رفتن به محتوای اصلی

آوریل 2011

شکنجه در فرهنگ و قانون‏

شكنجه، یکی از رایج‌ترین و مذموم‌ترین پدیده‌های اجتماعی است که با وجود گریز اخلاق و مخالفت قانون با آن در جای‌جای جهان آن را حس می‌کنیم. این نکته را نبايد فراموش کرد که قانون باید از کوچه اخلاق بگذرد و اگر از این راه گذر نکرد دیگر قانون نیست حکم زور است. شکنجه در زمره همین حکم قدرتمندان بی‌منطق است که با تکیه بر قدرت آن را اجرا می‌کنند و اگر در جامعه‌ای شکنجه پذیرفته شد پیامد آن خشونت و پرخاشگری در جامعه است، زیرا عموماً شکنجه هنگامي بروز و ظهور می‌کند كه قدرتمندان از استدلال و منطق فرومی‌مانند

منطق دنیای الاهه ها

به درک که این «روابط و مناسبات» بین حکومتها و مردمان گوناگون، دهه هاست در پی تضاد های ذاتی پوسیده و درحال تلاشی ست! خاک نمیپوسد. بدرک که مردمان خاک میپوسند!سر نوشت خود را خود تعیین کنند؟ خاک را مشت مشت توی جیبشان کنند؟ مگر سر نوشت را تانک تعیین نمیکند؟ اتحاد با شیطان کجا رفته؟ مگر این ماکیاولی خدای سیاست مرده است که خویشاوندان سرنوشت خود را خود تعیین کنند؟

صادق هدایت و دو پدیده «تکرار و اشتیاق بلعیدن ایرانی»

به مناسبت سالروز مرگ خودخواسته هدایت مطالب فراوان نوشتاری یا ویدئویی در اینترنت منتشر شده است. برخی از این مطالب دارای نکات جالبی درباره هدایت، این معمای بزرگ ادبیات مدرن فارسی، است. همانطور که تا کنون کتاب «بوف کور هدایت» مورد نقدهای فراوان از چشم اندازهای فراوان و توسط نسلهای مختلف ایرانی گرفته است و این «نقد مداوم» را پایانی نیست.

آدم نميداند از شنيدن حرفهای آقای علی مطهری بخندد يا گريه کند

آنچه مايه تأسف است اين است که حملات ارتجاعی علی مطهری به محمود احمدی نژاد، مورد حمايت بخشی از اصلاح طلبان و بقيه اپوزيسيون قرار میگيرد و مرتب بعنوان تداعی معنا نقل می شود و با تأکيد گفته می شود که مراجع عاليقدری نيز اين سخنان آقای مطهری را تأييد می کنند. اگر منظور از مراجع عاليقدر کسانی نظير آيت الله ناصر مکارم شيرازی است که ايشان از همان زمان مجله مکتب اسلام در 50 سال پيش به همراه پدر آقای علی مطهری مواضع ارتجاعی ضدآزادی زنان و ضد سنت های مترقی ايرانی و امثالهم را داشتند و...

آقای پان و احوالاتش

پان عربیست ها، پان ایرانیست ها و پان تورکیست ها و پانهای دیگر از این قبیل هرگز قادر نیستند گرهی از کار ملل آسیائی بگشایند. اینان سنگریزههائی هستند بر مسیر گردونه تاریخ و عروسکهائی هستند که خیمهشب بازان روزگار در بعضی شرایط مساعد روی صحنه میآورند. حال آنکه تاریخ نه بر خیمه شب بازان ابقاء خواهد کرد و نه بر عروسکهایشان. اما در ایران متاسفانه مساله تنها به پانهای رسمی ختم نمیشود بلکه بقایای انواعی از شوونیسم و ناسیونالیسم افراطی مسخ شده، در بسیاری از شئون اجتماعی ما اثر گذاشته است بخصوص در فرهنگ این

هژمونی طلبی بخشی از اپوزیسیون و تلاش برای مصادره جنبش سبز

در شرایطی که موج آزادیخواهی سواحل اعراب را از دریای مدیترانه تا دریای عمان و از خلیج فارس تا دریای سرخ درنوردیده است، و جوانان جملگی از جان گذشتند و در درون کشتی استبدادزده ملوان شدند تا آن را به ساحل آزادی برسانند. هیچ ناخدای خودگماشته ای از آنسوی ساحل عافیت برای آنها نسخه رهایی نپیچید. متاسفانه در مورد خیزش نسل جوان ایرانی که به جنبش سبز معروف است، اینگونه نشد.

برای پيروزیِ چه برنامه ای تلاش می کنيم؟

خودسوزی يک ايرانی پناهجو در هلند در روز گذشته، اپوزيسيون ايران را نه تنها دوباره در اندوه و درد فرو برد بلکه دوباره اين سؤال را مطرح کرده است که چرا تلاشهای بيش از 30 سال اپوزيسيون به نتيجه نرسيده است. از مقصر دانستن دولت های غربی که هنوز ايرانيان را بطور اتوماتيک شامل استاتوس پناهندگی نميشناسند، يعنی امتيازی که افغانها بيش از 30 سال است از آن برخوردارند، تا مقصر ديدن خود که هنوز نتوانسته ايم اين حق کوچک را در غرب بدست آوريم. بعد هم سؤال اساسی تر اينکه بعد از 30 سال به چه دستاوردی رسيده ايم؟

فعالان جنبش سبز مستقل شوند

عمار عبدالحمید، پژوهشگر مرکز مطالعاتی «بروکینگز» و فعال سوری در واشینگتن که در گفت‌وگو با رادیو فردا روند پیش‌روی ناآرامی‌ها در سوریه را تشریح می‌کند، می‌گوید شاید زمان آن فرا رسیده که برای احیای جنبش سبز، فعالان مدنی این جنبش خودجوش مردمی به طور مستقل دست به سازماندهی بزنند.

«راه حل مشکل» ساکنین اشرف

محل «اشرف» را باید خالی کرد و جان ساکنین زجرکشیده آنجا را نجات داد.
نجات جان افراد آنجا بدست «خودشان» و «سازمانشان» امکان پذیر است.
سازمانهای حقوق بشری جهانی و اپوزیسیون باید به سازمان این افراد فشار وارد کنند که جان اعضای خود را نجات دهد