Mazdak Bamdadan
نظرات رسیده
Mazdak Bamdadan
گفتگو نیازمند فرهنگ نقدپذیری است. تا هنگامی که نقد عریان و بیگذشت در میان ما ایرانیان "توهین " نامیده میشود، جایی برای گفتگو نمیماند.
Mazdak Bamdadan
گفتگو نیازمند فرهنگ نقدپذیری است. تا هنگامی که نقد عریان و بیگذشت در میان ما ایرانیان "توهین " نامیده میشود، جایی برای گفتگو نمیماند.
شما به دلیلهای چندی اشاره کردهاید که درست هم هستند، ولی من ریشه ناتوانی ایرانیان در گفتگو با یکدیگر را بیش و پیش از هرچیز در این میدانم که با نقد بیرحمانه میانهای ندارند، از آن میترسند و با چسباندن برچسب "توهین" و "تعصب" نقدکننده را مجبور به سکوت میکنند.
من در گفتگویی با یک گروه سیاسی ایرانی بعد از برشمردن نقاط قوت آن جریان گفتم: "با اینهمه من شما را یک جریان واپسگرا و ارتجاعی و از موانع بزرگ رسیدن ایران به دموکراسی و رفاه میدانم"
میتوانید واکنش دعوتکنندگان را حدس بزنید؟
خوب من در نقد "مشفقانه" همان رفیقبازی و پاس دوستیهای دیرین و حرمت روابط درونسازمانی گذشته و... را میبینم.
خود من ترجیح میدهم کسی صریحا ناآگاهی من یا نادرستی رفتار و گفتارم را بیپرده و بیرحمانه به رخم بکشد، تا اینکه با هزار "ببخشید، ولی ..." و "البته قصد جسارت ندارم، ولی ..." و "در نیت خوب شما البته که شکی نیست، ولی ..." و "من به شرافت شما ایمان دارم، ولی ..." حرفش را به من برساند.
البته شاید هم ایراد از من است، اجداد دور من گویا میمون نبودند، خروس جنگی بودند!
گفتگو نیازمند فرهنگ نقدپذیری است. تا هنگامی که نقد عریان و بیگذشت در میان ما ایرانیان "توهین " نامیده میشود، جایی برای گفتگو نمیماند.
شما به دلیلهای چندی اشاره کردهاید که درست هم هستند، ولی من ریشه ناتوانی ایرانیان در گفتگو با یکدیگر را بیش و پیش از هرچیز در این میدانم که با نقد بیرحمانه میانهای ندارند، از آن میترسند و با چسباندن برچسب "توهین" و "تعصب" نقدکننده را مجبور به سکوت میکنند.
من در گفتگویی با یک گروه سیاسی ایرانی بعد از برشمردن نقاط قوت آن جریان گفتم: "با اینهمه من شما را یک جریان واپسگرا و ارتجاعی و از موانع بزرگ رسیدن ایران به دموکراسی و رفاه میدانم"
میتوانید واکنش دعوتکنندگان را حدس بزنید؟
خوب من در نقد "مشفقانه" همان رفیقبازی و پاس دوستیهای دیرین و حرمت روابط درونسازمانی گذشته و... را میبینم.
خود من ترجیح میدهم کسی صریحا ناآگاهی من یا نادرستی رفتار و گفتارم را بیپرده و بیرحمانه به رخم بکشد، تا اینکه با هزار "ببخشید، ولی ..." و "البته قصد جسارت ندارم، ولی ..." و "در نیت خوب شما البته که شکی نیست، ولی ..." و "من به شرافت شما ایمان دارم، ولی ..." حرفش را به من برساند.
البته شاید هم ایراد از من است، اجداد دور من گویا میمون نبودند، خروس جنگی بودند!