Skip to main content

● ادبیات

حسن جداری
رژیم دینی حاکم در ایران
بود مشهور عالم،در رذیلت
رژیم حبس و اعدام و شکنجه
رژیم اختناق و رعب و وحشت
رژیمی کینه توز و آدمی خوار
رژیمی، زشت خوی و زشت طینت
رضا بی شتاب
کاش هوای عاشقی، از بُنِ جان گذر کُنَد/
بگذرد از گمانِ من، سوی دلم نظر کند/
بویِ تو آوَرَد دمی تا دلِ من جوان شود
مجید اونال
آیا کشور دیگری مانند ترکیه وجود دارد که اینقدر روشنفکر کشور خود را متهم کند، بیکار کند، تبعید کند و اگر کافی نبود زندانی و اگر آن هم کافی نبود به قتل برساند؟ دوران قبل، مسئله ای جدا و موضوعی است مستقل، اما از “تنظیمات” تا به امروز، متهم شدن روشنفکران در ترکیه به یک سنت اجتماعی بدل شده است. از حاکمیت تا اپوزیسیون، از راست تا چپ، همه روی گناهکار بودن روشنفکر هم فکرند.
يئدى قاپى لى تِب شَهرينى كيم تيكدى؟چه کسی شهر هفت دروازه ی« تِب» را بنا کرد؟
بهنام چنگائی
با شمایانم
+ ناپاکانِ شرورِ دیری به زیر ابر +
ای دشمنانِ نه فقط خلق که خدا و مهر
علی رضا اردبیلی
شيوا مرزهاي سه بعد زمان، مكان و ايدئولوژي را در يك رفتار آنارشيك در هم مي ريزد تا كار خواننده اي را كه برخلاف من از اطلاعات پشت صحنه خبردار نيست، دشوار كند. كاري از جنس كار آفريدگار "صد سال تنهايي" كه كار خواننده به كشيدن چارت مناسبات افراد، مكان‌ها و زمان‌ها ميكشد، تا رشته كلام راوي را گم نكند. يا حتي مثل كريستوفر نولان Christopher Nolan در فيلم Inception ("آغازكننده" از سال 2010) اثري معلق در لايتناهيت زمان و مكان بيافريند و مخاطبش را سر كار بگذارد.
محمد احمدی زاده
همه عاشق ثروتند-همه دنبال نعمت-کودکی ما هم-پر بود از نداری...
هامی وارلیلیغی سئوه ر-هر کس بوللوغون پئشینده گزه ر- بیزیم ده اوشاغیمیزدا-او کی بولودو، یوخسوللوغودو...
رضا بی شتاب
مَردم دکلِ گمشده اینجاست بیایید/
در بیتِ علی خامنه ای بود کجایید/
گر مَحشرِ کُبرا نشنیدید وُ ندیدید
آزاده سپهری
این مقاله، یَک شَعر سیاسی می باشد: شخصیت پرستی وَ تروریسم خواهر-برادر یکدیگر می باشند!
آ. ائلیار
به عمویی که هرگز نتوانستم او را ببینم- به دخترم که هرگز نتوانستم او را ببینم...
رضا بی شتاب
نگاهم کُن جهانا/
مرا گهواره چون گور/
و گورِ من ندانی از تن دور/
زمین ات تاوه وُ سوزندۀ پَر
کتایون آذرلی
این لاشه‌های بویناکِ آغشته به مرگ
در حفره دهان‌هاشان جز دشنام و ستایش مفرط نیست
و در میانه ما
امید و ناامیدی جلوه می‌کند
و عاقبت سرتاپای زندگی را در قابی خلاصه می‌کنیم که تصویری ندارد.
آ. ائلیار
جز درد چیزی نیست-Dərddən suvay bir şey dəyil»
محمدعلی اصفهانی
بيا يواشکی توی نور ماه برويم شيشه ـ پنجره های مردم را بشکنيم. من سنگ جمع می کنم می دهم به تو. تو بزن به شيشه ـ پنجره ها.
جرينگ جرينگ، شيشه ـ پنجره ها را بشکنيم و همه را از خواب بپرانيم.
بجنب. گنجشک های روی چنار، سرفه می کنند. دارد صبح می شود.
و دوباره، ستون ها رنگی خواهند شد.
چه قدر زود!
پاييز و بهار ندارد. هميشه زود صبح می شود.
زودتر از فاصله ی من و تو.
و نداى انسانهاى منفرد شده و مستاصل گرفتار در چنگال بى عدالتى بود.ندايش نداى وجدان تاريخ بود او صمد عمى بچه هاى روستا بود و جالب اينكه بعد از سالها حتى كسى او را مرحوم خطاب نمى كند و نه آقا و يا حتى زنده ياد.كار دنيا را ببين او هنوز نمرده است. شمعى كه روشن كرده است هر چند كه بر تاريكى غلبه نكرده است،اما هنوز بسان مهتابى راهنماى راه پر فراز و نشيب ماست.صدايش كه نشات گرفته از عشق به نوع انسان است همچون پتكى وجدان خوابيده مان را مى خراشد
رضا بی شتاب
باغی که در پیراهن ات می رقصد آری/
زیباترین باغِ جهان ست/
آنجا اگر گُل چند روزی میهمان ست




آ. ائلیار
«Knanjo» کَن یو
میخواهی در محیط بزرگی
در میان همه مردم جهان برقصی؟...
«Knanjo» کَن یو
بیر بیوک چئوره ده -بوتون یئر اوزونون
انسانلاری ایچینده
ایستیر سن می اوینویاسان ؟
احد قربانی دهناری
بسیاری از سرگرمی های مدرن، کودکان ما را از جمع و خانواده جدا و به مصرف کنندگان منفعل و غیر خلاق تنزل می دهد. شعر و داستان خوانی برای کودکان و پرسش کردن راجع محتوی خوانده ها ویا در خواست از کودکان در بازخوانی خوانده ها و حتی تشویق آنها به سرودن شعر و گفتن داستان، در رشد فکری، گسترش توان تخیل و رسائی بیان کودک نقشی سازنده دارد و کودکان را از مصرف کننده منفعل به آفریندگان فعال تبدیل می کند.
حسن جداری
کاخ بیداد شیخ،خواهد سوخت
در میان شرار آزادی
بار دیگر،شکوفه خواهد داد
سبز گون،شاخسار آزادی
شادمانه،ترانه خواهد خواند
برسر گل ،هزار آزادی
اسماعیل خویی
-"به دینِ مردمِ تازی، نشان ز یزدان نیست:
خدای ماست اهورا، خدای ایشان نیست."

چنین بگفت یلی از یلانِ ایرانی،
که کم یلی به گمانِ یلانِ ایران نیست. ...
محمدرضا لوایی
صادق هدایت با به تصویرکشیدن درد و رنج سگ شدگی مخاطب را بر آن وا می دارد که در این خصوص بیشتر بیندیشد. به نوعی سگ شدگی را محکوم می کند. نمی خواهم بگویم صادق هدایت مثل نزار قبانی دم از سگ با فرهنگ می زند. شعر "من یومیات کلب مثقف " قبانی را در نظر دارم. " سگ ولگرد " صادق هدایت با سگ اشعار شاعران کلاسیک تشابه عجیبی دارد. از کوی یار و صاحب رانده می شود و سنگ و زخم و طعنۀ اغیار را متحمل می گردد. این سگ دو زدن در ادبیات آن هم با سگ جانی و سگ دلی برای نسل امروز مفهومی جز سرگردانی ندارد.
وارلیق
منیم عونوانیمی گز آرپاچاییندان خبر آل
خان چوبانسیز سارادیر گؤزل آختارما منی
بگرد و عنوانم را از رودخانه ی «آرپا» بپرس!
«سارا»ست، بدون «خان چوبان»؛
زیبایم دنبالم مگرد!
محمد احمدی زاده
خاک مزرعه رها شده-دست بیگانه بادها
تورپاقلار بوراخیلیبدی-هر گله اؤزگه یئللره
رضا بی شتاب
نیلوفری بشکفت در آفاقِ تاریک
افشانده شد خوشابِ خورشید
بر خاکِ بی خُنیا وُ خالی
نیلوفر آمد در کنارِ برکۀ خواب
سرگی دميدوف
ازجمله درختان مورد احترام درخت چناربزرگ زيبا است ، که درطبيعت، شايد بازهم کمياب تراز درخت داغدان ديده ميشود وتنها آنجايی وجود دارد که چشمه های هميشگی آب هست. عقيده براين است که نيروی درختان چنار به نيروی افسونگری مردم، که توسط دشمنان تعقيب ميشوند درميايند.
نشانه اين امرگويا برگ پنچ انگشتی چناراست، که ياد آور پنچه انسان است.ازاين رو درختان چنار راهمانند داغدان نبايد سوزاند و بعنوان مواد سوختی استفاده کرد.معروفترين چنار در خاک ترکمنستان درخت « هفت برادران» بشمارميرود ...
رضا بی شتاب
درونِ سینه ام هنگامه بر پا شد/طنینِ رفتن ات گفتا که تنها شد
مرا گفتی که: رفتم من خداحافظ/ترا گفتم: مرو، جانم تمنا شد

آ. ائلیار
میخواهم نزدیکش شوم،دستهایش را لمس کنم و در چشمانش بنگرم . برای بوسه. و غرق شدن در آغوشش. و نجوا کنم آنچه را که می بایست میکردم.
و به خواب بروم، به خواب رویا های تلخ و شیرینمان.
ایستیره م اونا یاخینلاشام. اللرین توتوب لمس ائدم. پارلاق گؤزلرینین ایچینه باخام، اؤپوشدن اوترو. و جومام قوجاغیندا.
سؤیلویم یاواشجاسینا ، بوتون سویله ملی لریمی. و اویام.اویام آجی-شیرین یوخولاریمیزی.
ناظم حکمت
اسپانیا جوانی ما بود،
اسپانیا جوانی ماست،
اسپانیا سرنوشت همه ماست!
***
اسپانیا گنجلیگیمیزدیر بیزیم،
اسپانیا گنجلیگیمیزدیر؛
اسپانیا آلین یازیمیزدیر هامیمیزین!
کوترانی که
درپرتگاه های بلند آشیان درد
با ما میگویند
که چه اندازه بیکران و
سرشاراست زندگی...
Yalçın uçurumlarda
Yuva qurmuş göyərçinlər
Söylər bizə
Yaşamın nə qədər əngin
...Nə qədər zəngin olduğunu
نمایش موزیکال «دختر قالیباف و قالی پرنده»، به تازگی توسط گروه «پریزاد» در استکهلم، نوشته و کارگردانی شده است.
رضا بی شتاب
ای بابا! زندگی یه جوریه که ما رو از رودخونه در مییاره، میندازه تُو مرداب؛ قلاب وُ از نیشمون می کشه بیرون، میندازمون تُو ماهیتابه






آ. ائلیار
ماه در شب می رسد -از عمق بی نهایت -گاو نر مراقب و بی قرار
-در میان شاخه ها پنهان شده است.
رضا بی شتاب
ای «من» تو چه می جویی؟ در آینه بر دیوار
دیوار چه می گوید؟ این آینه را بردار
آن دل که بُوَد از سنگ، آیینه نمی خواهد
خودخواهی وُ خودبینی، خوابت کُنَد این خمّار
وانگاه به افسارش، افسون شده خوش رقصی
با پایِ خودت آیی، در غلغلۀ بازار
کِی در تو نظر بندد؟ آن کس که دلی جویَد
کو بلبل؟ کوگل؟-بلبل مهمان گل است-آمدم به دیدارت-کو زبانی برای سخن گفتن؟
بولبول هانی گؤل هانی-بولبول گولون مهمانی-گلدیم سنی گؤرمه یه-دانیشماغا دیل هانی؟
قهرمان قنبری
«شب در خواب ديدم كه از طرف راست سوار خر سياهى مى شوم و از طرف چپ پياده مى شوم و دوباره از طرف چپ سوار اين خر مى شوم و از طرف راست پياده مى شوم و اينكار را به تناوب چند بار تكرار مى كنم.»- گئجه يوخودا گوردوم كى ساغ طرفدن بير قارا ائششكه مينيره م، سول طرفدن ائنيره م . و بو عملى بير نچه دفعه تكرار ادیره م.