Skip to main content

● ادبیات

جواد ولدان
بارانِ بوران بر سرم،
در پیش دارم همسرم،
در چپ و راست کاکل زَرَم،
در پُشتِ من زاغ و کلاغ،
احد قربانی دهناری
انتشار برخی آثار هاینه در دوران امپراطوری آلمان ممنوع بود. هنگامی که نازی ها در آلمان به قدرت رسیدند و در سال ۱۹۳۳، در برلین کتاب سوزی برپاکردند، در میان کتاب هایی که سوزاندند، «المنصور» نوشته هاینریش هاینه نیز وجود داشت، که در آن آمده است:
این فقط آغاز کار است. آنجا که کتاب‌ها را می‌سوزانند، انسان‌ها را نیز خواهند سوزاند. المنصور، ۱۸۲۱، مصرع ۲۴۳
هاینه این داوری را درباره کتابسوزان ۱۸۱۷ وارتبورگ در تراژدی المنصور خود در سال ۱۸۲۱ در ارتباط با سوزاندن کتاب‌های عربی گفته است.
امیرعلی متولی
به همین دلیل است که با وجود اینهمه نجابت و حرمت قایل شدن برای خانواده و ناموس، گاه هتک حرمت به نوامیس مردم روا داشته می شود چون براساس همان روحیه استبدادی هر کس فکر می کند که دیگران نباید کار زشت انجام دهند و خودش مجاز است هر کاری انجام دهد. بنظرم علت قانون گریزی مردم نیز ناشی از همین روحیه است.
ابوالفضل محققی
او زمانی که دریچه قلب‌ها بازشوند، مهر جای‌گزین کینه گردد و انسان‌ها به ‌راستی برادری و خواهری برای هم باشد؛ غبار از چهره تاریخ خواهد زدود و از زبان زیباترین فرزندان این آب‌وخاک از آزادی و عدالت با شمایان سخن خواهد گفت! از زبان کسانی که در سنگین‌ترین روزهای این سرزمین غم‌بار سرودخوان در پای چوبه‌های اعدام ایستادند و نخستین جرعه شبنم سحرگاهی را سر کشیدند، تا خورشید از گلویشان اگر نه آن روز، بلکه به روزگاران طلوع کند و این سرزمین گرفتار در سیاهی را روشن نماید! او دل نوشته‌های هزاران مادر به همراه و
ابوالفضل محققی
عید درراه بود سال شصت‌وهفت داشت به پایان می‌رسید. از تمامی آن‌همه زندانی، بیشتر از چند صد نفر باقی نمانده بودند. هفته اول اسفند تمامی آن‌ها را آزاد کردند. بدین‌گونه همه‌چیز پایان یافت! تو و پسر عصمت خانم، در میان آنان که از جهنم اوین برگشته بودند نبودید! تو را و او را از دروازه دیگری عبورتان داده بودند. دروازه مرگ!
ابوالفضل محققی
همه خانواده ها پریشان ونگران کسی جرئت اعتراض نداشت کسی هم پاسخگو نبود . برگشتیم حمید کوچولو خسته بود گریه می کرد. داشتیم آرام آرام به هم عادت می کردیم .به من گفتی < مامان می دانم بسیار سخت است اما هر قدر که می توانید این بچه و مادر را کمک کنید .این قربانی کوچک را مثل نوه خودتان مواظبش باشید.چه فرقی می کند بچه من یا بچه رفیق من !>بدون گفتن توهم عزیز دلم ! او نوه من شده بود و عصمت خانم مادرم.
ابوالفضل محققی
ته دلم امید داشتم که طالع فرزندم همان دوری باشد از من ! اما درسلامت ! زندگی بسیار عجیب است اتفاقاتی که باور نکردنی است . اما من دیدم که چطور پیش بینی زن فال گیر درست از آب در آمد وحداقل یک بار خدا مجبور شد دعای من و پیش بینی زن فالگیر را بر آورده کند > ای کاش برای من هم زن فالگیری پیش بینی می کرد !
شهزاده سمرقندی
بنیاد سیامک پورزند سال ۲۰۱۳ با هدف ادامه دادن فعالیت‌های سیامک پورزند، روزنامه‌نگار شناخته ایرانی که سال‌ها در حبس جمهوری اسلامی بود، کار خود را شروع کرده است. این بنیاد تلاش دارد نیازهای هنرمندان زیرزمینی ایرانی را چه در داخل و چه در خارج از کشور مطرح سازد و تا حد امکان برای بیان آزادانه و بدون سانسور هنرمندان زمینه‌سازی کند
ابوالفضل محققی
اصلا چرا باید این مبارزه لعنتی را ادامه می دادی ؟نتیجه اش چه شد ؟ آن زمان شاه ! این زمان خمینی ! .نه ! نه! حق ندارم از تو این گونه سئوال کنم . ناراحت می شوی این راهی است که با عشق شروع کردی .یک بار گفتی <مامان تنها در این راه بود که احساس لذت کردم حسی از سرشاری وکاملیت .حس آزادی !حس زیبای آن که هیچ کس نمی تواند این آزادی انتخاب را از من سلب کند .حتی مرگ >مرا ببخش آخر نمی توانم مثل تو باشم نمی توانم درد کشیدن تورا تحمل کنم قول دادم صبور باشم .نمی توانم ای کاش نبودم تا ...
ابوالفضل محققی
هر زمان که هم دیگر را نمی‌دیدیم، تلفن می‌زدی و با من صحبت می‌کردی. همیشه گوش به زنگ تلفن تو بودم. وقتی صدای ترا را می‌شنیدم آرام می‌شدم. تو این را می‌دانستی؛ قبلا به من گفته بودی. "مامان اگر مسئله ای برای من پیش آمد، به یکی از دوستانم سپرده‌ام که به شما زنگ بزند و خبر بدهد؛ اسمش اسد است. او سروه خانم را از شما می‌پرسد، اگر گفت حال سروه خانم چطور است، مامان، برای من اتفاقی افتاده است باید مواظب خودتان باشید بیقر‌اری نکنید".
ابوالفضل محققی
نگذارید مردان در آشپزخانه به اسارتتان بگیرند مرد ها را که تکان بدهید یک شازده کوچلو از درونشان بیرون می آید .
محمود ناظران پور
عشقِ وطن حظّ بی مثالِ حیاتش؛
رفع ستــم شیوه و مرامِ معلم؛
یاور و همکارمـان ز بند رها کن!
ای که ندانی غمِ مدام معلم
ابوالفضل محققی
من خدا را ندیدم وهرگز با او سماع نکردم . اما یاد گرفتم از هر چیز کوچک لذت ببرم ودرسختی ها طاقت بیاورم! او طاقت آوردن را هم نشاته دوست داشتن خدا می دانست .تمام زندگیم چنین گذشت ! لذت بردن از هر چیز کوچک وطاقت آوردن بر رنج های بزرگی که می بینی .چند روز بعد سروه عزیز رفت زنی که از هر چیز کوچک زندگی لذت می برد و بر سختی طاقت می آورد !
ابوالفضل محققی
هر بار که تو از در وارد می شدی او به اندازه من خوشحال می شد. چشم برتو می دوخت تو پسر سوم او بودی .اما بیتاب بود در تهران ماندن برایش سخت بود .می خواست به همان مهاباد و اگر شد به روستایش بر گردد. می گفت تمام زندگیم وخاطراتم آن جاست . من این جا در این شهر غریبه ام !راست هم می گفت او هرگز نتوانست لباسی غیراز لباس کردی بپوشد وصحبت فارسی برایش راحت نبود . سروه عزیزم به کردستان برگشت و بخشی از قلبم را با خودبرد
ابوالفضل محققی
هوای شاد وسرشار از امید روزهای انقلاب جای خود را به دلهره داده بود . اعدام ! درگیری !همه چیز در حال فروریختن بود .ما مادران آن را حس می کردیم .حسی غریزی ! وقتی برای نخستین بار آژبر جنگ کشیده شد و هواپیماها های عراقی حمله کردند من وسروه خانم در حال بافتن فرش بودیم سرا سیمه به حیاط دویدیم . تمام همسایه ها بیرون ریخته بودند . همه متحیر و هاج واج . از آن روز کشور دیگر روی آرامش ندید .
ابوالفضل محققی
او تمام مدت جلسه پشت پنجره می‌ایستاد و آیت‌الکرسی می‌خواند و به کوچه فوت می‌کرد. اعتقاد داشت که دعاهای او پسرش را حفظ می‌کند و هیچکس نمی‌تواند از پشت آیت‌الکرسی خواندن‌های او در خانه را ببیند. چه اعتقادی به دعا داشت و چه عشقی به پسرش. حال من نیز می‌توانستم پشت پنجره بیاستم و هوای بچه‌ها را داشته باشم
پس از پيروزي مشروطه خواهان، مجلس شورا اولين جلسه نخستين دوره خود را در جريان جشن هاي مهرگان ايرانيان (14 مهرماه 1285) در كاخ گلستان با حضور مظفرالدين شاه برگزار كرده بود و مقرر شده بود كه سال قانونگزاري در ايران از مهرماه آغاز شود. اين مجلس 15 مهر ماه سال 1286 هجري خورشيدي نيز متمم قانون اساسي را تصويب كرد. بيشتر اصول قانون اساسي وقت در همين متمم گنجانيده شده بود زيرا كه اصل قانون اساسي، شكل مقدمه و اعلاميه داشت. حقوق ملت در همين متمم آمده بود.
ابوالفضل محققی
وی جنگ در همه جا پیچید ه بود. خمینی سرمست نعمت جنگ سرکوب می کرد. چند ماهی بود دانشگاه ها که بسته شده بودند. من وسروه خانم آن شب بسته شدن دانشگاه‌ها چه کشیدیم؛ یک پایمان مقابل پلی تکنیک و یک پا دانشگاه تهران. پدران ومادران مضطرب و دسته‌های اوباش و اراذل جمهوری اسلامی سلاح بردست و عربده کشان اطراف دانشگاه‌ها. چاقو می زدند، تیر اندازی می‌کردند و با چوب و چماق حمله می کردند
پارسی گو گرچه تازی خوشتر است
عشق را خود صد زبان دیگر است
بگذر از گفت ترکی و رومی
که از این اصطلاح محرومی
آثار مولانا به علاوه مناطق فارسی زبان، تأثیر فراوانی در هند و پاکستان و ترکیه و آسیای میانه گذاشته است.
ابوالفضل محققی
تظاهرات اوج گرفته بود هر بار که بیرون می رفتی هراس از این که برنگردی تمام وجودم را می گرفت؛ چند بار خواستم بگویم پسرم من را هم با خودت ببر، اما نتوانستم. می دانستم سراغ رقیقانت می‌روی همان ها که هفته ای چند بار می آمدند خانه و جلسه داشتید. چند تا از بچه ها را هم می شناختم. مادران آن‌ها هم می‌گفتند که در خانه آن ها جمع می شوید؛ یک روز گفتیم حالا که این ها دور هم جمع می شوند ما چرا دور هم جمع نشویم وصحبت نکنیم. چنین شد که اولین جلسه مادرها تشکیل شد.
ابوالفضل محققی
همه‌چیز برایم تازگی داشت؛ لباس‌های کُردی با آن رنگ‌های شاد؛ پیراهن‌های توری بلند با آن پولک‌های طلائی و سربندهای بلند، حرف زدن کُردی و صدای ترانه‌های کُردی که همه‌جا به گوش می‌رسید. چه استقبال خوبی از ما کردند. از هیوا بسیار خوششان آمد. تحصیل‌کرده بودند. جالب این بود که می‌دانستند پسر بزرگ خانواده زندان است. دیانا گفته بود.
پیشتر بنیاد سینمایی فارابی نام ۴ فیلم سینمایی را به عنوان فهرست نامزدهای ایران در جوایز "آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا" (اسکار) معرفی کرده بود که عبارت بودند از: "رگ خواب" ساخته حمید نعمت‌الله، "مالاریا" اثر پرویز شهبازی، "نفس" ساخته نرگس آبیار و "ویلایی‌ها" به کارگردانی منیر قیدی.
هادی خرسندی
اوايل من خوشم ميآمد از او که حل کرده به خوبي مشکل مو
ولي از بس که کرد اسلام اسلام به شک افتاده ام از او سرانجام
که کار اصليش تبليغ دين است علي دائي تيم مسلمين است
دل ما ميبرد با زلف و کاکل به لائيتيسه ما ميزند گل
تو گوئي قدرت از مذهب گرفته نوبل از حضرت زينب گرفته
هستی دادخواه
من

ما

با تو ای یار، با تو ای کس

می شکنیم سیاه جام پیمانشان را

به سکوت می کشانیم کرنای دغل بازشان را

با تو ای یار، با تو ای کس

با تو ای چشم شاهد

با تو ترسیده از خشم

با تو ..

با تو ای هموطن

ای درد مشترک سالها
روز درگذشت استاد شهریار را ، روز شعر و ادب پارسی نامیده اند. استاد سید محمد حسین بهجت تبریزی ملقب به شهریار شاعر پرآوازه معاصر ایران ، در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ در بیمارستان مهر تهران درگذشت. وی بنا به وصیت خود در مقبرةالشعرای تبریز مدفون گشت. او متولد تبریز و آذری زبان بود با این حال اشعار بسیار نابی به زبان فارسی سرود و خدمات شایانی به فرهنگ و هنر ایران کرد. تا جایی که سالروز مرگ او را روز شعر و ادب پارسی نام نهاده اند.
تهمینه بخشک
پس از شیرین کاری و افتضاحات سعید شایسته در نوروز1395 که با اعتراض صدها وبلکه ، هزاران نفر روبرو شد . سعید شایسته با ارسال یک کلیپ کوتاه ( مثلا عذرخواهی ) به ایرانیان مقیم دانمارک وعده برگزاری کنسرتی دیگر به صورت رایگان و در اسرع وقت را داد وبدین ترتیب توانست سرو ته این قضیه را هم آورد .
وعده ای که برای به وقوع پیوستنش ، ما به صبر ایوب و عمر نوح محتاجیم .
و اما اینبار نوبت به محسن یگانه ، خواننده پاپ و مقیم ایران رسید.
ابوالفضل محققی
شاید پشت همین دیوار هاست . می خواهم فریاد بکشم صدایش کنم !ماه هاست چشم انتظارم . تمام دو ماه گذشته در بی خبر ی روز های سختی را گذراندم . اگراورا دوباره ببینم چه خواهم کرد ؟ تکرر ادرار گرفته ام ! می گویند از اضطراب است ! خودم هم می دانم !شب ها بی خوابی به سرم می زند بلند می شوم در داخل خانه قدم می زنم .در اطاقش را باز می کنم می دانم تختش خالی است !اما باز نزدیک تر می شوم دست می کشم نه ! نه ! این جا کسی نخوابیده . گاه روی تختش دراز می کشم صورتم را به بالش می چسبانم .
ابوالفضل محققی
شاید پشت همین دیوار هاست . می خواهم فریاد بکشم صدایش کنم !ماه هاست چشم انتظارم . تمام دو ماه گذشته در بی خبر ی روز های سختی را گذراندم . اگراورا دوباره ببینم چه خواهم کرد ؟ تکرر ادرار گرفته ام ! می گویند از اضطراب است ! خودم هم می دانم !شب ها بی خوابی به سرم می زند بلند می شوم در داخل خانه قدم می زنم .در اطاقش را باز می کنم می دانم تختش خالی است !اما باز نزدیک تر می شوم دست می کشم نه ! نه ! این جا کسی نخوابیده . گاه روی تختش دراز می کشم صورتم را به بالش می چسبانم .
شادی سابُجی
خنیای سرخین تخلیه
بهنام چنگائی
برای بزرگداشت جسورانه ی آنانکه جز آخرین تیرِ جان در کمان "اعتصاب غذا" گذارند، چاره ای نداشته اند. و بخاطر دادخواهی، و در پی نانِ نداشته خویش و همه ی کارگران بپا خاسته اند. نبرد نابرابری ایکه رضا شهابی و همه ی همراهان او ناگزیر دچارش شده، و اینک اسیر بی دادرسی ها و ستم های ستمگران ولائی گشته اند.
آ. ائلیار
زیبایی این شخصیت در آن است که از چند هزار سال پیش با تو حرف میزند و درد دل میکند. آدم را به خانه و شهر و کوچه و دنیای خود می برد و میگوید : داداش نگاه کن، ما اینیم . حالا برو فکر کن ببین تو چه و که هستی؟ او میگوید: اینانا! محبوب انلیل، بر سومر وحشت و هراس بار کرده ای.
پیاده کردن «همزیستی» سومریها و خلقهای سامی ، سارگون آنا را مأمور این کار کرد، او با فعالیت فرهنگی- سیاسی و دینی خود سی و چند سال در این مسیر کوشید...
کامبیز گیلانی
راندگان باغ عدن، سرگشتگانی محکوم به جدال خیر و شر
محمدعلی اصفهانی
با انقطاع دور تسلسل
می شد مبادرت به تأسف کرد
يا
حتی به خود
دشنام داد
و توی جوی آب روان
تف کرد
اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانمند بود. وی به شعر نو گرایید و آثاری در هر دو نوع شعر به جای نهاد. همچنین، او آشنا به نوازندگی تار ومقام‌های موسیقیایی بوده است.
وی نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال ۱۳۳۰ منتشر کرد.