قبلا بعرض برسانم که لحن طنز این مقاله خطاب به آقای مرادی گرامی نیست که حسن نیت شان مشخص است. آقای مرادی با توجه به حساسیت های برخی جمهوریخواهان شعارهایی را بعنوان عامل تفرقه مطرح کرده اند که به آن پرداخته خواهد شد. جناب مرادی گرامی، من بخوبی متوجه حسن نیت شما هستم. اما عامل تفرقه ای که شما مطرح میکنید متاسفانه همان است که دیگران نیز اشاره می کنند و همانجا می ایستند که تا این «عامل تفرقه» برطرف نشود اتحادی صورت نخواهد گرفت. غافل از آنکه مانع اصلی اتحاد نه این شعار بلکه «ایراد و انتقاد به شعار دهندگان خواست بستن دهان شعار دهندگان» است که مانع است. جلوتر باز خواهم کرد.
آقای مرادی نمونه ای از عامل ایجاد تفرقه را نیز ذکر کرده اند: «ملا چپی مجاهد».
برای کسی که اهل اتحاد و همکاری باشد شعار ملا چپی مجاهد نباید عامل تفرقه باشد. کسی که اهل اتحاد و همکاری برای سرنگونی آخوندها باشد، میتواند این همکاری را بدون اعتنا به این شعار ادامه بدهد. «ملا چپی مجاهد» یا شاهزاده نهادهای مقدسی نیستند و از آن مهمتر این شعاری که مورد انتقاد هم شاهزاده و هم منتقدین ایشان است نباید عامل تفرقه باشد. یک نگاه دیگر این است که ما در دنیایی آزاد زندگی می کنیم. همانقدر که سالها مرگ بر شاه و شاه جلاد گفتن - برخی هنوز هم می گویند- از آزادی بیان می آمد .. همینقدر امروز یک فعال لمپن حق دارد شعار مرگ بر سه ملا چپی مجاهد بدهد. کسی قانونا نمیتواند و حق ندارد جلوی آنها را بگیرد. همانطور که رضاپهلوی طرح شعار مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر را مانعی برای نشستن در کنار دیگران نمی بیند مخاطبان شعار ملاچپی مجاهد نیز نباید این امر را یک مانع ببینند بلکه باید با پوزخندی از کنارش رد شوند. دیگرانی که با بی میلی به یک محکومیت لفظی این شعار «مرگ بر ستمگر» بسنده می کنند اما آنقدر که به شعار ملاچپی.. حساس هستند به شعار مرگ بر ستمگر... حساس نیستند. از نگاه من هرکس بخواهد مرگ بر رضاپهلوی شعار بدهم هم باز این حق قانونی اوست و اگر به دمکراسی اعتقاد دارید نباید این امر را مانعی برای انجام امر مهمی مثل آزادی کشور به حساب بیاورید و بایستید و آخوندها و گذر عمر را نگاه کنید. قرار نیست لمپن های دوطرف بر سر میز اتحاد بنشینند بلکه قرار است شاهزاده و تیمی از جمهوریخواهان گردم هم آیند. در چنین حالتی طرح این مانع که چرا هواداران شاهزاده این شعار را میدهند بجز بهانه ای برای فرار از زیر مسئولیت در مقابل ملت ایران نیست.
اجازه بدهید یک صحنه را برای شما و کسانی که این شعار و شعارها و اعمال مشابه مثل انگشت رساندن به آقای هالو را جزو عوامل تفرقه و عدم اتحاد به حساب می آورند ترسیم کنم:
فرض کنیم نمایندگان «منتقدین شاهزاده» به حضور آقای مکرون رئیس جمهور فرانسه یا چارلز پادشاه انگلیس رسیده اند و از طرف این مقامات بسیار تحویل گرفته شده باشند. بعد مثلا مکرون از منتقدین شاهزاده بپرسد مشکل شما چیست که با شاهزاده متحد نمی شوید؟ مگر نمی بینید که 45 سال سیاه بر کشورتان رفته هزار هزار اعدام تان کرده اند، مردم تان فقیر و نان شب ندارند و پر از زباله گرد و مواد مخدر و دختران تان به فاحشه گری در ایران و خاورمیانه مشغولند؟.. شما چه مرگ تان است که متحد نمیشوید؟ مگر دلتان برای مردم تان نمی تپد؟
در اینجا منتقدین شاهزاده بهم نگاه می کنند و یکی از ایشان بلند میشود و به نمایندگی از دیگران می گویند: قربان دلیل عدم اتحاد ما این است که عده ای سلطنت طلب که رضاپهلوی هیچ ارتباطی با آنان ندارد و تسلطی هم بر آنان ندارد و برای حرف رضاپهلوی تره هم خرد نمی کنند شعار میدهند «مرگ بر سه مفسد ملا چپی مجاهد» و نیز به آقای هادی خرسندی سه سال پیش در لندن بی احترامی کردند و آقای عالی پیام شاعر را انگشت کرده اند و به همین دلیل ما نمیتوانیم با شاهزاده متحد شویم.
مکرون: خب .. این قضیه چه ربطی به آن مردم گرفتار در ایران، فاحشه هایی که در دوبی دارید و کودکان زباله گرد و شکم گرسنه کارگر و فقر کارمند و معلم و دانشجو و هزاران معتاد و بدبخت دارد؟ شما متحد شوید این بدبدختها را از بختک آخوند رها کنید به شعارها چکار دارید؟ وانگهی.. خب شعار بدهند مگر دمکراسی نیست؟ در فرانسه مرگ بر مکرون هم می گویند و کلی صفت های زشت به من داده اند و من حتا یک شکایت هم تقدیم دادگاه نکرده ام و کارهای دولت را بخاطر این شعارهای مرگ بر متوقف نمیکنم! شماها چه تان است! .. برای شما تلاش برای رهایی مردم تان از بدبختی مهمتر است یا انگشت رساندن یک لمپن به هالو؟
منتقد: انگشت به هالو!
مکرون در حالی که جوش آورده: آخه چرا!؟
منتقد: قربان اگر ما به این امر سخت نگیریم مردم ما هرگز ما را بخاطر موضع نگرفتن در مقابل انگشت رسانی به هالو نخواهند بخشید و به ندای ما برای آمدن به صحنه و مبارزه با آخوندها پاسخ نخواهند گفت.
مکرون: خب اینجوری که هروقت شماها بخواهید دور هم بیایید رژیم میتونه یک نفر را به هواداری از جانب شاهزاده یا از جانب شماها بفرسته داخل مخالفان رژیم همدیگه رو انگشت کنند و هی اعتراض و بیانیه برائت از انگشت .. خب کار مبارزه کلا میخوابه که! راستی.. گفتید شاهزاده هم یک شاعر را انگشت کرده؟
منتقد: خیر قربان.. شاهزاده هرگز به کسی بی احترامی نکرده اند و کسی مشکلی با ایشان ندارد بلکه انتقاد ما به یک عده لمپن هست که مدعی هستند که هوادار شاهزاده هستند و این کارها را می کنند.
مکرون: خب.. مگر شما با این لمپن ها قرار است اتحاد کنید؟
منتقد: خیر قرار است با شاهزاده اتحاد کنیم.
مکرون: راستش من کمی گیج شدم .. شاید تفاوت فرهنگی من فرانسوی با شما ایرانیان باشد که نمی فهمم تان. بگذریم..شاهزاده چه میگوید؟
منتقد: شاهزاده طفلک سالی چند بار بیانیه صادر می کند و خود را از آن لمپن ها بری می کند.
مکرون: خب پس مشکل کجاست؟
منتقد: آخه این بیانیه های شاهزاده به گوش آن لمپن های هوادارش فرو نمیرود و آنها بازهم انگشت می کنند و شعار مرگ بر ملاچپی مجاهد میدهند!
مکرون: خب بیانیه به گوش آن لمپن ها نرود، شاهزاده بیانیه را برای گوش شما صادر میکنند و شما باید بشنوید.
منتقد: خب بیانیه های شاهزاده متاسفانه به گوش ما هم فرو نمیرود!
مکرون با هیجان: دیگه چیزی نگو.. لابد بعدش از شاهزاده میخواهید که برای بار صدم بیانیه بدهد و شعار دهندگان را محکوم کند؟
منتقد در حالی که لبخند رضایتی بر لب دارد:
دقیقا زدید به خال آقای رئیس جمهور!
مکرون خطاب به منشی اش: من دارم میرم کنفرانس خبری دارم.. بعد هم بگو بخش بهداشت بیاد قبل از این که اینها از سالن بیرون بروند ازشون یک تست الکل بگیرد. و سالن را ترک می کند.
****
یک نکته را که لازم است دوستان در نظر بگیرند این است که این قضیه شعار «ملاچپی مجاهد» یک بهانه است. این شعار از زمان جنبش مهسا بوجود آمد. سوال اینجاست که دهه های قبل که چنین شعاری در میان نبود چرا جمهوریخواهان با شاهزاده اتحاد برقرار نکردند؟
نتیجه ای که میخواهم بگیرم این است که ما نباید توجه به شعارهای لمپن ها بکنیم و باید کار اتحاد را پیش ببریم. اگر این شعارهای هرچند سخیف و زشت را محکوم بدانیم اما اگر قدرت را هم بدست داشته باشیم حق نداریم به زور جلوی شعار دادن شان و مرگ بر این و آن گفتن شان، حتا مرگ بر شاهزاده گفتن شان را ممنوع کنیم. میتوانیم محکوم کنیم اما نه زور مان میرسد و نه درست است که جلوی شعار دادن شان را بگیریم. تا وقتی که کسی را نکشته اند بگذار هرقدر میخواهند برای این و آن آرزوی مرگ بکنند. شما قرار نیست با لمپن ها بر سر میز مذاکره بنشینید بلکه مخاطب شما شاهزاده است. نه همسرش، نه دخترش، نه مادرش و نه هوادارش و نه....هیچ کس دیگری.. فقط و فقط شاهزاده.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
مومنت مومنت
چاره ی کار ما انقلاب است ؟
چرا هيچ انقلاب ايدئولوژيکی نمیتواند رژيمی بهتر از جمهوری اسلامی و رژيمهای کوبا و کره شمالی را به ارمغان آورد؟
جمهوری اسلامی محصول ازدواج کمونيسم با اسلام است و بدين سبب هم به تنهايی تمامی پلشتی های هر دوی اين ايدئولوژی های ماليخوليايی را در خود جمع دارد.... اين نظام تنها نظامی است که با در آميختن افکار کمونيستی با بربريسم اسلام ... سنت های پيشاتمدنی هامورابی و آيين اوليه ی يهود ـ ملغمه ای ساخته که همه ی بشريت را گيج و مات کرده ...نيرومند ترين بند اتصال کمونيسم و اسلام ايسم ضديت با جهان آزاد بويژه آمريکا است که سمبل تمامی آن ارزش هايی است که اين هر دو ايدئولوژی مطلق باور دشمنی ريشه ای و آشتی ناپذيری با آن دارند.... يعنی دموکراسی انتخابات.. رقابت... گردش آزاد سرمايه و اصالت فرد در جامعه ... کمونيسم آنچنان باعث پسماندگی ملت ها گشت که حتا امروز هم در تمامی بازار های غربی يک بيل و کلنگ ساخت روسيه يا يک بسته سنجاق قفلی ساخت بلغارستان و يا يک دست کارد و چنگال استيل ساخت اسلواکی نمی توان یافت
جناب آقای کردی گرامی، با…
جناب آقای کردی گرامی،
با سپاس از نوشته و توضیحات شما، به نظرم نکات مطرحشده بسیار مهم و قابل توجه است و من بهطور کامل با دیدگاه شما درباره لزوم تمرکز بر اهداف مشترک و نادیده گرفتن شعارهای تفرقهافکنانه موافقم.
اما نکاتی نیز وجود دارد که لازم است به آنها پرداخته شود تا بحث روشنتر شود:
1. شعارها و تأثیرات آنها: حقیقت این است که شعارهای تفرقهآمیز، به ویژه وقتی که با زبان توهینآمیز و بیاحترامی همراه است، میتواند بر فضای عمومی تأثیر بگذارد و حتی بر فرایندهای اتحاد میان اپوزیسیون تأثیر منفی بگذارد. بهویژه در شرایطی که مردم نیاز به اتحاد و همبستگی دارند، این شعارها میتوانند اعتماد و ارادهی جمعی را تضعیف کنند.
2. تمرکز بر اهداف مشترک: بهطور قطع، تمرکز بر اهداف مشترک و پیشبرد آنها باید اولویت اصلی ما باشد. اما این موضوع نباید به معنای نادیدهگرفتن یا توجیه رفتارهایی باشد که به تفرقه و انشقاق دامن میزند. رسیدن به اتحاد نیازمند تلاش و احترام متقابل است و این فرایند باید با جدیت دنبال شود.
3. نقش رهبران و مسئولیتهای آنان: همانطور که اشاره کردید، اگر شعارهایی از طرف برخی افراد به وجود میآید، این نباید مانع اصلی اتحاد باشد. اما مهم است که رهبران اپوزیسیون نیز با قاطعیت این رفتارها را محکوم کنند و نشان دهند که این اقدامات با اهداف آنها همخوانی ندارد. بیانیههای محکومکننده و روشن، میتواند به کاهش این تفرقهها کمک کند.
4. فرصتها و چالشها: نپذیرفتن مشکلات و چالشها در مسیر اتحاد، ممکن است به تداوم وضعیت فعلی و عدم پیشرفت منجر شود. تلاش برای حل این مسائل، حتی اگر به نظر کوچک بیاید، میتواند نقش بزرگی در پیشبرد اهداف اپوزیسیون داشته باشد.
در نهایت، من نیز بر این باورم که باید از بهانهگیریهای غیرضروری پرهیز کرده و با تمرکز بر مسائل اصلی، گامهای مؤثری در جهت اتحاد و همبستگی برداریم. امیدوارم که با تلاشهای مشترک و همکاری سازنده، بتوانیم به اهداف بزرگتر و مورد نظر دست یابیم.
با احترام،
مرادی
.گربه عبید زاکانی.
سلطنت طلب یکبار مرد و لوطی نشد که بگوید فلان حرف و عمل هواداران رضا پهلوی اشتباه است و باید بگونه ای .........................
وی فکر میکند بقیه مردم و اپوزیسیون .......... ساده لوح یا نادان و شوتکی هستند که بار سوم اجازه دهند تبار پهلوی بتوانند سرشان را شیره بمالند.!
کسیکه اعمال پرویز ثابتی را هنوز سزاوار جایزه و تحسین و اعاده جیثیت بداند، فقط توانسته سر کیانوش را کلاه بگذارد که فکر میکند ایشان پرینس چارلز انگلیس است که دمکرات و هوادار محیط زیست و دوستدار پرندگان و طیور شده !
افزودن دیدگاه جدید