Ali Ekhlasi
نظرات رسیده
Ali Ekhlasi
تصویری که از تاشکند بهویژه بیمارستان مذکور دادهای با آنچه من سه دهه پیش دیده بودم و نیز با حد انتظار من بسیار متفاوت، شگفتانگیز و تحسین شونده است. در آن دوره بیمارستان جای
Ali Ekhlasi
تصویری که از تاشکند بهویژه بیمارستان مذکور دادهای با آنچه من سه دهه پیش دیده بودم و نیز با حد انتظار من بسیار متفاوت، شگفتانگیز و تحسین شونده است. در آن دوره بیمارستان جای بهواقع کثیفی بود که من نمیتوانستم فرزندم را به آنجا بسپارم. تجربهی بخش کودکان دو بیمارستان برای من بهراستی وحشتناک بود. کودکان در یکی از آنها در میان دیوارهایی فرسوده و ناصاف و کثیف و با حفرههایی ناشی از کهنگی در آن، با سوسکهایی که همهجا بودند روز را به شب میآوردند. یادم هست یک شلنگ سروم روی زمین کثیف افتاده بود و پسرم را دیدم که آن را برداشت و در دهان گذاشت. آنجا مادر یا پدر هم نمیتوانستند با فرزندان ۴ یا ۵ سالشان بمانند. همان روز پرم را هر طور بود به خانه بردم. در بیمارستان دیگری که مادران همراه کودکان دو سه سالهشان بودند کودکی وسط اطاق عمومی قضای حاجت کرده بود و هیچکس هم اهمیتی نمیداد.
در بیمارستانهای بزرگسالان هم معمولا غذای بیمار از خانه میآمد.
تصویری که از تاشکند بهویژه بیمارستان مذکور دادهای با آنچه من سه دهه پیش دیده بودم و نیز با حد انتظار من بسیار متفاوت، شگفتانگیز و تحسین شونده است. در آن دوره بیمارستان جای بهواقع کثیفی بود که من نمیتوانستم فرزندم را به آنجا بسپارم. تجربهی بخش کودکان دو بیمارستان برای من بهراستی وحشتناک بود. کودکان در یکی از آنها در میان دیوارهایی فرسوده و ناصاف و کثیف و با حفرههایی ناشی از کهنگی در آن، با سوسکهایی که همهجا بودند روز را به شب میآوردند. یادم هست یک شلنگ سروم روی زمین کثیف افتاده بود و پسرم را دیدم که آن را برداشت و در دهان گذاشت. آنجا مادر یا پدر هم نمیتوانستند با فرزندان ۴ یا ۵ سالشان بمانند. همان روز پرم را هر طور بود به خانه بردم. در بیمارستان دیگری که مادران همراه کودکان دو سه سالهشان بودند کودکی وسط اطاق عمومی قضای حاجت کرده بود و هیچکس هم اهمیتی نمیداد.
در بیمارستانهای بزرگسالان هم معمولا غذای بیمار از خانه میآمد.