلمانی که ازشیوه سلیس،دقیق،موزون و درعین حال مطابقت کامل با اصل متن تا حدممکن.البته بنده و کاربران با ترجمه های زیبای شما ازفارسی به ترکی آذربایجای ویا برعکس ازترکی آذربایجانی بفارسی آشنا هستند.من این ترجمه متن آلمانی شما راچندین بارخواندم ولذت بردم واین مایه ی خوشوقتی برای سایت وهمه ی کاربران است،موفق وزنده باشید.ادامه

به چند نکته دررابطه با ترجمه یک پاراگراف 4 جمله ای سا ده آلمانی اشاره میکنم، آقای کرمی باافزودن کامات ومفاهیم بی ربط واضافی ،سعی نموده بنظرات کهنه گرا وباستان پرستی عقب مانده ی خود رنگ ولعاب حقیقی وحقوقی داده ونظرات ارتجاعی وعقب مانده رااززبان محققین باستان شناسی بیان کند.
« من، داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان از نسب آریایی...»
دراین متن یا تبار یانژادویا نسب!دوکلمه باهم درمتن آلمانی نیست .تحریف وجعل ازطرف آقای کرمی

.1-*داریوش یکی ازپایه گذاران امپراطوری پارسی ، 2500 سال پیش اجازه داد این سطور را بر صخره ای حک کنند *
این جمله زمان حال ساده راآقای کرمی ماضی نقلی ترجمه کرده ،گرچه درواقعیت میتواند دستوروامری درکارباشدولی درمتن دستوروامرنیست.
2-*برای ایرانیان منشاء آریایی افسانه ی اساطیری نیست بل "مجموعه- فاکتهایی" ست که میتواند تا پیش از تاریخ پیگیری شود*
کلمات اضافی اساس ومبنا،افسانه ،روایت ،اسطوره ،حقیقت واقعی وحقوقی!پرنسیپهای باستان شناسی! درمتن نیستندوتحریف وجعل بشمارمیایند.

3-*مطابق [نظر] باستان شناسان، بایستی گروههای چادرنشین آریایی4000 سال پیش، از جلگه های غربی اورال به هندوستان و از 3000 سال پیش به ایران امروزی کوچیده باشند*

تحقیقات درمتن نیست وجلگه ها ترجمه نشده است .تحریف وعدم درک مطلب ازطرف مترجم

4-*بنابرین تعجبی ندارد که ایرانیان نامگذاری اروپایی « پرزین» را هرگز نپذیرفته اند، بلکه سرزمین خودرا همواره کشور آریایی (=ایران) نامیده اند*
بنابراین که نتیجه وارتباط گفته های بالاست ،ترجمه نشده،شاخصه ونام اضافی اندودراصل مطلب وجودندارندوکلمه همواره ترجمه نشده است.عدم درک مطلب ازطرف مترجم
نتیجه گیری وپیشنهاد:البته که تصمیمات را شما میدیریت خواهیدگرفت.ازآنجائیکه آقای کرمی باهرنیت خیری،دراصل متن آلمانی تغیراتی داده(من این تغیرات رادرپیانهای قبلی نوشته ام ولی امروزدریک پیام جداگانه درزیرمقاله اقای کرمی خواهم نوشت) ، ترجمه نادقیق،سودجویانه ،خیانت درامرنقل قول انجام داده است،موظف است متن آلمانی تحریفی رابرداشته واصل متن رادرج کرده وترجمه رامطابق رهنمود آقای ائلیارویا ترجمه ای نزدیک به متن رابگذارد.وتا انجام این دومورد نوشته درهم برهم برداشته شود.تا انجام این دوموردبخش های بعدی این نوشته درج نگردد.باتشکر
نوشته شده توسط: ناشناس

دوست عزیز اولا که شعر سند تاریخی نیست همانطور که امروزه مشخص شده مقدار زیادی از کتابهای شعر منتسب به شاعران قدیمی در همین سده اخیر سروده شده است !! ثانیا برفرض محال هم وجود نام خوزستان را در اشعار این شاعران قبول کنیم از کجا میتوانید ثابت کنید که محدوده آن همانی است که امروز بدین نام نامیده میشود ؟ همانطوری که در اشعار منتسب به فردوسی محدوده ایران مشخص نیست وبا محدوده ایران امروزی بسیار فرق دارد چرا که وی ایران را سرزمینی جدا از سیستان و خراسان و کرمان میداند ثالثا شما میگویید که نام عربستان از قرن شانزدهم تا سال 1925( حمله رضا میرپنج) بر این منطقه واز سوی خود ایرانیان نامیده میشد آیا 3 قرن همه ایرانیان اشتباه میکردند و نمیدانستند که باید این منطقه را بانام قدیمی آن بنامند یا همه بیماری فراموشی گرفته بودند ؟؟ یا شاید هم همه بعد از انتشار کتابهای شعر شاعران قرن 11 درزمان رضاخان فهمیدندکه

نام این منطقه این بوده !! است وساکنان عرب آن به حکومتهای صفویه و افشاریه و زندیه و قاجاریه پول میداد ه اند تا آن را با نام عربستان خطاب کنند یا اینکه افراد فرهیخته ای مانند نجم الملک که سفرنامه عربستان را نوشته بود نمیدانست نام قدیم آن چیست ؟
فاشیسم ونژادپرستی انسان را وادار به هرکاری میکند حتی جعل تاریخ !! فراموش نکنید که نازیها برای اثبات مالکیت خود در خاک چکسلواکی ولهستان علاوه بر جعل هزاران کتاب تاریخ آثارباستانی آلمانی را که در داخل آلمان کشف کرده بودند به مناطق تحت اشغال خود منتقل میکردند وادعا میکردند که آنها را طی حفاری در این مناطق یافته اند !! این هم دلیلی میشد که بتوانند ثابت کنند این مناطق اصالت آلمانی دارند !! متاسفانه تعصبات نژادی گاهی انسان را ازتفکر وتعقل بازمیدارد
نوشته شده توسط: ناشناس

روزه عمل بسیار احمقانه ای است به خصوص در تابستان و برای کارگران که کار فیزیکی می کنند کشنده است و کلیه را شدیدن تخریب می کند . آخوند و شبه آخوند زیر کولرنشسته و یک عده را مجبور به این عمل وحشیانه می کنند . پزشکان پیشرو باید تا حدممکن در آگاهی عمومی بکوشند و پزشکان اسلام زده و یا مزدور که روزه را مفید می دانند رسوا کنند .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آقای ایرانخواه، اعضای مدیریت در ایران گلوبال مستقل هستند و مستقل عمل میکنند. در همه کارها. نه حالا بل سالهاست. ایران گلوبال بر اساس سر دبیر خودم اداره میشود. من سالهاست به کار مستقل خودم عمل میکنم . در مورد دلیل غلط بودن، اشکال را در آغاز گفته ام. بارها هم گفته ام «چنان عبارتی نمیتواند با کلمات لاتین بیاید مورد استعمال ندارد. » صد بار هم نوشته شود توجه نمیکنید. و از آوردن فاکت در دفاع از استعمال فرار میکنید. مطمئنم حالا هم نمیخواهید درک کنید . از آنجایی که شما صاحب مطلب نیستید و با «غرض» وارد بحث شده اید، بدنبال درک مسئله نیستید. من شما را بخوبی میشناسم و از اغراضتان آگاهم. شما راه کجی را ادامه میدهید. شیوه ی شما سازندگی نیست بل خرابی است. در پی آزار هستید . اینجا میخواهید حساب «ترک و فارس » بکنید.ولی اشتباهی آمده اید. و اشتباهی گرفته اید. « غرض» شما برای من خیلی خنده دار است.

چون خیلی کودکانه است این غرض. کوچکترین شناختی از اعضای سایت ندارید. میتوانید به رفتار غرض آلودتان ادامه دهید. ولی نه با من. با شما دیگر دیالوگی ندارم. شما را بخیر ما را به سلامت.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

رازی گرامی نظرتان درست است . با شما هم نظرم. در مورد گذاشتن، به خاطر قدرتمند بودن شاه عمداً از اجازه دادن استفاده کردم. اگر فرد عادی بود حتماً گذاشتن را بر میگزیدم. بلی در مورد قبیله و اینها هم درست نوشته اید.بخاطر زیاد استعمال شدن واژه های قبیله و تبار به ویژه که آقای کرمی بکار میبرد نسب را انتخاب کردم. که کمی آشنا زدایی بشود.در مورد دیگر کلمات هم نظرتان درست است. امر واقع و اثبات شده و غیره . میتوان اینها را بکار برد حتی کلمه واقعیت را . ولی خواستم هرچه بیشتر ممکن است به منظور نویسنده نزدیک شده و از آزادی ترجمه بگریزم. بر خلاف کرمی. منهم امید وارم دوستانی که مقالات را مطالعه میکنند در نقد و تصحیح و نظر نویسی مدیریت را یاری کنند که بتوانیم قدمهای مثبتی در جهت روشنگری داشته باشیم. واقعیت این است که بدون کمک دوستان مدیریت نمی تواند خوب کار کند و بین مسایل غرق میشود. ممنون از نظر دقیقتان.

نوشته شده توسط: ناشناس

آقای عزیزی شما که پهلوی ها را ضد ایرانیان عرب زبان میدانی.پس چرا یک ایرانی عرب زبان در زمان محمد رضا شاه

شهردار شهر اهواز بوده است؟

نوشته شده توسط: ناشناس

بی سوادی پان عرب ها و پان ترک ها از نوشته هایشان آشکار است.آقای یوسف عزیزی بنی طرف بهتر است که آقای ولاسکو

سرمربی تیم ملی فوتبال ایران شود تا فیفا به شکایت شما رسیدگی کند.

نوشته شده توسط: ناشناس

اینکه طباطبایی در آخرها میگه "فارسها مغبونند، چون ترکی را نمیفهمند" جداً درسته. زیرا من همیشه حسرت قومیتهای ترک و لر و کرد را خورده ام که زبان مرا میفهمند ولی من از زبان آنها درکی ندارم. این را البته میشه با کلاس دیدن و معاشرت با اهل آن زبان درست کرد.
بعد جایی میگه "نمیتوان گفت ما را در مدرسه مجبور به فارسی خوانی میکردند...ما هفته ای چند ساعت فارسی داشتیم و در زنگهای تفریح و بعد از مدرسه هم ترکی حرف میزدیم" تا آنجا که من از ترک زبانها شنیده ام، این درست نیست. برنامه ی هفتگی شامل فارسی و حساب و دینی میشده که در سراسر ایران کتابهای یکسانی داشته. خب آیا یچه ی ترکی که وارد مدرسه میشده، نبایست یا نباید اول فارسی را یاد بگیره تا بعد به درک متون فارسی و حساب و...برسه؟ آیا معلم مجاز به عرضه ی متن ترکی بوده؟ نه. بچه دقیقا وارد یک کلاس زبان خارجی میشده/میشه . وگرنه پیداست ...دنباله در ستون پایین

وگرنه پیداست که یک خارجی زبان بیرون کلاس به زبان مادریش حرف بزند. این خوب است که جناب ایشان رخت تعصب را از تن به درآورده و در قید مرزبندیها ی سیاسی و جغرافیایی نمانده اند. من اما از همه ی ترکزبانها چنین شنیده ام که مدرسه در سالهای آغازین بغرنجترین سالها بوده به خاطر همین مسأله ی زبان. ولی این هم درست است که یک زبان مایه ی اتحاد بیشتر خواهد شد. دین نمیتواند چنین همبستگی ای بسازد. چون با احساس و دریافت آدم سروکاردارد و انتخابی است. زبان اما نگاه به پیشینه های فرهنگی و خاطرات تاریخی اقوام دارد و باید پاسش داشت. حالا ترک/ کرد/ لر و...بگوید ما هم بر همین اساس میخواهیم زبانمان را از فارسی بپالاییم. این درست است و جای خود دارد. ولی چند درصد ایرانیها ترکند یا لر یا ...فارس؟ کدام در اکثریتند و راه ساده تر کدام است که اکثریت یا اقلیت به سوی آن بروند. به هر روی ایران ما ایران همه ی ماست و هرگز تجزیه پذیر نیست. اما همه باید در آموزش زبان محلی و دین و سنتهای خودشان آزادی مطلق داشته باشند و چه بهتر از این که اصلا در برنامه ی مدارس ایران آموزش زبانهای محلی هم گنجانده شود تا اقوام بهتر بتوانند ایجاد ارتباط کنند و کسی چون من در خیل ترک یا کرد زبان خود را غریبه و چه بسا تنها نیابد. چطور است که ما در برنامه ی مدارس درس انگلیسی و فرانسه و المانی و عربی داریم که به هرحال بعد از دبیرستان چند واژه از آنهمه سال خواندن در یادمان میماند و ...ولی هنگامیکه با یک هموطن ترک/کرد ....روبرو میشویم، زبان در کام میکشیم و از او انتظار داریم که بتواند فارسی حرف بزند!
خب از دید من بزرگترین امتیاز این جناب دور بودنش از تعصبهای رایج بود که راه را برای گفت و شنود باز میگذارد و انعطاف میآفریند که این نوید یخش است و گشایش را به هرحال به سویی منطقی راه میبرد.
نوشته شده توسط: ناشناس

بابک گرامی
چند نکته:
1- این فرض که چون اکثریت جامعه دینی است، پس حکومت هم دینی است یا خواهد بود، دارای این نقصان است که اکثریت دینداران را دارای فقط یک تاویل از دین می انگارد و تکثر تاویل های دینی را در میان این اکثریت نادیده می گیرد. این سخن آن روی سکه این سخن است که گویی چون جامعه دینی است، پس حکومت آن هم خواهی نخواهی دینی است!
2- بحثِ تاویل های متفاوت و متضاد و متکثر از این امر مطلق است و این تاویل ها، به ویژه در حوزه سیاست و اجتماع، به هیچ وجه یکی نیست.
3- این استدلال که چون اکثریت جامعه دیندار، پس حکومت دینی است و چون دین مطلق، پس حکومت هم تامگرا است، و در نتیجه چرخه قدرت سیاسی میان استبداد دینی و استبداد غیردینی است، استدلال قابل ابطال است. افقی که در برابر کشورهائی مثل ایران و مصر وجود دارد، به این دو شکل دیگر ختم نمی شود. تکثر موجود در این جوامع، از جمله مصر، گزینه دیگری

در برابر ما گشوده است که همان گزینه حکومت قانون و دمکراسی و حقوق بشر است. آن چه به نام بهار عربی نامیده می شود، در اصل بیانگر وجود بستر عینی اما سنگلاخ همین امکان تحقق راه سوم است.
4- منطق یا این یا آن خود دچار مطلق گرائی است. این منطق شمشیر داموکلس حکومت هائی چون مبارک و امثال این دیکتاتورها بوده است. منطق مطلق گرا آن روی سکه استبداد است. به بحث تحولات جهانی و منطقه و عصر جهانی شدن و این قبیل مسائل نمی پردازم.
5- بهار عربی پس لرزه های دیرهنگام کلان زلزله فروپاشی جهان دوقطبی است، که بسیاری از دیکتاتورهای جهان و منطقه را به عنوان اقمار دست نشانده خود در منطق موقعیت استراتژیک سیاست های کلان خود گنجانیده بودند. ما در عصر امکان و امکان پذیری زیست می کنیم.
6- گذار به دمکراسی و گذار از استبداد به آزادی کشاکش سخت و طولانی است. اما بهترین راه همانا وداع با این منطق یا این یا آن است و گذار به نگاهی است که تنوع و تفاوت را به مثابه مخرج مشترک در عمل و زیست و سپهرهای مختلف اجتماع می پذیرد. استبداد مذهبی یا نظامی یا شبه سکولار راه چاره نیست خود مشکل است. تمرین دمکراسی از فردای استبداد نیست از همین الان و هر روز است. نمونه ای از آن را در مقاله بیان کرده ام.
سپاس
نوشته شده توسط: ناشناس

آقای ائلیار، شیوه برخورد شما بسیار شگفت انگیز است. شما ادعای نادرست بودن عنوان مقاله بالا را کرده اید. بعد از من می خواهید ثابت کنم که درست است؟! قاعده معروفی است که: آوردن دلیل بر عهده مدعی است. آن کس که ادعای غلط بودن می کند باید دلیل بیاورد که چرا غلط است، نه اینکه دیگران بروند برای او دلیل بیاورند که این عبارت درست است! این شیوه برخورد شما مانند این است که کسی را به اتهام جرمی دستگیر کنند و بعد بدون اینکه دلیلی بر مجرم بودن متهم ارائه دهند از او بخواهند ثابت کند جرمی مرتکب نشده است! راستی در کجای " فرهنگ معین، انوری و غیره" ادعای شما تأیید شده؟ در همین عبارتی که نوشته اید:" فرهنگ معین، انوری، و غیره" ویرگول دوم شما(بعد از انوری) صد در صد غلط است. روشن است که از مفهوم درست ویرگول و موارد کاربرد آن آگاهی ندارید و با این همه به ایراد گیری از نوشته دیگران می پردازید. راستی اینکه

می گویید:"عبارت را نادرست ارزیابی کرده عمل میکنیم."، " شیوه را تغییر میدهیم" و پیش از این هم گفته بودید:"به خاطر همین مسایل ممکن است نوشته ای عدم انتشار بخورد." نشان دهنده این است که شما از سوی مدیریت ایران گلوبال مسؤول بررسی ادبی یا محتوایی مطالب هستید یا قرار است بشوید؟ اگر چنین است پیشاپیش تأسف و تأثر خود را اعلام می دارم. در پایان به شما توصیه می کنم مهر نموده، بجای پافشاری بر خطای خود و از این شاخه به آن شاخه پریدن، به مطالعه مفهوم اسم جمع و موارد کاربرد ویرگول در سجاوندی (نقطه گذاری) بپردازید و از ایراد گیری شتابزده از دیگران خودداری نمایید.
نوشته شده توسط: ناشناس

این رقم 22 میلیون را کدام ناظر بی طرف و کدام نهاد مستقل تائید یا رد کرده است؟ به همین جهت هم اخبار درباره این آمار مختلف است. این رقم بر اساس، به رغم احترام عمیق به آنان، گفته ها و آمار و ارقام خود تلاشگران جمع امضاء بوده است. دمکراسی در مصر از طریق این آمار و ارقام به راحتی می توانست انتخابات مجلس را نخست به نفع خود رقم بزند و بعد به عزل مرسی خیز بردارد. کودتا، کودتا است. کودتای اکثریت همان قدر بی معنی است که کودتای اقلیت. از چرخه دیکتاتوری اسلامگرایان همان قدر باید بر حذر بود که از دیکتاتوری سکولارگرایان. که البته دو روی یک سکه هستند و نشان کوچه بن بست رادیکالیسم.
مقایسه ترکیه و مصر از حیث نقش ارتش در تاریخ معاصر هر دو کشور چنین گفته ای را برمی تابد. هرچند تطبیق به معنای یکی گرفتن نمی تواند باشد.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

خواننده گرامی آقای بابک؛
به نظر من مجلس جمهوری اسلامی (به زبان دقیق تر ملاخانه)، چند دهه از مجلس ترکیه عقب مانده تر و بشدت مستبدتر است. در ترکیه هنوز نمی توانند هر مخالفی را بجرم قیام علیه الله سر به نیست کنند.در نگارش، تفاوتها مورد توجه قرار گرفته است:
"این خبر در رسانه حکومتی ایران بازتاب یافته است؛ کشوری که زبانها گره خورده اند و اگر باز شوند؛ بجرم تمرد از سلطه الله و نمایندگانش (ملاها) قطع می شوند!" ممنون از توجه تان