رفتن به محتوای اصلی

● ادبیات

همکاران تاتری و علاقمندان به هنر نمایش! »چهــــــره« در نــــــظر دارد بــــــسان ســــــالهــــــای پــــــیش یــــــکبار دیــــــگر جــــشن روز جــــهانــــی تــــاتــــر را در ســــال ۲۰۲۴، در شهــــر کــــلن/ آ لمان، برگزار کند. بــه هــمین خــاطــر از هــم اکــنون از هــمهی تــاتــرورزان و عــلاقــمندان بــه هــنر نــمایــش دعـــوت مـــیکـــنیم
مسعود آذر
روز چهارشنبه، هشتم آذرماه آهنگ جدید «ساسی» به نام «برادران لیلا» منتشر شد. نام ترانه از فیلم سینمایی توقیف شده برادران لیلا، ساخته سعید روستایی الهام گرفته شده و به نوعی ادامه همان آهنگ «نرو سمیه» ( اسفندماه سال ۱۳۹۹) است، آهنگی که برگرفته از تکیه کلام فیلم سینمایی «ابد و یک روز» بود
ابوالفضل محققی
معصومیتی کودکانه، ترس خورده،

گرفتار،

وحشت زده!

«نیم‌قرن شعرِ ایران» به‌جز گفت‌و‌گو با شاعران و نویسندگان امروز ایران، حاوی نمونه‌هایی از شعرِ امروز به انتخاب مولف و هم‌چنین نمونه‌های شعری از گفت‌و‌گو شونده‌ها خواهد بود.
رضا بی شتاب
ایران گشود آغوش را،خورشیدِ شب رخشان رسید
تب دار وُ پُر درد وُ ضعیف،زخمی ولی خندان رسید
آن سربدار وُ سروِ ماه،سرسبز وُ زیبای جهان
آن قامتِ غوغایِ او،جانانِ سروستان رسید
او آتشی افکنده بود،در سینۀ نامردمان
منوچهر برومند (م. ب. سها)
دو باره قتالی ز بعد  قتال
به سودای آرام و امنی محال

نه جنگی برابر به میدان رزم 
قتالی ز قتال کشتار عزم 
رضا بی شتاب
بهارِ جاوِدان «یلدا»

برای یلدا آقافضلی.قاضیِ قاتل نوشت:«متهم اظهار پشیمانی نکرد»
ابوالفضل محققی
اما زمان سپری شد. نوجوانی وجوانی جای آن زلالیت و سادگی راگرفت.
حال هر زمان می گردم در پیچ کوچه ای در طاقی چهار سوئی مرد خنذر پنزی هدایت با چهره ژولیده !خنده کریه و دستار سیاهی بر سردر برابرم ظاهر می شود.
فرج بال افکن
برای هواداران موسیقی پاپ ایران، ویگن دردریان، خواننده افسانه‎‌ای است که فرهنگ موسیقی پاپ غربی را با شیرینی نغمه‌های ملی و محلی ایرانی درآمیخت و پیش‌آهنگ دوره‎‎‌ای شد که به عصر طلایی موسیقی ایران معروف است.
رضا بی شتاب
آرمیتا؛کی رفتی؛از خانه،تو تنها
از یادم،کی دوری،یک لحظه،ای زیبا
گفتی تو،ما با هم،همراهیم،هم پیمان
رفتی تو،احن ره را،تنهایی،بی پروا
ابوالفضل محققی
چکیده صحبت با یک دوست که سه سال قبل هم ماحصل صحبت خود با وی را در همین صفحه منتشر کردم .
حال برایم بسیار جالب است که ببینم در این فاصله سه ساله ارزیابی او چه میزان عوض گردیده است.سه سال قبل درجواب تبریک تولدش گفت 
ابوالفضل محققی
اولین باری که نجف را دیدم اصلاً یادم نمی رود.آمده بود خانه همسایه. صادق پسر همسایه آمد و گفت:" بیا!بیا! نجف دیوانه را ببین تو خانه ما داره کار می کنه."

آدمی نبود که او را ببینی و از یادت برود. جثه کوچکی داشت با صورتی تکیده و استخوانی که یک ریش تُنک آن را می پوشاند. با دو چشم کوچک نزدیک به هم که برق عجیبی می زدند. بینی باریک با پره های گشاد که بطور نامرتب دم و بازدمش را فش فش کنان به داخل می کشید و بیرون می داد.
رضا بی شتاب
اشباحِ وحشی وُ شبهایِ آشنا/دستها وُ سایه های سردِ ناخدا
خنجرِ خونین وُ خرقۀ سلاخ/خونِ روشنِ خورشید؛گشته شکوفا
شرحه شرحه سینۀ،نازنینِ عشق/نغمۀ بیداد را،خوانده به نجوا
وای ز سرداب وُ این زخمِ زمانه
ابوالفضل محققی
پشت پنجره ایستاده ام بی خبر از فاجعه به بالا آمدن آقتاب از پشت کوه های چمگان نگاه می کنم .چند روزی می شود که نوک قله ها را برف پوشانده است. از پشت پنجره سکون پائیزی را آحساس می کنم. درختان بارنگ آمیزی سحرانگیز طبیعت در آرامش صبحگاهی کاهلانه غنوده اند

چونان حرکت بطی پیران که بهارجوانی وبار دهی تابستان زندگی را پشت سر نهاده،عضلات در هم پیچیده بدن، سفتی وتنیدگی از دست داده وبه حرکت آرام ومحتاطانه درمحدوده ای کوچک تن سپرده اند.
ابوالفضل محققی
آنقدر به شنیدن ودیدن حوادث هولناک عادت کرده ایم که دیگر شنیدن هیچ حادثه ای ما را به تعجب و واکنش وا نمی دارد.حتی اگر پیکر کارد آجین شده هنرمندی چون داریوش مهر جوئی باش
نیکی صادقی
هوا گرگ و میش بود که از خانه زدم بیرون ، اگر دیرتر می رفتم حتما سر صحبت را با دخترم باز می کردم و دلخوری را از دلش بیرون می آوردم، شخصیت جسور و کمی نافرمان دارد ، دوست دارد هرجیزی را خود تجربه کند، نصایح من و مادرش را نادیده می گیرد اینست که گاها حوادث و اتفاقات ناخوشایندی برایش پیش می آید دیشب باز سر قصد تنهایی سفر کردنش به جنوب  کلی بحث کردیم ازم بسیار دلخور شد و مرا زورگو خطاب کرد، دلم شکست ، نصایح مرا حمل بر دخالت بیش از حد در زندگیش می داند،
ابوالفضل محققی
کلماتی است ،اسامی خاصی است که قدرتی جادوئی دردرون خود نهان دارند.اسامی و کلماتی که توانت می دهند، هویت می بخشند ،عشق می آفرینند،ترا بگذشته ،به حال وآینده پیوند میدهند.کلماتی که باجسم وروح تو عجین می شوند.روحت را صیقل می دهند.آرامشت می بخشند! با شادیهاوغم های تو در هم می آمیزند، ترا متعهد بخود می کنند.چرا که تمامی رگ وپی تو نشات گرفته از این کلمات جادوئیست.
ابوالفضل محققی
زنی فریادی از سر درد می کشد.نوزادی بینوا پای بر هستی می نهد تا فردا شهراورا در میان خشونت ،فقر و بیچارگی در کام خویش بکشد.

فریادهائی دردناک از دیوارهای بلند زندان بزرگ شهرعبورمی کند در فضا می پیچد،طناب های دار بر پا شده در سرتا سر شهر آخرین نفس های قربانی رادر خود می فشارد. تنهاصدای خرناس غریبی که ازحنجره اعدام شدگان بر می خیزد. در فضا معلق می شود.فضائی اندوه ناک آمیخته با ناله مادران وپدران.
بیتا ملکوتی
فردوس کاویانی از بازیگران پیش‌کسوت و توانای تئاتر، سینما و تلویزیون ایران، در نهم مهر ۱۴۰۲، بعد از سالها مبارزه با بیماری پارکینسون در ۸۲ سالگی درگذشت. او که کار بازیگری را در بیست سالگی با صحنه تئاتر آغاز کرد، فارغ‌التحصیل رشته بازیگری از دانشکده هنرهای زیبا بود و در طول پنجاه سال فعالیت بازیگری خود، توانست هم روی صحنه و هم روی پرده سینما و هم در سریال‌های تلویزونی، حضوری چشمگیر و موفق داشته باشد.
هادی خرسندی
خبرش را دارید: خبرش بود که ۷ هزار مدرسه در میهن اسلامی آب اشامیدنی و دستشویی و آبریزگاه ندارند اما عوضش در مدارس «از ما بهترون» در تهران، ظهرها منوی غذاهای چهارصد هزار تومنی به دانش آموزان می‌دهند که سفارش ششلیک و کنتاکی و جوجه کباب مراکشی و کباب برگ گوسفندی بدهند.
ابوالفضل محققی
دقیقا بیاد ندارم که موهایش را پشت سر جمع می کرد یا آن ها را به دوطرف شانه هایش می ریخت . چرا که صورت آکنده از مهر ولبخند همیشگیش مانع از آن می شد که تمامی پیکر اورا به خاطر بسپاری .لباس ساده و راحتی میپوشید .فکر می کنم که با دوچرخه به مدرسه می آمد .
در حاشیه‌ی مقاله‌ی «کتاب(دا)؛ یک واقعیت و صدها دروغ» از آقای اسد سیف
منتشر شده در سایتِ دویچه‌وله به تاریخ 2 مهر 1402
ابوالفضل محققی
برای سالروز تولد حسین منزوی نوشتن کار آسانی نیست . بگذار او خود با شعر خود تحریرکند، آنچه که بر او گذشت. در سرزمینی که حدادیان ها بر کرسی استادی دانشگاه تهران تکیه می زنند .جای منزوی ها کجاست؟ شاعری که با عشق زاده شده با عشق بر بالید وبا عشق رفت .اول مهر روز تولد او بود .
دومین شماره‌ی فصل‌نامه‌ی «ماه‌گرفتگی» با سردبیری صحرا(فاطمه) کلانتری و مدیر مسئولی م. روان‌شید، همزمان در ایران و سوئد منتشر شد.
روز سياه، روز عزا، روز جزا، روز رنج، روز درد، روز عذاب،  روز زور، روز تهى شدن، روز تحقير ، روز پاى پهلوى روى گلويم و گلويت، روز ذبح زبانم و زبانت با بسمل خمينى و خامنه اى، روز گريه، روز زارى، روز قتل زبان مادرى، روز وداع با زبان پدرى، روز يك سده مرثيه،  روز "الفاتحه" به زبان فارسى، روز شادى لاشخوران زبان، روز فرهنگستان زبان، روز زبان خود پرستان، رقصندگان بر پيكر  نيمه مرده زبان من و و زبان تو . روز پيروزى دشمن زبان مادرى، روز ضعف و سستى غير فارس ها. بس است ديگر، خصم من و شما زمان زيادى خريده است
رضا بی شتاب
هلا ای اهلِ دین اهلاً و سهلاً/کماکان عیش وُ نوشِ عینِ عدلاً
هنوزم شور وُ شر شُرباً طهورا/هنوزم حوض وُ حوری حلِّ حملاً
اگر دینی بُوَد اسلامِ ناب است/بیا با ما که دین داری وُ اهلاً
مگو دریای دین نقشِ سراب است/تو واصل شو سرابش اصلِ اصلاً
همان اسلامِ ناب وُ وعده هایش/برای اُمتِ بی عقل عقلاً
برای اهلِ منبر بزمِ مذهب/ز بادمجان وُ قاطر قصه نقلاً
ابوالفضل محققی
 با حروفی ازجنس آب
  از جنس نور
 از جنس آتش
  ازجنس گل سرخی با ساقه ای از خار.
حروفی جادوئی  برزبان نسیمی، 
 آنگاه که شریعت مداران 
ابوالفضل محققی
اندوه عصیانی فرو خفته درمصافی نابرابر
اندوه ستمی تلخ برمردی که دیگر گونه آوازی می خواند.
مردی درظلمتگده زندانی در شیراز
 در انتظار طناب داری به اندازه گردن خویش. 
  "شیر آهن کوه مردی " با دستانی بسته بقتل رسید 
مردی که دستانی چابک داشت.
دستانی که دیگرموی مادر را نوازش نخواهد کرد.
دست در دست برادر نخواهد رقصید.
فرج بال افکن
دو روز مانده به اولین سالگرد کشته شدن مهسا (ژینا) امینی در بازداشت گشت ارشاد که طولانی‌ترین اعتراضات علیه حکومت اسلامی را در پی داشت،‌ گوگوش، خواننده معروف موسیقی پاپ ایران در یک پیام ویدئویی آرزو کرده که آخرین اجرای زنده او درفصل پاییز امسال، همزمان با «فصل آزادی صدای آواز زن» و «روز آزادی ایران و ایرانی» برگزار شود.
رضا بی شتاب
کهنه کاری مالکِ کشور شده/با زر وُ زور وُ ریا لنگر شده

چیست دستآوردِ انسانیِ او/مُرده ریگ اش دینِ مرگ آور شده
محمود شوشتری
تکان شدید هواپیما مرا از دنیای تخیل و رویا خارج می‌کند. گویا خلبان از بلند گو اعلام کرده است که باید کمربندها را ببندیم، چون هواپیما در حال عبور از یک توده هوای گرم است. خوشبختانه من کمربند را باز نکرده بودم و به این لحاظ مهماندار مزاحم نشده و مرا در فکر و خیال و گشت و گذار در عالم خاطرات به حال خود رها کرده بود. خدا پدر و مادر این مهماندار آداب دان خوش بر و بالا را بیامرزد که با آن صدای دلنشین و آمرانه‌اش مرا به حال خود رها کرده که کمی در عالم هپروت به نامه اعمال‌ام رجوع کنم. فکر کنم از خطوط چه
ابوالفضل محققی
آتش فتاده در نیستان امروز تمامی این سرزمین را گرفته است ..آتشی مقدس بر خاسته از قلب میلیون ها ایرانی
بی‌تا ملکوتی
کمتر از دو دهه پیش، گلشیفته فراهانی که ستاره سینمای ایران در دهه ۷۰ و ۸۰ خورشیدی محسوب می‌شد، به دلیل نداشتن حجاب در یک فیلم آمریکایی به شدت در ایران تحت فشار قرار گرفت و در نهایت ناچار شد کشور را ترک کند. ۱۴ سال بعد از آن اتفاق اما دهها زن بازیگر سینمای ایران نه تنها تصاویر بدون حجاب خود را منتشر کرده‌اند، بلکه هرازگاهی در مراسمی رسمی و عمومی، اجباری بودن حجاب اسلامی در ایران را به چالش می‌کشند.
محمود شوشتری
قاسم نمونه بارز مجرم و قربانی بود که حدود ده سال از جوانی خود را بدون دلیل در بازداشتگاه به سر برد. چهارده سال پیش به جرم تجاوز دستگیر و به سه سال و نیم زندان محکوم شد. مدت حبس خود را کشید ولی از آن‌جا که حکم اخراج از سوئد داشت، اداره مهاجرت برای اجرایی کردن حکم اخراج او را در بازداشت نگاه داشت.
رومینا امیدپناه
یکی از اثرات مهم اعتراض‌های یک سال اخیر، همراهی و همدلی گروه بزرگی از نخبگان فرهنگی و هنری ایران با معترضان بود؛ چهره‌هایی که به اشکال مختلف اعتراض خود را نشان دادند و گروهی‌شان به دلیل همین کنش‌ها با فشارهای گوناگونی روبه‌رو شدند.