رفتن به محتوای اصلی

سرنگونی، تنها راهکار دگرگونی

سرنگونی، تنها راهکار دگرگونی

اگرچه ما احساس ذهنی و پوشیده ای نسبت به خدا و وجودش داریم در برابر آن اما، جایگاه بسیار بلند بالا، نمایشی و یک تنه ی خامنه ای می باشد که براستی شگرف، فرازمینی و بهتراست بگویم خدائی است. چراکه چنین برتریگزینی و ارزش دهی فرانسانی به یک فرد حالا هرچه می خواهدباشد، نه که با فرهنگ زمانه ی پویا و جستجوگر امروزین ما نمی خواند، که قرن هاست انگیزه ی مبارزه طبقاتی کارگران برای بدست آوردن فرهنگ نوع انسانی طبقاتی، برابر و مدرن الگو زندگی بوده، و پیوسته برعلیه ساختارهای اجتماعی چنددست و نابرابر "سرمایه گر" با همه ی وجود جنگیده، و کارگران جهان هرگز اینگونه برتریخواهی های دینی و قلدری های فردی و سرمایه سالارانه را با چشم اندازهای خردورزی و توان انسانمدارانه ی جهانیان کارمزد نیز دیری ست که خوانائی نداشته و ندارد و برای پیشبرد بهتر و بدست آوردن هرچه بیشتر حقوق بشر هر کارمزدی در سراسر جهان سرمایه تلاش و مبارزه می کند. 

 

شگفتا که ولایت در قانون اساسی این ارج و گنج زمینی را بنام خدا و رسول برای خویش یافته و گرفته، و همو همین ساختار زن ستیز، نسل کش، فاسد، انگل، چپاولگر و سراپا درهم فروریخته اقتصادی کشور را یک تنه و باندی راهبری کرده، و بی پرواترز از پیش همه ارزش های مالی و جانی و انسانشمول را ویرانتر می کند و دم عدالت اسلامی می زند. در حالیکه برکسی از کارمزدان پوشیده نیست که رژیم بشکل آشکار اهداف اش در راستای مطلق بهره کشی انسان از انسان بوده، و پیوسته بسود سرمایه سالاری تبهکار داخلی و جهانی در تکاپو می باشد. 

 

و بدتر از همه هم و غم او، نه در مسیر منافع و بهبود شرایط زندگی کارمزدان که نبوده هیچ، بل یکراست در خدمت به خصوصی سازی های خویشان، هموندان، و همچنین یک تنه های خلافتی و وابستگان نهادهای ملائی و مُکلائی و سپاهی و بازاریان و صاحبان سرمایه های باد بدست آورده و البته پشتیبان آقا بوده، و جز این نیز نبوده و نیست. این زنجیره های بهم بسته و وابسته ولائی همیشه برای سود بیشتر و انباشت کلان آن در حال ستیز باهم بوده و همچنان هستند که دشمنی و جنگ های شان نه برای به اصطلاح خدا و خلق خدا، که تنها برای خویش است و هر از آنان بی گمان برای دستآوردهای بادآورده ی خویش، نیاز بقدرت و ازینرو تصرف فرمان سیاست و اقتصاد ولائی دارند که باهم سر سفره ولایت می باشند. و ناگزیر هر باند و مافیائی در دور خود سعی در نزدیکی به سفره ی رهبر و خلافتگاه او دارد ولی همزمان و همیشه هر جناحی و منافع شان در برابر هم چنین ایستاده و در ستیز سازش ناپذیر بوده، و هریک از دوستی ها، ائتلاف ها و همکاری های شان نه پایدار که جز مقطعی و نا استوار از همدیگر نبوده، و بفرمان رهبر همه ی ناخوانان و ناسازگاران ریاست جمهوری ها و وزرای شان آنگونه که ما می دانیم یا محکوم به خفگی و خانه نشینی شده، و یا چنانکه می دانیم چنانچه آرام نگیرند و سرفرونیاورند یا کشته شده و یا همچون تنی چند از آنها بسان اشغال بدورریخته شده اند.

 

بخش بزرگی از اقتصاد کشور در زیر اراده ی قاچاق کلان سپاهی ـ بسیجی ست و یا در دست اقتصاد بازاری می باشد که همگی پشتوانه ی همدیگرند و گردانندگان اقتصاد و طرح های سپاهی و وابستگان به باندهای رهبریند و همه در همین حلقه های بهم پیوسته هستند و یا برای هرکدام از باندها و مافیاهای هربخش، و گروه های هرکدامشان داشتن تضمین ملاین پایه ای بوده و هست، و خامنه ای درین سه دهه ی فرامانروائی مطلق و چندش انگیزانه خویش با وعده های پوچ و ریاکارانه همیشه، سر مردم ساده دل را شیره ی دینی مالیده، و شکم خالی، و دست و پشت شکسته کارگران، زنان، جوانان و توده های ناامید را برای سیرکردن و یا درمان رومانتیک آنانرا به این اقوام پلید و دینگرا دروغگو، دین فروش و هرزه سپرده است. و تازه هیچکس از ما زندگی برباددادگان نمی داند دارائی های خود رهبر و یا فرزندان و... چقدر و چه سان است و اندکی آگاهی از آنها توهمی پوچ و خردستیزانه می باشد. در میان این قوم همه چیز فوق پنهانی ست و جائی برای شناخت مردمی ندارد. و در مجموع می توان گفت که آقای رهبر ثروت و سرمایه های کارگران و توده ها را بخواست خلافت اش به تنهائی در دست مافیای خویش باندورزانه می گرداند و آنگونه که می خواهد می چرخاند و کسی هم به چند و چون درونی و بیرونی این توان مالی کلان اقتصادی، سیاسی و ... آگاه نیست. و فاجعه نیز در همین است!

 

و همزمان باید بدانیم که این رهبر برجسته جهان اسلام هیچگونه نیازی به رای، پشتیبانی و همکاری مردمی ندارد. چرا؟ چون وی بیاری چاه ها و شیرهای نفت بی صاحب و دیگر دارائی های کلان و زیر زمینی کشور ثروتمند ما خیال اش از اوج خروش ها، و گسترش خیزش های دادخواهی های گذشته و کنونی گرسنگان و بیدادرسان آسوده است و نمی هراسد و گوئی جوشش خشم و پیچش های اعتراض های سراسری آنان هرگز بگوش ولی خدا نمی رسد و چنین می نماید که کنش و واکنش های او در برابر همه ی بیدادها و فریادهای توده های کارگر و کارمزد و گرسنگان بجان آمده امری طبیعی ست و با ساختار او هم همخوانی دارد و از همینرو افکار او برای امروز و فردا آسوده و آرام است و وی هیچگونه جای نگرانی در این شرایط مرگبار مردمی برای خلافت او نمی بیند و بی گمان ندارد. اگرچه جایگاه ناخوان و پایگاه ناهنجار و والای وی در دنیای تهی و تباهشده ی ما، براستی همچون تف سربالائی ست بر صورت ساختار سرمایه سالاری دینمدار و اصل حقوق بشر که در پنها ی جهان زیر سلطه سرمایه و هموندان دینی آنهاست.

 

خامنه ای درین سه دهه بسیار برجسته و واقعی خودکامگی مطلق اش را در دست خویش داشته و به پیش می برد، و بی کم و کاست می توان چنین گفت که وی اراده تام، بی مانند و اداره کننده ی مطلق زندگی مرگبار ما و ویرانگر ریز تا درشت بودها و نبوده های فراوان زندگی ستیزمان می باشد. و بر پایه ی چنین توان شگرف و بی انتهائی ست که ای بسا می شود گفت که او براستی خدای دیدنی روی زمین ما در ایران هست و در آن هم جای هیچ گمان بی هوده و امامت ستیز نباید وجود داشته باشد که وی ولی فقیه مطلق، حق بی چک و چانه مطلق دارد که سرکوبگران، مزدوران و پادوهای باجگیراش را خود و با سلیقه یکتای خویش برگزیند و همیشه هم چنین بوده و تا پابرجائی این ساختار دین دولتی نیز نمی توان چشمداشت ناچیزی برای دگرگونی های پایه ای، ضروری بی شمار، دریافت حقوق اجتناب ناذیر و حیاتی از رژیم داشت و بهمینرو می بایست پدیرفت که ولایت آغاز و پایان همه برگزینی ها و کانون سنجش تک تک تصمیمگیری های کوچک و بزرگ امروز و آتی باشد و دردا که اینگونه بوده و می باشد. 

 

و این در حالی ست که از خودشیفتگی و خودکامگی رهبر بیش از سه دهه گذشته و و پیوسته ازین بساط خلافت واپسگرا و ساختار سیستماتیک و خشونتورز آن خون، اعدام و مرگ می بارد. و هریک از ما برای رهائی از ستم و سرکوب دین دولتی، و یافتن فرصت زندگی برای خود، زن و بچه ها و آیندگان مان همچنان هیچ دریچه ی امیدی وجودندارد و ما همچنان دچار بلای مرگبار ساختار امامت مطلق مانده، بوده و ناگزیر به رفتن پای صندوق های مسخره و نمایشی رای گیری می باشیم. رای دادن به خودکامگی ایکه در توان ویرانگری های او همین بس که بگوئیم و می بینیم که در ساختار سرمایه سالاری این خدای روی زمین که خامنه ای باشد، دیگر نان و آب کافی هم میلیون ها انسان کار و تلاش ندارند و این رهبر کبیر هنوز کک اش هم نمی گزد و بگفته ی خودش وی در حال شتاب بسوی فتح قله هاست. 

 

ما یکبار برای همیشه باید بدانیم، بپذیریم و هرگز هم فراموش نکنیم که این کانون قدرت مطلق هیچگونه وابستگی نه به ما و نه به برگزیدن این یا آن نماینده انتخابی مردم ندارد، و نخواهدداشت. چون تا بوده و بوده ولایت و دین دولتی او آغاز و پایانه های هر انجام و سرانجامی ست و تنها اوست؛ اوست که طبق قانون ولایت دینی می تواند تصمیم بگیرد، چون خرد کامل الهی دارد! و حق ویژه نمایندگی خدا بر روی زمین را یکجا پاس مدارد! و از همینرو بی هیچ ردخوری یگانه کسی ست که مصلحت نظام، ایران و زندگی بربادداددگان خود را یکدست دارد! و خوب هم می داند و اهداف آنانرا شناخته و پیوسته پی می گیرد! مگر غیر ازین بوده و یا هست؟ وزینرو نیز تنها اوی خامنه ای ست که می باید و حق اش را هم دارد که پادوی فرمانبرداراش بنام رنیس جمهوری آتی را برگزیند که برگزیده و همیشه برگزیده ها را می گزد و می بندد و می کشد. همه می دانیم که تاکنون چنانچه در گزینش خویش دچار اشتباه برگزینی شده باشد که ظاهرن شده، یا هرکسی را ناخواسته پذیرفته، پس از چندی کشته و یا همچون دشمن و اشغال بدور ریخته و بس! از اینرو با بالا رفتن و پائین آمدن شمار رای دهندگان جابجائی ناچیزی هم در راستا ساختار موجد متصور نیست.

 

درد بی درمان و مرگزای ما درین زمانه بی آبرو و مرگبار این است که توهم و ذهن" وامانده فردی ـ دینی یک شخص، و در راستای برپائی آن ساختار فاشیستی، ضدبشری، زن ستیز و مردسالار ولائی اش آن بنام خدا قلدرانه و حق مدارانه، دربرابر توان، دانش اجتماعی و خردجستجوگر انسانی ایستاده و فرمانروائی خودکامه مطلق خود را بنام خدا و به قیمت نان و جان میلیون ها قربانیان به پیش برده و می برند. آیا کافی نیست؟ آیا ما تا بدین مرز خونین خوشبین و نادانیم و هنوز فکرمی کنیم که امیدی به دگرگونی مردمی رژیم هست؟ نه ما هرگز فراموش نکرده و دیگر فریب صندوق رای را نمی خوریم. تنها راه رهائی ما، از مسیر مبارزه اجتماعی طبقاتی کارگران و زنان و جوانان و همه ی بیدادزگان سرمایه سالاری و دینمداری یاور آن می گذرد و تنها سرنگونی ولایت، دگرگونی می سارد. همین!

 

بهنام چنگائی چهارشنبه سیزدهم تیر 1403

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

بهنام چنگائی

عنوان مقاله
سرنگونی، تنها راهکار دگرگونی

دروی جناب ناشناس گرامی؛

از مهرتان سپایسگزارم و پیرامون وی که برایم نوشته اید و اینکه او یک زن می باشد، من چنان برداشتی را نداشته ام و البته برایم نیز در گفتمان با او چندان تفاوتی در اینکه زن و یا مرد باشد ندارد.

تلاش من این بوده و هست که ما باهم بتوانیم اندکی زمینه های همفکری، راهکارهای همراهی و چگونگی داد و ستد دانش و آموزش مبارزه طبقاتی را نرمش پذیرانه و دوستانه مهیاکرده و ابزار و اهرم های شناخت آنرا هرچه بیشتر مردمی و توده ای گیرتر کرده و اهداف اجتماعی خود را پاس بداریم. هدفی دور و سختی که پیشبرداش آسان نیست و هر از چندگاه من و شما و دیگران با وی مشکا داریم.
با سپاس

پ., 04.07.2024 - 23:39 پیوند ثابت
ناشناس

جناب چنگانی ! آن مدافع آنارشیسم، یک زن است. شما چگونه بعد از اینهمه سال هنوز متوجه نشده اید یا تعارف میکنید؟
وی به این دلیل جنسیتی،قدری حمایت میشود، ولی دیگران اغلب سانسور میشوند.
کمنت و برخورد شما این بار با او محافظه کارانه و تعارفانه و سازشکارانه است. با همچون شخصیتی باید راست و روست حرف زد و حسابش را کنار جام و پیمانه گذاشت،چون فرصت طلب و نالوطی است.
یهودیان میگویند با آنها برخورد تعارفانه نکنید چون بقول نیچه؛ گاهی همدردی موجب افزایش رنج بیشتر درد میشود.
البته ادب و خونسردی شما صفات اعلایی هستند بقول آیات عظام!

پ., 04.07.2024 - 19:22 پیوند ثابت
بهنام چنگائی

عنوان مقاله
سرنگونی، تنها راهکار دگرگونی

جناب ناشناس درود؛
با سپاس از پانویس تان، شما نوشته اید:
افشای سلطنت طلبان و رضا پهلوی توسط فرامرز دادرس، اینکه اینها صلاحیت بازگشت به حکومت در ایران را ندارند چون بی اخلاق و بی فرهنگ و وابسته به امریکا و اسرائیل هستند. سلطنت طلبان، توهین و خشونت و خیانت را وارد مبارزه سیاسی کرده و...
از دید من:
ناسازگاری شاه و شیخ با اراده، اداره و خردورزی اجتماعی درین است که فردی حالا هرجه و که هست و می خواهدباشد، اما نباید به چنین افراد و ساختارهائی فرصت خودکامگی داد
.
ساختارهای شیخی و شاهی تا بامروز نخواسته و هرگز هم نمی خواهند بپذیرند و بفهمند که عصر فریبکاری الهی، خودبرتربینی شاهنشاهی و ایستادن در برابر خودباوری طبقاتی و توانائی اجتماعی دیگر سپری شده است.
آخر مگر می شود (( رضا پهلوی یا علی خامنه ای )) و تازه نه با آن و این ساختارهای فاسد و مافیائی شان که تجربه های تاریخی شاه و شیخ سرراست بی آبروئی و سنت ضدبشری آنها را بما نشان داده و می دهد! بل می گویم اینها حتا اگر بهترین و برترین دیدگاه های نوع انسانی هم داشته باشند، که اصلن چنین چیزی وجودندارد؛ آنها هرگز در گذشته نتوانسته و امروز و فردا هم نخواهند توانست جای دانش و بینش و کنش فردا ساز اجتماعی ـ طبقاتی ما را بگیرند، همانگونه که دیروز محمدرضا شاه، آن سایه ی خدا و امروز سید علی نتوانسته است.
شاه و شیخ بازتاب مانوفاکتوریسم هستند و نباید بتوانند جایگزین فرهنگ مدرن همکاری، هموندی و همبستگی میلیون ها انسان کار، زنان آگاه، اندیشمندان فرهیخته و ... را بگیرد؟!
هیچ موجودی با هر اندازه توانائی های شگرف و چشمگیر فردی نمی تواند در برابر اندیشه ورزی و همبستگی اجتماعی و بویژه طبقاتی کارگران بایستد.
باید راهکار سیاست اجتماعی را آموخت!
باسپاس از ش

پ., 04.07.2024 - 12:41 پیوند ثابت
ناشناس

چرا بعد از شیخ، ایران را نباید به شاه سپرد؟
افشای سلطنت طلبان و رضا پهلوی توسط فرامرز دادرس در لینک زیر و اثبات اینکه اینها صلاحیت بازگشت به حکومت در ایران را ندارند چون بی اخلاق و بی فرهنگ و وابسته به امریکا و اسرائیل هستند. سلطنت طلبان، توهین و خشونت و خیانت را وارد مبارزه سیاسی کرده و آنها را بخشی از اخلاق خود میدانند. به لینک ذیل توجه کنید. در این قحط الرجالی، داستان فریدون و کاوه و ضحاک مانند امروز از زبان فردوسی ساخته شد.
https://www.youtube.com/watch?v=Zi29TwNsihE

پ., 04.07.2024 - 00:26 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید