رفتن به محتوای اصلی

حسادت و قدرت: یک بستر و دو رویا!

حسادت و قدرت: یک بستر و دو رویا!

 

"... در مقالات میرشکاک و رفقایش حسادت کاملا محسوس بود. شاملو رسیده بود به آن شکل اسطوره ایش...در واقع بخشی از حمله آن ها به نظر من از حسادت بود. من از قدرت مخرب حسادت غافل بودم، چون خودم ذاتا حسود نیستم. یک بخشش هم این بود که فکر می کردند این ها روح کانون هستند. چون آدم های محبوب و سرشناسی هستند، با کوچک کردن این ها به کانون ضربه بزنند.
هر نویسنده حزب اللهی ته دلش می خواست عضو کانون شود. برای این که می دید نویسنده های باارزش آنجا هستند. گلشیری مثلا هست. احمد محمود یا دولت آبادی هست. حقیر کردن این ها مقدمه ای می شد که به این جوان ها بگویند آن جا خبری نیست. به همین دلیل حمله می شد، و الا وقتی آیت الله خمینی درگذشت، بالای سرش‌ زده بودند نامت سپیده دمی است که به پیشانی آسمان می گذرد. شعر شاملو را زده بودند. آن که نوشته بود می دانست که این چیست...ماجرا این بود که حمله ها به علت حسادت و کینه توزی کسانی بود که به چیزی گرفته نشده بودند و در عین حال تحت نوعی پوشش اخلاقی می گفتند که ما باید سرهای این ها را بکوبیم و حقیرشان کنیم..." *

سطور بالا بخشی از گفتگو با محمد علی سپانلو در جریان پروژه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران است که به بررسی دهه هفتاد شمسی می پردازد. برهه ای که با انتشار مقاله " ویت کنگ های کافه نشین " در سال 70 در روزنامه کیهان آغاز شد و در پاییز 77 به آن ماجراهای تلخ و غم انگیز رسید.
اهمیت روایت سپانلو در این جاست که نکته جدید و در واقع متغیر مغفولی را به سایر تحلیل های موجود در این رابطه می افزاید: نیروی ویرانگر حسادت!
حقد و حسد و کین ورزی از سوی نویسندگان شکست خورده ای که از جایگاه اجتماعی خود ناراضی بودند و به منزلت ممتاز همکاران نام آورشان رشک می بردند. اینان می کوشیدند با اتهام زنی و ترور شخصیت و غرب زده و شرق زده نامیدن و احیانا سرک کشیدن به حوزه خصوصی آدم ها، اعضای سرشناس کانون را از میدان بدر کنند.
این " ابتذال شر" که ریشه در درونی ترین دریافت های ادراکی انسان و تمایل به تشخص یابی و دیده شدن دارد، نه مختص ایران است و نه محدود به این زمان.
گویا در فرانسه ویشی نیز، نسلی از نویسندگان درجه دو و سه که در گذشته بختی برای چهره شدن نداشتند، از فرصت غیبت نویسندگان جدی به دلیل دلبستگی شان به جنبش مقاومت استفاده و به متولیان سانسور در دولت مارشال پتن تبدیل شدند.
با ظهور اینترنت و شبکه های اجتماعی، فرصت بهتری برای آزاد شدن " انرژی حسادت " فراهم شده است. خفیه نویسی های قدیم و شب نامه ها و بولتن نوشته های دیروز و پریروز در قالب هرزنامه های اینترنتی، ابعادی غول آسا یافته و از مجراهای بیشتری برای تولید و توزیع برخوردارند.
هر از گاهی متنی بی نام و نشان در اینترنت به هدف ملکوک کردن چهره های اجتماعی توزیع می شود. ترکیب راست و دروغ و پنهان شدن پشت واژه هایی چون وطن پرستی، عرق ملی و دینی، مصلحت مردم، مردم گرایی عامیانه و ...تاکتیک هایی آشنا برای عبور از درزهای سواد رسانه ای مخاطبان هستند.
ارباب قدرت و ثروت و اصحاب حسادت هر یک به " ظنی "، یار و همراه ترویج ابتذال در دنیای سایبر می شوند و گاهی خواسته و ناخواسته از منظر منافع همپوشان و اصل، دشمن دشمنم دوست من است، سر از پروژه ها و برنامه های مشترک در می آورند.
خطرناک ترین موقعیت در این میان، ائتلاف حسادت و قدرت است. حسادت با قرار گرفتن در بستر قدرت به نیرویی ویرانگر تبدیل می شود که انگیزه های دون فردی را در قالب ایده آل های ملی و مذهبی و تاریخی بسته بندی می کند و علیه فردیت و استقلال شخصی آدم ها بکار می اندازد.
سوگمندانه نمی توان راه حل یا بدیلی متقن برای چاره جویی دشواره پیشگفته یافت.
به گفته فرانسیس فوکویاما، " تیموس " ارزش بنیادین انگیزه بخش انسانی است و با سر درون و ضمیر باطنی انسان ها سر و کار دارد.
تیموس - در زبان یونانی به معنی خشم ناشی از به قدر کافی دیده نشدن و احترام دریافت نکردن - بخشی از وجود انسانی و رکن رکین سیاست هویت امروز است. در یک جامعه آزاد و معطوف به برساختن برابری، می توان با مهیا کردن فرصت شناخت مساوی، به احساس قدرتمند تمنای به رسمیت شناخته شدن، مهاری مناسب زد و آن را از افتادن در ورطه شرارت و خشونت باز داشت. تشنه احترام بودن احساسی ورای سودجویی اقتصادی و نگره های مبتنی بر منطق عقلایی کسب نفع شخصی است و جز در جامعه ای خالی از نابرابری و خودکامگی، نمی توان در برابر زلزله ناشی از ظهور آن مقابله نمود. چه بخشی از فرسایش دمکراسی و ظهور پوپولیسم های چپ و راست در جوامع امروز، محصول این نیروی ویرانگر است. در اینجا توده با کید نخبگان حسود، دنبال تیموس می افتد!

*محمد علی سپانلو، تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران، محمد هاشم اکبریانی، تهران، نشر ثالث، چاپ دوم، 1396، ص 366

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

طاهره بارئی
برگرفته از:
کانال تلگرام فرهیختگان

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید