رفتن به محتوای اصلی

دسامبر 2007

حق ندارید به مسلمان توهین کنید!

شما محق هستید مسلمان، مسیحی ، بودایی و ... باشید و یا اصلاً لامذهب تمام عیار . اما حق ندارید به مسلمان توهین کنید . از یک طرف بخاطر ایران و ملت ایران سینه چاک می کنید و از سوی دیگر همان ملت ایران را که حد اقل 98 درصد آنان مسلمان هستند با عناوین زشتی مانند اراذل و اوباش توصیف می کنید . آقای محترم نمیدانم انگیزه شما از حضور در این سایت چیست و معمولاً در پای هر مقاله ای اسم شما بعنوان کامنت گذار وجود دارد و کمتر مورد پیش می آید که در آنها مسلمانان را اراذل و اوباش خطاب نکنید .

آینده نگری و حقوق بشر

محمود درویشی : این همه نقص حقوق بشری در ایران رخ می دهد که بجای افشای چنین مظالمی در ایران ؛ مطالب علمی که در سایت های داخل کشور براحتی چاپ می شود را بدون ذکر منبع آن را باز چاپ می کند ؛متاسفانه اینگونه برخورد ها؛ اینده نگری را از داخل تهی می کند اکنون خیلی ها در دولت احمدی نژاد هستند که به مطالب علمی باور دارند و در واقع سر دمداران حکومت مذهبی می خواهند علم را در خدمت اینده جمهوری اسلامی قراربدهند

مسأله اصلي ما؛ جمهوري *مذهبي!

ببينيد من که نميتوانم درباره هر فرد و گروه سياسي بروم و ببينم پشت مغز آنها چيست. بر مبناي گفته هاي آنها و نوشته هايشان ميتوانم قضاوت کنم و مهمتر از همه وضعيت ايران و اوضاع بين المللي. آنچه از نظر من براي همه اپوزيسيون ايران خوب است روشن باشد اين است که حمله نظامي به ايران به نفع جنبش ما نيست. متأسفانه در گذشته بسياري که امروز از تجزيه طلبي مينالند روشن روي حمله به ايران موضع نداشتند. مايه شعف است که امروز همه در اينباره موضع روشن دارند.

چرا مرغ های ِ همایونی یک پا دارند؟ (پاره ی ِ دوم)

حزب مجموعه ای ست از شکستن های ِ در هم پیوسته و دو سویه: مرزها را و خود را در خود شکستن. حزبی که خود را اگر چه در میانه، اما در میانه ی ِ راست جای-شناسی می کند، و با این حال، در تهی کردن ِ انبان ِ تاریخ ِ ایرانزمین بیهوده نمونه ی ِ همتای ِ خویش را می جوید (آن رفقا و برادران ِ ناتنی، با انبان های ِ انباشته از دینامیت و قران شان نمی توانند در اوراغ کردن ِ تاریخ با سروران بیارند، چرا که از پیش تاریخی را برای ِ آن پُشته ی ِ نفرینی و فرو رفته در زهری سبز، برنمی پذیرند)...

صدایی از آنطرف

من میام توی وبلاگ که عقده هامو خالی کنم، توی سر این و اون بزنم، تحقیر کنم، توهین کنم، دعوا کنم،،، آخه در عالم واقع امکان اینو ندارم که همه خشم و ناراحتی ام را توی سر دیگران بریزم. نه اینکه فکر کنید با فارسها یا ترکها یا کردهای دیگه مشکل دارم... نه.. به محض اینکه اختلافاتم با اونها یک روزی حل بشه، اونوقت نوبت دعوا و کینه ورزی و انتقام گیری و خالی کردن عقده هام با هم مرامان و هم کیشان و هم سازمانی ها و هم حزبی ها از ملیت خودم فرا میرسه. اونم نبود توی فامیل با پسر خاله و دختر عمه و برادر و خواهر...

نظر یا پلميک!

این سایت مال توده مردمه و بدرد مثل شما نمیخوره.افت داره براتون!حالا متوجه شدیم که تفاوت بین حرف از دمکراسی زدن و دمکرات بودن بعضیها یعنی چه!باز دمت گرم که زود خودتو لو دادی!البته بی خیال دادش کسانیکه دراین سایت و یا دیگر سایتها کامنت میدن که ارزش ندارند که شما خودتونو ناراحت مکنید.ولی نمیدانم چرا اینقدر مینویسید!حالا حساب کنید
اگر کسي دنبال رهبري کردن جنبش سياسي ايران است اين سايت و امثال آن جايش نيست. اين است که به اينجا ميکشد.

اقایون سانسور چی ایران گلوبال!!!

در زبان فارسی یک واژه است که کاربرد اش گهگاه به درد می خورد: نمی دانم! بنده هیچ پیکاری (پلمیک) با شما نکردم. چنان یک خواننده پاسخور که سخن نویسنده را جدی می گیرد، جستارتان را به دقت خواندم و نکته هایی را که به نگرم می رسید- نکته هایی که شما هنوز با همه ی این در و آن در زدن های بی انگیزه، پاسخ به آن ها نداده اید-، گوشزد کردم.
علت اينکه من گفتم وقت براي اين بحث هاي پلميک نميخواهم بگذارم را بارها گفته ام. هر کسي آزاد است که هر چه ميخواهد بنويسد ولي من وقت پاسخ ندارم.

ما مدعی حذف کامل سانسوریم!

_سالها پیش که در خطر مشق و بابا آب داد بودم همکلاسی داشتم با هیکل کج و قناس و صورتی مثل اجنه با دندانهایی ریخته و بعضاً سیاه و کرم خورده . خلاصه هر متلکی بهش میچسبید الاً «خوشگل" . اما و قتی در برابر آینه می ایستاد خوش تیپ ترین انسان را در آینه می دید . ادعا میکرد همه دخترها برایش کشته مرده اش هستند و ... . نوشته های شما را وقتی میخوانم به یاد آن همکلایس قدیم می افتم و به همین دلیل با دقت میخوانم

چرا مرغ های ِ همایونی یک پا بیش تر ندارند؟

راست ها، و از میانه ی ِ آنان میانه هاشان بیش تر از همه، اگر هیچ چیز ِ دندان گیری نیز از رفقا، یعنی همان سمکان ِ عیار و قهرمانان ِ بادپای ِ عصر ِ نوین با انبان های ِ تهی شان از تاریخ ِ ایرانشهر و جیب های ِ پُر شان از دینامیت های ِ سرخ و سیاه، نیاموخته باشند، و رفقا مایه ی ِ نیاموختن را سه بار در هفته می گذارند لای ِ پُلو و دم اش می کنند (قبل از انقلاب که وضعشان بهتر بود می زدندش تو دل ِ اسفناج بورانی اش هم می کردند، واسه مزه ی ِ عرق سگی بد نبود) بی شک یک چیز را نیک آموخته اند: بر سر ِ موضع ایستاد

نقدی بر پایان یک پندار

هر از چند گاهی آقای محمد امینی نوشته‌ای را در سایت ایران گلوبال میگذارند که‌ به‌ خیال خود از تمامیت ارضی ایران دفاع کند و سیر بحثها را در جامعه‌ ایران به‌ این سمت به‌ کشاند ولی ایشان اینبارهمانند قلندران سر ناتراشیده‌ به‌ دفاع از تمامیت ارضی عراق و ترکیه نیز پرداخته‌ اند و دادستانی دفاع از این 2 کشور را نیز بر عهده‌ گرفته‌ اند
سیامک ایرانی: دریغ از یک چهره ی برجسته در چهارسوی ایران. میانمایگی، نابُرنایی، و هراس از راستین بودن همه چیز را درنوردیده است. همه همه چیز هستند و هیچ چیز نیستند.