● ادبیات
منوچهر برومند (م. ب. سها)
لحظه ای بنگر پگاه رفتنست /
چشم خود بگشا نه گاه خفتنست/
آدمی را آدمیت با یدی/
خوی حیوان ذل خذلان زایدی/
وین تظاهر کار میمونی بود/
صید فسقت آه مغبونی بود/
گر شوی مغلوب نفس پر
چشم خود بگشا نه گاه خفتنست/
آدمی را آدمیت با یدی/
خوی حیوان ذل خذلان زایدی/
وین تظاهر کار میمونی بود/
صید فسقت آه مغبونی بود/
گر شوی مغلوب نفس پر
حسن صلحجو
هولناکی مواجهه با مرگ همیشه یکی از دغدغههای انسانی بوده است و تبدیل مرگ به یک اتفاق پیش افتاده و حتی بهانهای برای زیباتر شدن همه اتفاقها وجهان اطراف، کاری است که پری ناز فهیمی در شعرهای اولین و آخرین مجموعه شعرش "خاشخاشی با الف" کرده است.
آ. ائلیار
واقعیت آن است که آنچه نامأنوس است نویسنده و خواننده را آزار میدهد. تا میتوان بهتر است به استعمال چیزهای مأنوس پرداخت
تهمینه بخشک
فردا تو بدارى هل پوچى در دست///
يك دم همه جانانه بخواهند تو را///
آن دم دگر ، به چشم شان گردى پست///
بر آئينه دل نظرى افكن تو///
چون قهر زمان آئينه رخ شكست
يك دم همه جانانه بخواهند تو را///
آن دم دگر ، به چشم شان گردى پست///
بر آئينه دل نظرى افكن تو///
چون قهر زمان آئينه رخ شكست
دقایقی پس از نیمه شب پنجشنبه، پلیس مالمو از طریق یک تماس تلفنی در جریان سوختەشدن یک خودرو در جادە سوەدالای مالمو قرارگرفت. پلیس بە زودی متوجە شد کە یک جسد سوخته نیز در این خودرو وجود دارد
محمد مهدوی فر
سروده ی "الفبا" برای سراینده اش یک سال و نیم زندان، به جرم "نشر اکاذیب و جریحه دار کردن عفت عمومی" به ارمغان آورد!
(ﮎ) ﻣﺜﻞ ﮐﻬﺮﯾﺰﮎ، ﯾﮏ ﺟﺎﯼ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮎ؛ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺎﮎ، ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ؛
(ﯼ) ﯾﺤﺘﻤﻞ ﻓﺮﺩﺍ، ﺷﺎﻋﺮ ﻏﻤﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﯾﺎ ﺩﺭ ﺭﺟﺎﯾﯽ ﺷﻬﺮ، ﯾﺎ ﺩﺭ ﺍﻭﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ
(ﮎ) ﻣﺜﻞ ﮐﻬﺮﯾﺰﮎ، ﯾﮏ ﺟﺎﯼ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮎ؛ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺎﮎ، ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ؛
(ﯼ) ﯾﺤﺘﻤﻞ ﻓﺮﺩﺍ، ﺷﺎﻋﺮ ﻏﻤﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﯾﺎ ﺩﺭ ﺭﺟﺎﯾﯽ ﺷﻬﺮ، ﯾﺎ ﺩﺭ ﺍﻭﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ
فرخ ازبری
آوازِ آن نسيم
آن شبنمِ سبز
در خاكِ حسرتِ باران
بر جانِ بيقراران
حقيقتِ سبز، مى دوزد
آن شبنمِ سبز
در خاكِ حسرتِ باران
بر جانِ بيقراران
حقيقتِ سبز، مى دوزد
جمشید چالنگی
سینما ی « بهمن قبادی» ویژگی های آفریده ی خود او رادارد.اینکه می گویم « سینمای بهمن قبادی» ، بر آمده از آنست که کارهایش نه تاثیر از کس یا کسانی گرفته و نه شباهتی با کار کس یا کسانی دیگردارد.و نیز اینکه سینمای او،ترجمه ی «ااندیشه» و «تامل» است به تصویر.
تهمینه بخشک
چون كه او در قهر دنيا است كنون //
حبس گرديده به دست آن جنون //
آن جنون نامش بود حرص و ريا//
ما رهايى او خواهيم از خدا //
اين همه جنگ و نبرد دانيد ز چيست ؟؟
خوب مسلم نام او آزادگيست...
حبس گرديده به دست آن جنون //
آن جنون نامش بود حرص و ريا//
ما رهايى او خواهيم از خدا //
اين همه جنگ و نبرد دانيد ز چيست ؟؟
خوب مسلم نام او آزادگيست...
محمدعلی اصفهانی
خواستند که در صف بايستيم و ببينيم که در بيراهه های فتح چه تقسيم می کنند.
خواستند که با فاتحان، سرود بخوانيم:
ـ پرچم های رنگارنگ را، گرداگرد بنا های نامستقر به اهتزاز در خواهيم آورد!
داد کشيدم :
ـ دست هاتان را بيرون بياوريد!
چپ چپ نگاهم کردند.
خواستند که با فاتحان، سرود بخوانيم:
ـ پرچم های رنگارنگ را، گرداگرد بنا های نامستقر به اهتزاز در خواهيم آورد!
داد کشيدم :
ـ دست هاتان را بيرون بياوريد!
چپ چپ نگاهم کردند.
ی.ک. شالی
چرا، چرا، من توی زندگیم به خیلی چیزها رسیدهم. زنیکه احمق کلاودیا با دوست پسر جدیدش! نمیذارم آخرهفتهام بیهوده هدر بره، امشب تنهایی میرم بیرون. اه...! آخه من چرا میذارم این فکرهای بیمعنی به ذهنم خطور کنن؟ برو گم شو! برو گم شو، افسردگی لعنتی آخرهفته! امروزغروب میرم الواتی!
تهمینه بخشک
يك طرف غرقابه خون ،يك طرف كعبه پرستى /
آنطرف تَر خشم و كينه ،مى زند آتش به هستى/
حال بفرما پاسخى بر قلب دردناكم بده/
خون همان آزادگيست يا كعبه ات هست مهرپرستي؟؟/
يا كه شايد پاسخى ارزنده تَر بايد بدى /
خالق همچين جهانى پر ز كينه ،اين تو بودى و تو هستى؟؟
آنطرف تَر خشم و كينه ،مى زند آتش به هستى/
حال بفرما پاسخى بر قلب دردناكم بده/
خون همان آزادگيست يا كعبه ات هست مهرپرستي؟؟/
يا كه شايد پاسخى ارزنده تَر بايد بدى /
خالق همچين جهانى پر ز كينه ،اين تو بودى و تو هستى؟؟
فرخ ازبری
آنسوىِ جاده هاى بى گذر
در درونِ خيمه ى وحشتِ شب
زير آوارِ نااُميدىّ و سكوت
در پسِ دلواپسى هاى بى غرور
يك نفر از دور
مى خواند .
در درونِ خيمه ى وحشتِ شب
زير آوارِ نااُميدىّ و سكوت
در پسِ دلواپسى هاى بى غرور
يك نفر از دور
مى خواند .
تهمینه بخشک
نازنين دانم چرا كج مى رويم /
در پى جاده نه مقصد مى رويم /
چونكه چندى پيش عصيان كرده ايم /
آنچه داشتيم را نسيان كرده
در پى جاده نه مقصد مى رويم /
چونكه چندى پيش عصيان كرده ايم /
آنچه داشتيم را نسيان كرده
احمد پورمندی
چندين هزار نفر به همراه هنرمندان برجسته اى چون عليزاده و ميرشكارى در مراسم با شكوهى با ساز و بازخوانى آثار احمد محسن پور ، پيكرش را در روستاى قاديكلا به خاك سپردند. مراسم سر شار از انرژى، اميد و احساس همبستگى و قدرشناسى از هنر و هنرمندان مردمى بود
مهناز هدایتی
تو نمی توانی مزرعه ی عشقم را بمب باران کنی
"من روح تو را تسخیر کرده ام سال هاست سال هاست "
و "جسم تو را به پادشاهیِ رسانده ام رسانده ام "
و تو از این واقعیت نمیتوانی گریزان باشی نمیتوانی
"من روح تو را تسخیر کرده ام سال هاست سال هاست "
و "جسم تو را به پادشاهیِ رسانده ام رسانده ام "
و تو از این واقعیت نمیتوانی گریزان باشی نمیتوانی
محمدرضا عالی پیام-هالو
پی خورشید باش فرزندم؛ زانوی غم بغل نکن برخیز؛
چون پدر با زمانه شو درگیر؛ با خرافات و کجروی بستیز
چون پدر با زمانه شو درگیر؛ با خرافات و کجروی بستیز
احد قربانی دهناری
مدتها این تفاوت من و آنیکا ذهنم را مشغول کرده بود. من حتی این رابطه را از دختر پانزده ساله ام مخفی کردم، ولی آنیکا جزئیات رابطه ما را با دخترش در میان می گذاشت.
محمدعلی اصفهانی
مردی کنار گودال، کودکانش را سر می بريد و يک يک کنار هم می چيد.
و دست هايش می لرزيدند.
زنی بر سر راه ايستاده بود و چشم هايش را از خون سياه رگانش، سرمه می کشيد.
استخوانی و زرد.
ارواح سياه پوش، نعشی شتک زده را بر تخته پاره يی به دوش می کشيدند و می بردند.
و دست هايش می لرزيدند.
زنی بر سر راه ايستاده بود و چشم هايش را از خون سياه رگانش، سرمه می کشيد.
استخوانی و زرد.
ارواح سياه پوش، نعشی شتک زده را بر تخته پاره يی به دوش می کشيدند و می بردند.
راشل زرگریان
ربکا او را دیوانه وار دوست داشت. او هم ظاهرا ربکا را دوست داشت..
اما این دکتر لیبیائی با هر دختر و زنی شروع میکرد.
اما این دکتر لیبیائی با هر دختر و زنی شروع میکرد.
احد قربانی دهناری
خانه ننه و آقاجان همیشه درش به روی ما باز بود و با غذا و نوشیدنی، صبحانه، نهار و شام از ما پذیرائی می کردند. با نازخاتون در تابستان و فسنجون در زمستان. با میوه، با انار، با پرتقال و نارنگی، با کاهو پیچ و سرکه و با ازگیل و سیر ترشی.
محمد احمدی زاده
من بیر شئعیر اولماق ایستیرم
من می خواهم شعری بشوم
I want to be a poem
من می خواهم شعری بشوم
I want to be a poem
رسول بداقی
گر به خاکم می سپارید؛
زنجیر بر پایم نبندید؛
مبادا مدرسه ام دیر شود!
زنجیر بر پایم نبندید؛
مبادا مدرسه ام دیر شود!
فیروزه خطیبی
مهرنوش مزارعی داستان نویس، فعال حقوق زنان ساکن سن دیگو و یکی از چهره های داستان نویسی در صحنه ادبیات مهاجرت اخیرا نخستین رمان خود به زبان انگلیسی را به نام "انقلاب مینا" (Mina's Revolution) منتشر و طی مراسمی در شهر لس آنجلس رونمایی کرد.
وقایع این کتاب ۲۷۸ صفحه ای با پس زمینه ای تاریخی از یک سال قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران آغاز می شود و با وقایع تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا به پایان می رسد
وقایع این کتاب ۲۷۸ صفحه ای با پس زمینه ای تاریخی از یک سال قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران آغاز می شود و با وقایع تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا به پایان می رسد
فرخ ازبری
كاكائى ها در غروبِ ساحل آواز ميخواندند
موج هاى خسته ، تنِ صخره اى
سايه هاىِ تنهايى ، جانِ مرا
مى سِتُردند .
بوىِ باروت آمد،
كاكائى ها پركشيدند، رفتند
موج هاى خسته ، تنِ صخره اى
سايه هاىِ تنهايى ، جانِ مرا
مى سِتُردند .
بوىِ باروت آمد،
كاكائى ها پركشيدند، رفتند
اوئن گلایبربن
نگاهی به بهترین های سینمای سال ۲۰۱۵ از جمله دو مستند عالی و اپیزودهای تازه ای از مجموعه های سینمایی پرفروش که کسی جای خالی آنها را حس نمی کرد.
محمد احمدی زاده
Dance with me tender forever
گل دویغولارینلا منیمله دانس ائت سونسوزا قدر
گل دویغولارینلا منیمله دانس ائت سونسوزا قدر
رضا مقصدی
...همنشین قصهی شبانهام، همین گُل است. / گل، مرا به خاطراتِ خطهی شمال / گل، مرا به شورِ شعرِ جویبار / گل، مرا به عطرِ یک ترانه میبَرَد. // سرخوشم ازین مدادِ خستهای که تا هنوز- / از تو وُ طراوتِ زلالِ چشمهای تو / شاعرانه، حرف میزند
محمد احمدی زاده
گولومسه بیر داها منیم پر- پر اولان اومیدلریمه
لبخند بزن دوباره برای امیدهای پرپر شده من
لبخند بزن دوباره برای امیدهای پرپر شده من
امه سزر
ديليم، چاره سيز ديلسيزلرين ديلى دير كى شكايت اويچون ديللرى يوخدور
زبانم ، زبان مفلوكانى است كه زبانى براى شكايت ندارند
زبانم ، زبان مفلوكانى است كه زبانى براى شكايت ندارند